پاریس از دور نمایان شد - علی اکبر شیروانی

هرچند هیچ‌وقت به سفر در نوروز علاقه‌ای نداشته و تقریباً هیچ عیدی را هم با سفر پشت سر نگذاشته‌ام و همواره عید را با مزمزه کردن بهار در خانه و گهگاه با دید و بازدیدش دوست دارم، اما قبل از این اعتراف، قصد داشتم در ابتدای این یادداشت از ناراحتیم برای وجود کرونای مزاحم و گرانی دلار یا وضعیت نابسامان هواپیماهای مسافربری با آن بلیط‌های وحشتناک به عنوان موانع سفر نرفتن بگویم و یا مثلا بگویم جهت جلوگیری از موج هفتمی از کرونا که شاید پس از نوروز در پیش باشد تصمیم گرفته‌ام ازسفر به دور دنیا دست بکشم، اما شما که غریبه نیستید! از این خبرها نیست، ما را چه به سفر دور دنیا! آن هم با این جیب سوراخ و مشغله‌ی بدون مرخصی و تعطیلی!... همین که با خواندن یک سفرنامه به پاریس، آن هم پاریس عهد قاجار سری بزنیم و برگردیم، راضی هستم. تازه، این سفر موردنظرِ من مزایای بیشتری هم از یک سفر واقعی دارد، چرا که بی‌شک دیگر برای هیچکدام از ما مقدور نیست به زمان قاجار سفر کرده و این شهر را از نگاه مسافری از آن دوران تجربه کنیم.

مجموعه‌ی پنج‌جلدی "تماشای شهر"، مجموعه‌ای از سفرنامه‌های کوتاه ایرانی است که توسط سیاحانی که در دوره قاجار زندگی کرده‌ و اصطلاحاً به فرنگ رفته‌اند نوشته شده است. کتاب "پاریس از دور نمایان شد" با عنوان فرعی "پاریس به روایت مسافران دوره قاجار" جلد اول این مجموعه‌ است و همانطور که از نامش پیداست به چند سفرنامه‌‌ی مربوط به شهر پاریس اختصاص دارد که در بین نویسندگان آنها که همان مسافران هستند به غیر از مردم عادی، نام‌های سرشناسی مثل ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به چشم می‌خورد. همانطور که گردآورنده این کتاب در مقدمه‌ی آن اشاره کرده است، بیش از ده قرن از عمر سفرنامه‌نویسی ایرانی می‌گذرد اما این سفرنامه‌ها را در واقع می‌توان اولین متن‌های موجود از مواجهه‌ی ایرانیان با یک شهر دانست که تصویری تو در تو از زندگی و فکر مسافران را به نمایش می‌گذارند، ضمن اینکه این نکته را هم می‌بایست در نظر داشت که تا پیش از قاجار حکومت‌های کشور ما اغلب با غرب در جدال بوده‌ و مردم کمتر مجال چنین سفرهایی را داشته‌اند. اولین نکته‌ای که توجه خوانندگان این سفرنامه را به خود جلب می‌کند تحّیر سیاحت کنندگان آن دوران از نظم و زیبایی و فرهنگ شهروندی و حتی نظافت مردم آن دیاردر قیاس با مردم ایران در آن روزگار است؛ داخل شهر پاریس شدم که دارالسرور شهرهای فرنگستان است و پایتخت دولت جمهوری فرانسه است که آوازه‌ی نکویی و آبادی آن عالمگیر است و تمام خلق عالم آرزوی دیدن این شهر قشنگ و مرغوب غم‌زدا را دارند. زمین آن از هر جهت بر تمام پایتخت‌های آباد دنیا شرف و افتخار دارد. مردمانش همه با علم و تربیت‌ترین ملل بیدار روی زمین می‌باشند... هر کسی که در دنیا آمده باشد و پاریس را ندیده باشد مثل این است که هیچ در دنیا از عدم به وجود نیامده است، می‌توان بهشت روی زمین گفت. پاریس معدن علم است و هنر، نه علم و هنر بی‌ثمر، بنده هنگامی که وارد این شهر شدم چنان مات و متحیر بودم که راه رفتن خود را نمی‌دانستم که به کدام سمت می‌روم. چشمم تیره و عقلم خیره شد. قریب یک ساعت در پای ماشین راه آهن بی هوشانه این طرف و آن طرف نظر می‌کردم و حیران و سرگردان بودم. بعد هم بی‌هوشانه و مبهوت، سوار اتومبیل شده، روانه شهر گردیدم.

همانطور که اشاره شد کتاب، حاصل جمع‌آوری سفرنامه‌های مختلف با محوریت شهر پاریس در یک کتاب است و نویسندگان آن افرادی از طبقات مختلف اجتماعی (از مردم عادی تا پادشاه) هستند و این خود یکی از نکات مثبت کتاب می‌باشد چرا که نظر خواننده در مواجهه‌ی افرادی با دیدگاه‌های متفاوت از شهر را به خود جلب می‌کند و این خواندنی‌ست. هر چند هنوز هم پاریس موارد بسیاری برای تحیر مسافران ایرانی امروزی دارد.  در ادامه مطلب بخشهایی از متن کتاب که برایم جالب بود را خواهم آورد.

مشخصات کتاب: پاریس از دور نمایان شد، نشر اطراف، چاپ 1398، در 228 صفحه. نسخه صوتی کتاب در نوین کتاب گویا هم موجود است که توسط گروه گویندگان اجرا شده و من همان را شنیده‌ام اما در این نسخه صوتی، به جز یکی دو اجرا بقیه‌ی اجراها اصلا خوب نبودند و حتی یکی از گوینده ها هم با آن ادا و اطواری که در خواندنش به سبک متن  های قاجاری داشت حسابی حرص شنونده را در می‌آورد. 

نوروز و سال نو بر شما دوستان همراهم مبارک 

ادامه مطلب ...

نفرین زمین - جلال آل احمد

پیش از آنکه با اولین داستان بلندی که از جلال آل احمد می‌خوانم به سال 1346 خورشیدی سفر کنم، تنها دو مجموعه داستان کوتاه از این نویسنده با عناوین "سه‌تار" و "دید و بازدید" خوانده‌ بودم که نویسنده در اغلب آن داستان‌ها به جهل در میان مردمِ غالباً شهری آن روزگار می‌پرداخت. مردمی که با مدرن شدن شهرها هنوز در همان جهل و خرافات باقی مانده بودند و البته تا حدودی حالا و امروز نیز باقی مانده‌اند. اما داستان کتاب نفرین زمین در فضایی روستایی اتفاق می‌افتد. فضایی شبیه به فضایی که در داستان آوسنه باباسبحان از محمود دولت‌آبادی خوانده بودم که البته نثر او را در نوشتن این مدل داستان برای من  جذاب‌تر از آل احمد بود.

شخصیت اصلی این داستان یک معلم شهری است که برای تدریس عازم روستا می‌شود و من و شمای خواننده در این سفر به همراه او درگیر ماجراهایی خواهیم شد که در روستا اتفاق می افتد و در حدود 300 صفحه، حداقل 9 ساعتی را با آقامعلم زندگی خواهیم کرد.؛ "بسیار خوب، این هم ده. دیروز عصر رسیدم. مدیر بچه‌ها را به خط کرده بود و به پیشباز آورده. بیست سی تایی. وسط میدان‌گاهی ده. اسمش؟... حسن آباد یا حسین آباد یا علی آباد. معلوم است دیگر. اسم که مهم نیست. دهی مثل همه دهات. یک لانه زنبور گلی و به قد آدم ها. کنار باریکه‌ای یا چشمه‌ای یا استخری یا قناتی. یعنی که آبادی. با این فرق که من در یکی معلم ورزش بوده‌ام، و در دیگری معلم حساب. و حالا اینجا باید معلم کلاس پنجم باشم که امسال باز شده و راه بردنش دیگر کار محلی‌ها نیست." 

داستان نفرین زمین از آن دسته داستانهایی است که ما را با روستا و انسانهای روستایی به معنای واقعی آن آشنا می‌کند و در واقع به آن ذهنیت غالب ما از روستا حمله خواهد کرد. ذهنیتی که روستا را مکانی آباد، خرم و با صفا و روستایی را مردمی باوفا، مهربان و سرشار از خوبی ها می‌داند. بله همه‌ی این ها مواردی هستند که هر مهمان شهری که چند روزی را در روستایی مهمان  است تجربه خواهد کرد. اما فضای غالبی که اغلب در روستاها جریان دارد فضایی سرشار از خرافات، جهل و خشونت است.

یکی از دلایل مهم مفید بودن خواندن این کتاب یا چنین داستانهایی فارغ از ارزش یا عدم ارزش هنری آنها پرداختن نویسنده آنها به شرایط و زندگی اجتماعی زمانه‌ی نوشته شدن کتاب است.در اینجا چند سال پس از اصلاحات ارضی و مامورینی که برای ترویج کشاورزی و ساماندهی به روستا با تشکیل تعاونی روانه روستاها می‌شدند. "...نفر بعدی مامورها، یک مروج کشاورزی بود- جوانکی شهری- که با یک وانت پر از خرت و خورت آمده ده. بیست سی تا کیسه سیمان داشت و ده تا خلای سیمانی و صد تا امشی و پنج تا سمپاش و یک دسته پرسش نامه چاپی. و با همه این ها تمام اطاق پنجم مدرسه را انباشت. و قرار بود به ضرب این چیزها کشاورزی را ترویج کند. و بعد هم مقدمات تعاون روستایی را فراهم کند."

در میان گقتگوهایی که در بین شخصیت‌های کتاب شکل می‌گیرد نکته‌های قابل توجهی وجود دارد که خواندن آنها بعد از 44 سال از زمان انتشار کتاب جالب توجه و البته پندآموز است؛ ....و شازده گفت: ببین جوان. بعضی حرف‌ها است که  فقط پای منقل می شود زد. هیچ جای دیگر نمی‌شود. تو هم هرچه دلت می‌خواهد شور بزن. اما من می‌بینم آنقدر پول توی دهات بریزند که خود دهاتی‌ها بگویند بابا بس است. می‌شود عین زمان نیکلا. که باید یک گونی اسکناس بدهی برای یک چارک نان. خدا بیامرزد رفتگان همه را، میرزا عموم پطرزبورگ را همان وقتی دید که لنین با قطار زره پوش آلمان ها توش پیاده شد. می‌گفت یک چتول ودکا قیمت جان آدمیزاد بود. یک وقتی هی می‌نشستند و به قاجار فحش می‌دادند که چرا می روند فرنگ و هی ولخرجی می کنند تا مجبور باشند قرض کنند و در مقابل اختیار گمرگ و تنباکو و نفت را بدهند. اما بیا و ببین که حالا چه می‌کنیم! حالا اول اختیار همه چیز را بهشان می‌دهیم تا اسکناس فرنگی و امریکایی برسد برای ولخرجی هامان.  ...چهل سال است- پنجاه سال است که دارند پشت سر قاجار می ولنگند. اما خودشان چه معجزی کرده‌اند؟ اصلا بگذار یک چیزی را برایت بگویم جوان. تقصیر از خود ما مردم است. از اول خلقت عالم تا حالا ما عادت کرده ایم به رشوه‌‌خواری. به باج گرفتن. تخت جمشید که رفته‌ای؟ صف هدایا را که دیده‌ای؟ هان؟ این هم پامنقلی است؟ بعد هم باج جاده‌ی ابریشم است. بعد هم باج نفت است. این ها ملت را کون‌گشاد بار آورده و طفیلی. این‌ها را تو هیچ کتابی برایت نمی‌نویسند جوان. این ها را مگر پای منقل از من پیرمرد بشنوی... ."

مشخصات کتابی که من خواندم: انتشارات معین- چاپ اول این نشر در سال 1384- در 2000 نسخه و 319 صفحه در قطع جیبی

شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی

پیش از اینکه به سراغ خواندن کتاب شوهر آهو خانم بروم در یادداشتهای فراوانی خوانده بودم که این کتاب اولین داستان ایرانی به حساب می آید که به معنای واقعی می‌توان آن را رمان نامید و یا در جایی دیگر خواندم که یکی از بهترین رمانهای پنجاه سال اخیر است، برخی هم گفته‌اند صحنه‌های ترسیم شده در این رمان خوانندگان را به یاد نویسندگان بزرگی مثل بالزاک و تولستوی می‌اندازد. در این رابطه پس از پایان کتاب به این نتیجه رسیدم که احتمالا یا من خیلی از موضوع پرت هستم یا حتما این افرادی که در بین آنها نام‌های بزرگی هم دیده می‌شود مقصودشان کتاب دیگری بوده است. این را می دانم که تا حدودی هم باید کتابها و نقدها را بر مبنای زمان انتشار کتاب موردنظر نگاه کرد و این احتمال هم وجود دارد که این برداشت‌ها به سال انتشار این کتاب در دهه‌ی چهل مربوط باشند. اما ما در ادبیات خودمان در آن سالها آثار درخشان کم نداشته‌ایم. از این ها گذشته نظرات خوانندگان امروز این کتاب در فضاهای مجازی که همگی به به و چه چه گویان از آن سخن گفته‌اند حسابی گیجم کرده است. به هر حال حالا که من کتاب را خوانده‌ام فکر می‌کنم هر کدام از ما اگر زمان کافی برای خواندن ۸۰۰ صفحه کتاب داشته باشیم، گزینه‌های بسیار بسیاربهتری از این کتاب برای خواندن وجود دارد.

کتاب شوهر آهو خانم در سال 1340 همانطور که اشاره شد در بیش از 800 صفحه و جالب است که مثل خیلی از شاهکارهای دنیای ادبیات پس از رد شدن از جانب همه‌ی ناشران به دلایل مختلفی از جمله حجم زیاد، دست آخر با هزینه‌ی شخص نویسنده منتشر شده و پس از آن به شهرت رسید. این کتاب ماجرای هفت سال از زندگی یک خانواده‌ی کوچک و شهرستانی را روایت می‌کند و شاید تا حدودی شخصیت‌پردازی و بیش از آن بخاطر پرداختن بسیار زیاد به جزئیات، آن هم برای کتابی ایرانی در سال ۱۳۴۰، نظر مخاطبان و منتقدان دورانش را به خود جلب کرده است. این کتاب سعی کرده در خلال ماجرای ساده‌ی خانواده‌ای شهرستانی به مسائل اجتماعی و فرهنگی کشوراشاره کند و به این جهت در متن خود از مثل‌های فراوانی استفاده می کند که اتفاقاً بسیاری آن را از نقاط قوت کتاب می‌دانند، در صورتیکه یکی از مهترین ایرادهایی که در نظر یک خواننده‌ی معمولی به چشم می‌آید همین موضوع است، به طوری که شخصیت‌های اصلی کتاب همانطور که نویسنده تصویر می‌کند افرادی فاقد سواد و اهل شهرستان آن هم حوالی سال 1313 خورشیدی هستند اما در میان کلام آنها حرفهای قلمبه سلمبه و مثال‌هایی از داستانهایی از قبیل تروآ و سخنانی از فلاسفه‌ی یونانی و ایرانی و امثالهم وجود دارد که به هیچ وجه با فضا و چنین شخصیت‌هایی همخوانی ندارد. نویسنده همچنین تا حدودی تلاش کرده به شرایط اجتماعی آن دوران مثل نقش زن در خانواده و اجتماع و ماجراهایی مثل کشف حجاب در آن سالها نیز اشاره کند اما این موارد مثل موارد اجتماعی دیگری که بیان شده نقش خیلی کمرنگی در داستان دارند و بیشتر به مسائل اصطلاحاً خاله زنکی پرداخته شده و به نظرم بخشهای زیادی از گفتگوهای کتاب نیز بی تشابه به فیلم فارسی‌های آن سالها نیست‌.

داستان در یک بعدازظهر زمستانی در سال 1313 در کرمانشاه آغاز می‌گردد. شخصیت اصلی کتاب مرد میانسالی به نام سید میران سرابی است که البته خیلی زود متوجه می‌شویم ایشان همان شوهر آهو خانم هستند که نام کتاب را هم به خود اختصاص داده‌اند. سید میران سالها پیش با آهو که دختر اصطلاحاً همه چیز تمامی بوده ازدواج کرده و امروز به همراه فرزندانش خانواده‌ی خوب و با صفایی دارد. او بخش زیادی از جایگاهی را که امروز به آن رسیده مدیون آهوست و در واقع سید میران سرابی معروف با هوش خود و کمک و یاری آهو در زندگی‌اش موفق شده از شاگردی مغازه‌ی نانوایی به نانوا تبدیل شده و مغازه‌ی نانوایی خودش را نیز دایر کند. همچنین او مردی امین و با آبروست و به خاطر خصوصیات اخلاقی نیکوی خود به عنوان رئیس صنف نانوایان شهر نیز انتخاب شده است. همانطور که گفته شد در یکی از بعدازظهرهای زمستانی وقتی سیدمیران طبق روال زندگی خود پشت ترازوی نانوایی مشغول کسب و کار خود بود با زنی زیباروی روبرو می‌شود که نظرش را بیشتر از یک مشتری نانوایی به خود جلب می‌کند، سیدمیران که مرد متدینی‌است با توجه به ماه رمضان و زبان روزه بودن، به خود و نگاه خود تشر زده و از کنار این ماجرا می‌گذرد اما این موضوع او را رها نمی‌کند تا اینکه چند روز بعد مجدداً زن برای خرید نان به نانوایی مراجعه می‌کند و سیدمیران این بار سر صحبت را با این زن هما نام دارد باز می کند. باز کردن سر صحبت و نشستن پای درددل‌های این زنِ تازه از شوهر جدا شده همانا و آغاز ماجرای تکراری این مدل داستانها همان. از این پس تا پایان کتاب، داستان حول محور ماجرای ورود این زن به زندگی سید میران و خانواده‌اش می‌گردد و تا پایان نیز ادامه پیدا می‌کند.


علی محمد افغانی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی از پدر و مادری اصفهانی در کرمانشاه بدنیا آمد، تحصیلات خود را در دانشگاه افسری تهران پی گرفت و با رتبه‌ی ممتاز برای ادامه تحصیل به امریکا اعزام شد. او پس از بازگشت به ایران به خاطر عضویتش در حزب توده به اعدام محکوم شده و پس از آن با یک درجه تخفیف برای حبس ابد به زندان فرستاده شد اما در نهایت با آرام شدن وضعیت کشور پس از گذراندن دوران حبس خود از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ از زندان آزاد گردید. او کتاب شوهر آهو خانم را در همان سالهای زندان نوشته است. از دیگر آثار شناخته شده این نویسنده‌ می‌توان به کتاب‌های "شادکامان دره‌ی قره سو"، "شلغم میوه بهشته"و "بافته‌های رنج" نام برد.  او هم اکنون نیز در امریکا زندگی می‌کند.

مشخصات کتاب من: من نسخه صوتی کتاب که توسط موسسه نوار با صدای پیمان قریب پناه در 40 ساعت و 57 دقیقه منتشر شده است را شنیدم. نسخه چاپی کتاب نیز توسط انتشارات نگاه و امیرکبیر به چاپ می‌رسد که در اولی در 800 صفحه به چاپ سی و پنجم و در دومی در 1024 صفحه به چاپ دهم رسیده است. 

+ نکته‌ای که در رابطه با این نسخه‌ی صوتی مطرح می‌باشد این است که این کتاب مثل اکثر کتابهای صوتی تک گوینده اجرا شده و صدای گوینده‌ی کتاب (که البته ایشان خودشان گوینده‌ی رادیو نیز هستند) صدای بسیار خوبی است اما صدایی که برای نقشهایی که خودشان خصوصا جای زن‌ها و بچه‌های داستان اجرا کرده‌اند واقعا تصنعی و آزاردهنده بود و هیچ همخوانی نداشت. کاش ایشان که توانایی این کار را نداشتند دیالوگ‌های آنها را نقل قول می‌کردند و سعی نمی‌کردند صدای ایشان را اجرا کنند.

تنگسیر - صادق چوبک

نمی دانم شما رسول پرویزی را می شناسید یا نه، خب من ایشان را نمی‌شناختم. ایشان در دهه بیست خورشیدی نویسنده‌ای اهل تنگستان استان بوشهر بود که اتفاقاً در دوره خودش سیاستمدار مهمی هم بوده و در کارنامه شغلی‌اش چند دوره نمایندگی مجلس شورای ملی و حتی معاونت نخست وزیری هم به چشم می‌خورد. اما خب ما با این مناصب ایشان کاری نداریم. جناب پرویزی در دهه بیست و سی خورشیدی یک سری داستان کوتاه نوشته بود که البته آنها هم معروف هستند، حالا این که من آنها را هم نمی‌شناختم دیگر کوتاهی از خودم بوده است. اسم آن مجموعه داستان شلوارهای وصله دار نام داشت که یکی از داستانهای آن داستانی بود به نام "شیرمحمد" که بر اساس ماجرایی واقعی که بر شخصی به نام زائرمحمد گذشته بود نوشته شده است. ماجرای زائر محمد ماجرای معروفی در بوشهر است و به همین جهت چند سال بعد از این داستان نویسنده دیگری به نام صادق چوبک چه آن داستان کوتاه پرویزی را خوانده و چه نخوانده باشد به سراغ این موضوع می رود. 

اگر داستان پرویزی را که در هشت صفحه نوشته شده بخوانید ( که البته پیش از خواندن تنگسیر به دلیل افشا شدن ماجرای داستان اصلا توصیه نمی شود) متوجه خواهید شد که نویسنده، چیزی را از قلم نینداخته و آنچه رخ داده است را کاملا در همان تعداد صفحات شرح داده است. پس این نشان از چیره دستی صادق چوبک دارد که چنین ماجرایی را که می شود در کمتر از چند صفحه شرح داد تا دویست صفحه ادامه می‌دهد آن هم روایتی بدون اینکه لحظه‌ای در خواننده احساس خستگی ایجاد کند. چوبک داستان را با شرح موقعیت‌ها و شخصیت‌پردازی‌های بسیار عالی ، پرکشش و تا حدودی سینمایی پیش می‌برد و اصطلاحاً لحظه‌ای مخاطب را به حال خود رها نمی‌کند.

زائر محمد مرد زحمتکش تنگستانی، پدر دو فرزند و همسر زنی به نام شیرو است. او که به میانسالی پا گذاشته در دوران جوانی خود هم رکاب رئیس‌علی دلواری در برابر انگلیس ها تفنگ به دست گرفته بود و دلاوری به خرج داده بود و چند نفر انگلیسی ها را نیز در جنگ کشته بود. او بعد از بیست سال کار و زحمت که از قضا بخشی از آن را هم در خدمت خارجی‌ها بوده دو هزار تومان پول برای خودش پس انداز می کند و بعد از آن تصمیم می گیرد که دیگر برای خارجی ها کار نکند. پولش را نزد امام جمعه بوشهر می برد تا به اصطلاح پولش را پاک کند. او هم با برداشتن سیصد تومان از پولش به قول خودش آن را پاک می‌کند. زائر با باقی پول راهی کربلا می‌شود و در برگشت مغازه جوفروشی می خرد و هزار تومان باقی مانده را به اصرار یکی از همشهریانش به شخصی به نام کریم حاج حمزه می‌سپارد تا او با پولش کار کند و سودش را با هم تقسیم کنند. کریم حاج حمزه هم طی ماجرایی کلاه بر سر زائر محمد می‌گذارد و حتی با به میان آمدن قاضی و شیخ شهر هم مشکل که حل نمی شود هیچ بلکه پیچیده‌تر می‌شود و همگی با یکدیگر دست به یکی می‌کنند و اصطلاحاً پول زائر محمد را می خورند و یک آب هم رویش. زائر محمد می‌ماند چند نفر کلاه بردار که از قضا شخصیت های مهم شهر هم هستند؛ "این چه شهری است که تاجرش دزد، داروغه‌اش دزد، آخوندش دزد، پس حق من را چه کسی باید بگیرد"

پس زائر محمد که دیگر دستش به هیچ جا بند نیست تصمیم می‌گیرد خودش حقش را بگیرد و ادامه ماجرا...

مشخصات کتابی که من خواندم (شنیدم) : انتشارات نگاه، در 232 صفحه، نشر صوتی آوانامه، با صدای علی دنیوی ساروی، در  6 ساعت و 44 دقیقه


صادق چوبک در سال 1295 هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد و در همان شهر و شیراز و پس از آن در کالج امریکایی تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. آثار او همگی رنگ و بوی مردم جنوب دارند. نام صادق چوبک در تاریخ ادبیات داستانی ایران در کنار صادق هدایت و بزرگ علوی به عنوان پدران داستان نویسی نوین ایران قرار دارد. آثار چوبک مثل بیشتر نویسندگان با دغدغه‌ی آن دوران، جهل و خرافه‌ی مردم دوران را در قالب داستان هایش هدف قرار می داد. از آثار مشهور او در کنار تنگسیر می توان به مجموعه داستان "انتری که لوطی‌اش مرده بود"و رمان "سنگ صبور" نیز اشاره کرد. 

ثریا در اغما - اسماعیل فصیح

آثار اسماعیل فصیح در شمار پرفروش‌ترین آثار نویسندگان ایرانی به حساب می‌آید، آن هم در سالهایی که مردم این سرزمین بسیار بیشتر از امروز کتاب می‌خواندند و شمار تیراژ کتابها در دهه‌ی 60 و 70 خورشیدی گواه این موضوع است. در جامعه‌ی آماری کوچک ذهن من هم اوضاع از این قرار است و اغلب رمان‌خوان‌هایی که می‌شناسم حداقل یک کتاب از اسماعیل فصیح خوانده‌اند و همگی هم از او و آثارش به نیکی یاد می کنند، البته این تجربه‌ اغلب در نوجوانی یا در آغاز راه کتابخوانی آنها بوده و با یک حساب سرانگشتی باز هم به همان دوران یاد شده می‌رسیم. من در این جامعه آماری قرار نمی‌گیرم اما سالهاست که با عناوین کتابهای ایشان آشنا هستم و فکر می‌کنم حدوداً پانزده سال پیش بود که همین کتاب ایشان را از کتابخانه محل برای مادرم به امانت گرفتم و تا آنجا که در خاطر دارم او هم از خواندنش رضایت داشت و حتی کتابهای دیگری از این نویسنده را هم خواند اما خب من تا همین یکی دو هفته‌ی پیش هم هنوز افتخارخواندن هیچ کدام از آثار این نویسنده ایرانی را نداشتم.

تا پیش از این فکر می‌کردم وقتی یک شخص، عزیزی را در اغما داشته باشد و بعد از مدتی انتظار بی حاصل برای بهبودی او در نهایت آن عزیز را از دست بدهد دیگر پس از آن  برایش رمقی برای حرف زدن، خواندن و حتی فکر کردن درباره چنین مسائلی باقی نمی‌ماند. اما این اتفاق برای من به شکل دیگری رخ داد و راستش را بخواهید خودم هم نمی‌دانم چطور شد که در آن روزهایی که دست و دلم به خواندن هیچ کتابی نمی‌رفت نسخه صوتی این کتاب را تهیه کردم و در همه رفت و آمدهای هر روزه‌ام بر سر مزار آن عزیز آن را شنیدم و... . خب، بهتر است موضوع را فیلم هندی نکنم و به کاری که قرار بود انجام دهم یعنی صحبت کردن درباره کتاب "ثریا در اغما" بپردازم.

کتاب ثریا در اغما یکی از معروف‌ترین آثار اسماعیل فصیح است که پس از شراب خام، دل‌کور و داستان جاوید در سال 1363 به عنوان چهارمین اثر او منتشر شد.بگذارید ابتدا به این نکته اشاره کنم که این نویسنده در دوران جوانی خود برای ادامه تحصیل راهی امریکا شده  و پس از فارغ التحصیلی به ایران بازگشته و در شرکت نفت مشغول به کار شد. باقی ماجرای زندگی‌اش بماند، تا همین جایش را هم به این دلیل بیان کردم که به شخصیت اصلی این کتاب یعنی جلال آریان برسم. بله احتمالاً شما هم انتظار داشتید که شخصیت اصلی کتاب ثریا باشد، درست است که نام کتاب ثریا در اغماست اما ثریا به واقع در این کتاب تنها در اغما است و شخصیت اصلی این کتاب دایی او یعنی جلال آریان است. ثریای این داستان در پاریس مشغول به تحصیل بوده و در یک روز بارانی وقتی مشغول دوچرخه سواری بود دچار سانحه می شود و در واقع قبل از آغاز زمان روایت این کتاب به اغما می‌رود. جلال آریان به درخواست خواهرش فرنگیس در سالهایی که جنگ میان ایران و عراق در گرفته است از طریق مرز زمینی عازم پاریس می‌شود تا بلکه با پیگیری حال ثریا و در صورت بهبودی‌اش بتواند او را به ایران بازگرداند. احوال جلال آریان در روزهای درانتظار بهبودی ثریا حال غریبیست که متاسفانه من هم مشابهش را تجربه کرده‌ام، زمین و زمان را به هم می‌دوزی تا خودت را بر بالین بیمارت برسانی اما وقتی می‌رسی و او را خوابیده و به اغما رفته بر روی تخت بیمارستان می‌بینی متوجه می‌شوی نه تنها از تو برای درمان او کاری ساخته نیست بلکه بهترین پزشکان موجود هم به جای حرفهای امیدوارکننده‌ی علمی تنها به تو می گویند فقط می‌توانی برایش دعا کنی. 

از این پوسته‌ی اولیه داستان که (البته اهمیت چندانی هم ندارد و احتمالا فقط توجه من را با توجه به شرایطم به خود جلب کرده بود) بگذریم، به نظرم آنوقت به منظور اصلی نویسنده از ثریا و در اغما بودنش می‌رسیم. برداشت من این گونه بود که ماجرای اصلی این کتاب که در قالب اغما بیان شده وضعیت بسیاری از مردم ایران در سالهای پس از انقلاب و حین جنگ است. مردم بسیاری که تا آمدند با تناقض شیوه‌ی این دو زندگی پیش و پس از انقلاب کنار بیایند درگیر جنگ و موشک باران شدند و در این میان عده ای هم بار سفر بستند و از این دیار کوچ کردند و این کتاب بیشتر حال و احوال آن مهاجران است، افرادی که از سرزمینی که غرق در بدبختی بوده به سوی سرزمین‌های خوشبختی کوچ کرده‌اند اما نتیجه چیزی غیر از آن شده که تصور می کردند، آنها در آن سالها نه مثل آنهایی که زیر موشک باران و فقر روزگار می‌گذرانند احساس بدبختی می‌کنند و نه مثل پاریسی‌ها و امثال آنها احساس خوشبختی.

+ در ادامه مطلب بریده هایی از متن کتاب که فکر کردم خواندنشان خالی از لطف نیست را آورده‌ام.

++ مشخصات کتابی که من خواندم یا بهتر است بگویم شنیدم: نشر ذهن آویز، ناشر صوتی: نوین کتاب گویا، با صدای حسین پاکدل ( البته با احترام به آقای پاکدل و هنرشان، به نظرم ایشان در مجموع اصلا اجرای صوتی خوبی از این کتاب نداشتند و در بیشتر گفتگوهای موجود در کتاب تمیز دادن کلام  دو طرف گفتگو بسیار مشکل بود.)

ادامه مطلب ...