مارک"و" پلو - منصور ضابطیان

(از نوشتن این یادداشت که امروز منتشر شد  بیش از 1 ماه  می‌گذرد، به این دلیل هیچ حال و هوایی از این روزهایمان در آن به چشم نمی‌خورد.)

"در نگاه تربیت شده‌ی ما ایرانیان همیشه سفر به یک کشور خارجی یک کار غیر ضروری، تجملاتی و از سر سیری بوده و هیچکس سعی نکرد ضرورت دیدن جهان و آشنایی با دیگر سرزمین و ملل را برای‌مان تشریح کند. سفر جدا از جنبه‌ی تفریحی و سرگرم کننده‌اش دارای یک سویه‌ی فرهنگی هم هست و آدم را به این نتیجه می‌رساند که همه‌ی دنیا همین چهار دیواری محصور اطرافش نیست. در سفر آدم میزان علاقه به سرزمینش را می‌فهمد و در بازگشت، وطنش، شهرش و محله‌اش را بیشتردوست دارد. اگر این مجموعه بتواندتابوی غیر ممکن بودن سفر را در ذهن خواننده‌ی ایرانی بشکند من موفقیت بزرگی به دست آورده‌ام."  آنچه خواندید بخشی از پیشگفتار این کتاب است که منصور ضابطیان در زمان انتشار کتاب به آن اشاره کرده است، البته هرچند شاید اگر امروز از خودش هم بپرسیم، نظرش این باشد که با این وضع اقتصادی و اختلاف ارزش پولی که امروز کشورمان با دیگر کشورهای دنیا دارد مجال سفر خارجی، آنچنان که او اشاره می‌کند هم ساده نیست. اما فارغ از این نکته که در زمان انتشار این کتاب تا حدودی اینگونه بوده، به نظرم منظور نویسنده همانطور که با سفرهایش به خواننده ثابت می‌کند، سفرهایی با کمترین امکانات و هزینه است، همچون یک جهانگرد کوله‌پشتی به دوش، شاید چنین سفری با کمی آشنایی قبلی و برنامه‌ریزی، برای شخصی که به سفر عشق می‌ورزد حتی امروز هم امکان پذیر است.

ضابطیان که بیشتر او را به خاطر ساخت و اجرای پنج ساله‌ی برنامه‌ی تلویزیونی رادیو هفت می‌شناسیم خودش حسابی اهل سفر است و تا امروز سفرنامه‌هایش را هم در ۹ جلد کتاب منتشر کرده است. او این راه را با کتاب (مارک "و"پلو) آغاز کرد که شامل مجموعه سفرنامه‌های کوتاهی است که در سفر به فرانسه، اسپانیا، لبنان، هندوستان، ایتالیا، ارمنستان، آمریکا  و کره جنوبی نوشته شده است. متن کتاب مانند سفرنامه‌هایی که اغلب می‌شناسیم نیست و در واقع ضابطیان تنها تلاش می‌کند تجربیات شخصی از سفرهایش را فقط "تعریف" کند و به همین دلیل یکی از نکات مثبت کتاب لحن نوشته‌هاست که نویسنده در آن بر خلاف جهانگردانی که اغلب با لحن رسمی و خشک به سفرنامه‌نویسی روی می‌آوردند در این کتاب با لحنی خودمانی از جزئیات سفرش سخن می‌گوید بطوری که خواننده گویی خود را با او در این سفر همراه می‌بیند. با توجه به سابقه‌ی خبرنگاری و برنامه‌سازی نویسنده، متن کتاب در کنار عکس‌های فراوانی که در لابه‌لای متن‌ها به چشم می‌خورد حسی شبیه به خواندن مجله یا امروز بهتر است بگویم حسی شبیه به گشتن در صفحات فضای مجازی (که این روزها از آن محرومیم) را به خواننده هدیه می‌دهد. تجربه‌های شیرین و گاه تلخی که از گشت و گذار در کشورهای مختلف دنیا و آشنا شدن با فرهنگ مردم آنها به دست می‌آید، تجربیاتی که شاید برای بسیاری از خوانندگان این کتاب تا آخر عمرشان نیز میسر نگردد، اما به واسطه‌ی این کتاب یا هر سفرنامه‌ی دیگری ممکن خواهد شد.

از دیگر نکات مثبت این کتاب برای افرادی که خیلی هم اهل کتاب خواندن نیستند اما سفر را دوست دارند حجم کم کتاب است که میتوان گفت حدوداً نیمی از آن هم به عکس‌‎های کنار متن‌ها اختصاص داده شده است. البته نقطه ضعف کتاب نیز عکس‌های نسبتاً با کیفیت پائین آن است که در سفرنامه‌های بعدی این نویسنده این ضعف برطرف شده است. با توجه به چاپ نخست این کتاب در سال 88 هم نمی‌توان خیلی انتظار داشت حال و هوای شرح داده شده از کشورها به امروز نزدیک باشد، هرچند برای یک سفرنامه‌خوان حرفه‌ای این نکته نه تنها نمی‌تواند ضعف به حساب بیاید بلکه حتی از زاویه‌ای می‌تواند نقطه قوتی برای ثبت و ارائه حال و هوای آن روزگار نیز به حساب بیاید.

+ در ادامه مطلب بخش‌هایی از متن کتاب که به نظرم جالب بود را به تفکیک  کشورها خواهم آورد.

++ مشخصات کتابی که من خواندم: نشر مثلث، چاپ هفدهم، بهار 1398، در 1650 نسخه، 176 صفحه 

ادامه مطلب ...

پاریس از دور نمایان شد - علی اکبر شیروانی

هرچند هیچ‌وقت به سفر در نوروز علاقه‌ای نداشته و تقریباً هیچ عیدی را هم با سفر پشت سر نگذاشته‌ام و همواره عید را با مزمزه کردن بهار در خانه و گهگاه با دید و بازدیدش دوست دارم، اما قبل از این اعتراف، قصد داشتم در ابتدای این یادداشت از ناراحتیم برای وجود کرونای مزاحم و گرانی دلار یا وضعیت نابسامان هواپیماهای مسافربری با آن بلیط‌های وحشتناک به عنوان موانع سفر نرفتن بگویم و یا مثلا بگویم جهت جلوگیری از موج هفتمی از کرونا که شاید پس از نوروز در پیش باشد تصمیم گرفته‌ام ازسفر به دور دنیا دست بکشم، اما شما که غریبه نیستید! از این خبرها نیست، ما را چه به سفر دور دنیا! آن هم با این جیب سوراخ و مشغله‌ی بدون مرخصی و تعطیلی!... همین که با خواندن یک سفرنامه به پاریس، آن هم پاریس عهد قاجار سری بزنیم و برگردیم، راضی هستم. تازه، این سفر موردنظرِ من مزایای بیشتری هم از یک سفر واقعی دارد، چرا که بی‌شک دیگر برای هیچکدام از ما مقدور نیست به زمان قاجار سفر کرده و این شهر را از نگاه مسافری از آن دوران تجربه کنیم.

مجموعه‌ی پنج‌جلدی "تماشای شهر"، مجموعه‌ای از سفرنامه‌های کوتاه ایرانی است که توسط سیاحانی که در دوره قاجار زندگی کرده‌ و اصطلاحاً به فرنگ رفته‌اند نوشته شده است. کتاب "پاریس از دور نمایان شد" با عنوان فرعی "پاریس به روایت مسافران دوره قاجار" جلد اول این مجموعه‌ است و همانطور که از نامش پیداست به چند سفرنامه‌‌ی مربوط به شهر پاریس اختصاص دارد که در بین نویسندگان آنها که همان مسافران هستند به غیر از مردم عادی، نام‌های سرشناسی مثل ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به چشم می‌خورد. همانطور که گردآورنده این کتاب در مقدمه‌ی آن اشاره کرده است، بیش از ده قرن از عمر سفرنامه‌نویسی ایرانی می‌گذرد اما این سفرنامه‌ها را در واقع می‌توان اولین متن‌های موجود از مواجهه‌ی ایرانیان با یک شهر دانست که تصویری تو در تو از زندگی و فکر مسافران را به نمایش می‌گذارند، ضمن اینکه این نکته را هم می‌بایست در نظر داشت که تا پیش از قاجار حکومت‌های کشور ما اغلب با غرب در جدال بوده‌ و مردم کمتر مجال چنین سفرهایی را داشته‌اند. اولین نکته‌ای که توجه خوانندگان این سفرنامه را به خود جلب می‌کند تحّیر سیاحت کنندگان آن دوران از نظم و زیبایی و فرهنگ شهروندی و حتی نظافت مردم آن دیاردر قیاس با مردم ایران در آن روزگار است؛ داخل شهر پاریس شدم که دارالسرور شهرهای فرنگستان است و پایتخت دولت جمهوری فرانسه است که آوازه‌ی نکویی و آبادی آن عالمگیر است و تمام خلق عالم آرزوی دیدن این شهر قشنگ و مرغوب غم‌زدا را دارند. زمین آن از هر جهت بر تمام پایتخت‌های آباد دنیا شرف و افتخار دارد. مردمانش همه با علم و تربیت‌ترین ملل بیدار روی زمین می‌باشند... هر کسی که در دنیا آمده باشد و پاریس را ندیده باشد مثل این است که هیچ در دنیا از عدم به وجود نیامده است، می‌توان بهشت روی زمین گفت. پاریس معدن علم است و هنر، نه علم و هنر بی‌ثمر، بنده هنگامی که وارد این شهر شدم چنان مات و متحیر بودم که راه رفتن خود را نمی‌دانستم که به کدام سمت می‌روم. چشمم تیره و عقلم خیره شد. قریب یک ساعت در پای ماشین راه آهن بی هوشانه این طرف و آن طرف نظر می‌کردم و حیران و سرگردان بودم. بعد هم بی‌هوشانه و مبهوت، سوار اتومبیل شده، روانه شهر گردیدم.

همانطور که اشاره شد کتاب، حاصل جمع‌آوری سفرنامه‌های مختلف با محوریت شهر پاریس در یک کتاب است و نویسندگان آن افرادی از طبقات مختلف اجتماعی (از مردم عادی تا پادشاه) هستند و این خود یکی از نکات مثبت کتاب می‌باشد چرا که نظر خواننده در مواجهه‌ی افرادی با دیدگاه‌های متفاوت از شهر را به خود جلب می‌کند و این خواندنی‌ست. هر چند هنوز هم پاریس موارد بسیاری برای تحیر مسافران ایرانی امروزی دارد.  در ادامه مطلب بخشهایی از متن کتاب که برایم جالب بود را خواهم آورد.

مشخصات کتاب: پاریس از دور نمایان شد، نشر اطراف، چاپ 1398، در 228 صفحه. نسخه صوتی کتاب در نوین کتاب گویا هم موجود است که توسط گروه گویندگان اجرا شده و من همان را شنیده‌ام اما در این نسخه صوتی، به جز یکی دو اجرا بقیه‌ی اجراها اصلا خوب نبودند و حتی یکی از گوینده ها هم با آن ادا و اطواری که در خواندنش به سبک متن  های قاجاری داشت حسابی حرص شنونده را در می‌آورد. 

نوروز و سال نو بر شما دوستان همراهم مبارک 

ادامه مطلب ...

سه رنگ - منصور ضابطیان

"نمی دانم چرا این‌قدر ایتالیا را دوست دارم. دوست داشتنی که مال این سال‌ها نیست و از وقتی یادم می‌آید همراهم بوده. در کودکی وقتی می‌فهمیدم چیزی ساخت ایتالیاست به نظرم محصولی بی‌نظیر می‌آمد. در نوجوانی عاشق فیلم‌های نئورئالیستی ایتالیا شدم. کتاب "دزد دوچرخه"ی لوئیجی بارتولینی را سه بار خواندم و فیلم "دزد دوچرخه"ی دسیکا را بارها و بارها دیدم. عاشق روکو و برادرانش بودم و شرط می‌بندم اگر بیست سال قبل‌تر به دنیا آمده بودم حتماً دلباخته‌ی سوفیا لورن می‌شدم."

آنچه که خواندید هرچند حرفهای من نیست و پاراگراف اول کتاب سه رنگ است، اما بخشهای زیادی از آن با حسی که من همواره از کودکی نسبت به ایتالیا داشته‌ام بسیار مشابه است، البته داستان من و ایتالیا بیشتر با فوتبال ملی و باشگاهی این کشور گره خورده است. به هر حال از من بگذریم و برسیم به این کتاب، اما برای سخن گفتن از این سفرنامه دوست دارم ابتدا از آشنایی اولیه‌ام با نویسنده آن، منصور ضابطیان چند کلامی بگویم. چرا که به این خاطر بود که علاقه مند شدم این کتاب را امتحان کنم.

در سال 1389 در شبکه 7 یا همان شبکه آموزش تلویزیون که غالباً برنامه‌های جالبی هم به نمایش نمی‌گذاشت با برنامه‌ای شبانه روبرو شدم که جنس‌اش با برنامه‌های شبانه آن روزگار بسیار متفاوت بود. برنامه‌ای زنده که رادیو 7 نام داشت و با مضمونی رادیویی اما سراسر رنگ و زیبایی هر شب ساعت 23 از این شبکه‌ی تلویزیون پخش می شد. این برنامه‌ی ادبی هنری و موسیقی محور، که با هدف اصلیِ آرامش بخشی به مخاطبینش ساخته می‌شد در آن سالها رسیدن به این هدف (حداقل برای من) بسیار موفق بود. شیوه‌ی انتخاب مجری این برنامه به این شکل بود که هر شب را به یک مجری اختصاص داده بودند و به جز چند نفر از این مجری‌ها که غالباً هم از بین هنرمندان حوزه های مختلف انتخاب می شدند همگی انتخاب‌های به جا و خوبی بودند. رادیو 7 اولین برنامه‌ای بود که هر سال در کنار تحویل سالِ نو، برنامه‌ای ویژه تحویل پائیز داشت و اینگونه این فصل زیبا و خوش‌رنگ را در کنار دیگر فصل‌ها گرامی می‌داشت.آن سالها برنامه های تلویزیونی و تیتراژ های سریال ها توسط چند خواننده قبضه شده بود اما رادیو7 در انتخاب موسیقی‌های بی‌کلام و بخصوص موسیقی ‌های باکلام مورد استفاده دربرنامه از خواننده‌های دیده نشده یا کمتر دیده‌شده و همینطورخوانندگان قدیمیِ از یاد رفته دعوت می کرد که این جای تقدیر داشت. از آنجایی که همواره اجرای یکی از شبهای هفته این برنامه را هم منصور ضابطیان که از تهیه کنندگان اصلی این برنامه بود انجام می داد برای اولین بار آنجا با او آشنا شدم و تا سال 1397 که برنامه رادیو هفت طی چند کوچ به شبکه‌های چهار و شما، و با دو تغییر نام به "100 برگ" و "رادیو شب" ادامه داشت، همواره مشتری همیشگی‌اش بودم تا اینکه بعد از خداحافظی و قول بازگشتِ پس از نوروز در آخرین قسمت این برنامه که در تاریخ 28 اسفند 1397 اجرا شد به سرنوشتی شاید مشابه با برنامه 90 دچار شد و دیگر خبری از بازگشت نشد.(حداقل تا امروز). به هر حال این‌ها را گفتم چون نسبت به این برنامه و حس و حال خوشی که بارها به من هدیه داده بود احساس ادای دین داشتم، اما برسم به کتابی که قصد داشتم درباره‌اش حرف بزنم؛

منصور ضابطیان که گویا بسیار اهل سفر است چند سالی است که اقدام به نوشتن سفرنامه‌هایش کرده و آنها را به همراه عکسهایی که خودش در آن سفرها گرفته در چند کتاب منتشر نموده است. کتاب "سه رنگ" با نام فرعی "غذانوشت های سفر ایتالیا" آخرین کتاب از این سری کتابهای ضابطیان است. شاید برای کسی که با این مقدمه‌چینی‌های من آشنا نباشد با تورق این کتاب و دیدن عکس های سیاه و سفید فراوانش به همراه تیتر های یک صفحه ای فصل‌های بسیار زیاد اما کوتاه آن، فکر می کند با یک مشت یادداشت اینستاگرامی که تبدیل به کتاب شده و یا اصطلاحاً با یک کتاب سازی طرف است. اما بعد از پایان کتاب برای شخصی چون من که در کنار علاقه‌مندی‌ام به ایتالیا تا حدودی به آشپزی هم علاقه‌‌مند است نتیجه جدای چند بخش از کتاب، نتیجه‌ی رضایت بخشی است. از زاویه‌ای دیگر هم می توان اینطور به این کتاب نگاه کرد که در این روزگار کرونا زده که امکان سفر (حداقل برای من و شمایی که این موضوع را درک می کنیم) وجود ندارد، سفر با سفرنامه‌ها فکر بسیار خوب و بی خطریست. هر چند بین خودمان بماند، اگر کرونا نبود هم زور یکی مثل من به سفر ایتالیا نمی رسید.

این کتاب متشکل از بیست و نه فصل کوتاه است که حاصل سفر یک ماهه نویسنده و تجربه های مختلف او در روبرو شدن با تجربه های غذایی مختلفش در کشور ایتالیا است. در این کتاب از پیتزا، اسپاگتی، راز پنیر پارمزان و حتی خوراک طوطی و لک‌لک گرفته تا مافیای ایتالیا و چگونگی اختراع نوتلا و و دانشگاه بستنی و مواردی از این دست سخن گفته می‌شود. نباید فراموش کرد که این یک سفرنامه است نه کتاب آشپزی و تقریباً می توان گفت هیچ دستور غذای ایتالیایی در آن پیدا نخواهید کرد و همه و همه مواجهه‌ی یک ایرانی با کشوری اروپایی است، همانطور که می‌توانست برای من و شما باشد. در میان شلوغی های این روزگاردر مجموع کتاب سرگرم کننده‌ و جالبی بود و حتماً بزودی جلدی دیگر را هم امتحان خواهم کرد.

پی نوشت: مارک و پلو، مارک دو پلو، برگ اضافی، سباستین، چای نعنا، موآ و بی زمستان در کنار سه رنگ هشت سفرنامه مصور به چاپ رسیده از منصور ضابطیان هستند.

مشخصات کتابی که من خواندم: سه رنگ، نشر مثلث، چاپ دوم، شهریور 1399 در 2200 صفحه، 192 صفحه