کتابـــنامه

کتابـــنامه با اشک ششم

کتابـــنامه

کتابـــنامه با اشک ششم

28- فیلم سینمایی "داستان ازدواج" 2019- نوآ بامباک

در ابتدای یادداشت مربوط به معرفی فیلم کرامر علیه کرامر به این نکته اشاره کردم که تا پیش از آن فیلم گمان می‌کردم یکی از بهترین فیلم‌هایی که به نحوی به موضوع جدایی و طلاق اشاره می‌کند فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی است، آنجا نوشتم که تازه متوجه شدم که سالها قبل از فرهادی نیز فیلم درخشانی ساخته‌ی رابرت بنتون وجود داشته است و حالا که به صورت اتفاقی با فیلم داستان ازدواج آشنا  شدم و به تماشای آن نشستم به نظرم این فیلم هم می‌تواند در کنار آن دو فیلم خوب قرار بگیرد. فیلمی که محصول سال 2019 آمریکاست و با اینکه سیزدهمین فیلم نوآ بامباک به عنوان کارگردان حساب می‎‌آید من اولین بار بود که نام‌اش را می‌شنیدم.  

فیلم با یک تضاد آغاز می‌شود که همان نام فیلم است که داستان ازدواج نام دارد اما در واقع داستان جدایی است. نیکول که نقش آن را اسکارلت جوهانسون بازی می‌کند یک بازیگر تئاتر است و همسرش چارلی که آدام درایور ایفاگر نقش اوست یک کارگردان تئاتر. با این تفاوت که نیکول را می‌توان یک بازیگر نسبتاً آماتور تئاتر دانست اما چارلی کارگردانی حرفه‌ای و نسبتاً سرشناس است که حتی به واسطه‌ی او نیکول موفق شده نقشی مهم در یک سریال  تلویزیونی بگیرد. آنها یک پسر دارند و در ابتدای فیلم بعد از اینکه هر کدام از این دو با تدوینی زیبا شروع می‌کنند به تعریف از محاسن یکدیگر متوجه می‌شویم در دفتر مشاوره ی طلاق هستند و این گفتن از محاسن و طلاق تضاد غریب بعدی است. بعد متوجه می‌شویم نیکول است که قصد دارد به این رابطه پایان دهد و با چارلی به تفاهم می رسند که طلاق آنها  خصوصاً به این جهت که آسیبی به کودکشان نرساند به صورت دوستانه و بدون هیچگونه تنشی انجام پذیرد اما همچون فیلم کرامر علیه کرامر با ورود وکلا به داستان اوضاع تغییر می کند و این جدایی که قرار بود متمدنانه باشد تبدیل به یک جنگ می‌شود و در خلال این جنگ، بیننده به پیچیدگی‌های روابط زناشویی و جدایی پی می‌برد مخصوصاً وقتی پای یک کودک خردسال در میان باشد. (البته احتمالاً تنها بخشی از این پیچیدگی‌ها). 

از نکات مثبت و خلاقانه‌ی فیلم همان توصیفات اولیه‌ی این زوج از یکدیگر است، در واقع همانطور که تا حدودی اشاره شد این توصیفات به خواسته‌ی مشاورشان برای این نوشته‌اند تا به خاطر بیاورند که دلیل اولیه این علاقه‌ی این دو به یکدیگر چه بوده است. اما دلیل خلاقانه بودن چنین بخشی در فیلم این است که بیننده بدون اینکه مثلاٌ حداقل یک ساعتی از فیلم را ببینید تا با کیفیت رابطه‌ی 10 ساله‌ی این زوج آشنا شود و به عمق رابطه‌ی آنها پی ببرد با دیدن و شنیدن این توصیفات حالا همچون شخصی که مدتی با آنها زندگی کرده وارد پروسه موردنظر فیلم که جدایی است می‌شود. 

اگر فیلم جدایی نادر از سیمین را دوست داشتید و اگرکرامر غلیه کرامر برای شما یک فیلم خاص بوده است پس حتماً فیلم داستان ازدواج را ببینید چرا که به نظرم حتی می‌توان گفت بامباک که هم نویسنده و هم کارگردان این اثر است از دو خالق قبلی آثاری که نام برده شد هم هنرمندتر است، چرا که این فیلم به نظر به عمیقی آن دو فیلم نیست و به همین جهت مخاطبانی با سلیقه‌های متفاوت را به خود جذب می‌کند و در این میان حرف‌های مهم خود را به صورت ملموس ارائه می‌دهد. 

++ در ادامه مطلب سعی خواهم کرد به نکات جالب توجه دیگر فیلم اشاره کنم. 

 

اگر با چارلی ازدواج نکرده بودم؟

می‌توان این را سوالی دانست که احتمالاً روزی نیکول از خود پرسیده است. همانطور که اشاره شد نیکول از در کنار چارلی بودن به جایگاه فعلی هنری خود رسیده است. اما قطعاً همین در کنار چارلی بودن محدودیت‌هایی هم برای او ایجاد کرده است و او همچون خانم کرامر به این فکر می‌کند که حالا که هرچه از خود داشته را پای این زندگی مشترک گذاشته نتیجه چه بوده؟ جز اینکه با همه‌ی استعدادها و توانایی‌هایش همواره در سایه‌ی چارلی قرار دارد و شخصیت مستقلی از خود نمی‌بیند؟ واقعاً اگر با چارلی ازدواج نکرده بود چه می‌شد؟ آیا آزاد و خارج از سلطه نبود؟ آیا نمی‌توانست یک هنرمند مستقل با تکیه بر توانایی‌های خودش باشد؟

یک زندگی بدون نقص

توصیفات ابتدایی این دونفر از یکدیگر و جزئیات به جایی که این کارگردان خوش‌ذوق از شخصیت‌های داستان ارائه داده است به یک ایده‌آل برای یک زندگی مشترک بسیار نزدیک است. زندگی بدون مشکلی که در آن حتی اگر نواقصی هم وجود داشته باشد با از خودگذشتگی طرفین حل می‌شود و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا می‌‎کند. اما بامباک نشان می‌دهد درست است که بسیاری از این نواقص و مشکلات حل می‌شوند اما برخی از آنها هرگز فراموش نمی شوند و همچون باروتی آماده‌ی یک جرقه هستند.

داستان دو شهر

یکی از نکات جالب فیلم که هم‌راستا با موضوع فیلم هم هست به میان آوردن نام دو شهر نیویورک و لس آنجلس و نقش آنها در جدایی این زوج است. نیکول اهل لس آنجلس بوده اما به همراه همسر نیویورکی خود و فرزندشان یک خانواده نیویورکی به حساب می‌آیند. از نیکول برای بازی در یک سریال تلویزیونی در لس‌آنجلس دعوت می‌شود و به این دلیل که چارلی در نیویورک مشغول آماده کردن تئاتر مهمی برای بردن روی صحنه برادوی است نیکول با تفاهم چارلی به همراه پسرش تصمیم می‌گیرد بعد از ده سال برای اولین بار بدون چارلی مدتی به نزد مادر خود در لس‌آنجلس برود و هر چند شاید در ابتدا جدایی ارتباط مستقیمی با این سفر نداشته باشد اما می‌توان این سفر نیکول را نشانه یا نمادی از کندن از جایی که در آنجا زندگی کرده برای رفتن به سوی رویاهای خود دانست.

تلنگری برای زندگی

فیلم هایی که با چنین موضوعی ساخته شده‌اند (غیر از دو مثال درخشانی که زده شد) خصوصاً اگر در کشور ما ساخته شده باشند فیلم‌هایی هستند که غالباً بر آن وجهه‌ی خشمگین و بی رحمانه جنگ بین دونفر تمرکز دارند و اغلب فیلم‌های اعصاب خردکن و ناراحت‌کننده‌ای از آب در می‌آیند. کمااینکه فیلم جدایی فرهادی هم با توجه به موضوعش لاجرم تا حدودی فیلم نارحت‌کننده‌ای است. اما می‌توان گفت فیلم داستان ازدواج اینگونه نیست. این فیلم را می توان یک تلنگر نامید. تلنگری برای اینکه بهتر به زندگی خود نگاه کنیم و بیش از پیش به اهمیت آن پی ببریم. 

خوشبختی

نیکول و چارلی طبیعتاً علاقه‌مند هستند که در زمینه‌ی هنری که در آن مشغول به فعالیت هستند پیشرفت کنند اما نه در آن حدی که قرار باشد زندگی را فدای هنر یا حرفه‌ی خود کنند. این را در طول فیلم متوجه می‌شویم و اینکه آنها هم همچون انسان‌های عادی تنها به دنبال رسیدن به خوشبختی و آرامشی هستند و تعریف آن برایشان خیلی هم پیچیده نیست، در تعریف آنها خوشبختی دوست داشتن و دوست داشته شدن است و این را من و شمای بیننده با زندگی دو ساعته‌ی در کنار آنها درک می‌کنیم و در همین راستا ما به عنوان بیینده نیز حتی برای برهم خوردن این آرامش نمی‌توانیم انگشت اتهام را به سمت هیچکدام از این افراد ببریم و نمی‌توانیم طور غالب حق را به یک طرف بدهیم و این حق دادن به یک طرف دائم در ذهن بیننده در حال رد و بدل شدن است و  قطعاً این از نقاط مثبت فیلم است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد