17 - فیلم سینمایی "مسیر سبز" (1999) - فرانک دارابونت

مسیر سبز یکی از اولین فیلم‌هایی به حساب می‌آید که سال‌ها پیش دیدگاه من به فیلم و سینما را تغییر داد و به طور جدی مرا با این نوع مطالعه آشنا کرد. فیلمی که در نوع خود یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما به حساب می‌آید و ساخته فرانک دارابونت است. درست است که این کارگردان در چند سال گذشته در زمینه سریال سازی فعالیت داشته و با ساختن سریال مردگان متحرک (Walking Dead) طرفداران فراوانی در ژانر درام و وحشت برای خود دست و پا کرده است اما در دنیای سینما بیشتر دارابونت را به خاطر فیلم سینمایی رستگاری از شائوشنگ شناخته و تحسین می‌شود، فیلمی که سالهاست در صدر لیست‌های معتبری همچون imdb جا خوش کرده و در دنیا فیلم بسیار شناخته شده‌ایست. از آنجا که قرار نیست درباره آن فیلم که اتفاقاً اولین فیلم این کارگردان امریکایی هم بوده و بسیار هم درخشیده الان با هم صحبت کنیم از زمان ساختش پنج سالی به جلو می رویم و به سال 1999 می‌رسیم، دارابونت 5 سال بعد از آن درخشش  اثر اول، برای ساختن فیلم بعدی خود باز هم به سراغ داستانی از استیون کینگ، رمان‌نویس مشهور امریکایی رفت و فیلم سینمایی مسیر سبز را همچون فیلم اول بر اساس رمانی از این نویسنده به روی پرده برد. با وجود اینکه امروز مسیرسبز یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما در نزد علاقه‌مندان دنیای تصویر به حساب می‌آیدو حتی بسیاری از منتقدان و سینماگران هم امروز چنین نظری دارند، اما در سال 2000 اوضاع چنین نبود و حداقل درنظر هیچکدام از داوران آکادمی اسکار برای این فیلم چنین اقبالی وجود نداشت و مسیرسبزدر هر چهار رشته‌ای که در آن سال نامزد شده بود جایزه‌ها را به رقیب خود یعنی فیلم زیبای امریکایی که به نظر شخصی من در مقایسه با مسیر سبز اصلا هم  فیلم خوبی نبود واگذار کرد.

اما بعد از این همه مقدمه کم کم برسیم به داستان فیلم؛ حتماً شما هم با من هم عقیده‌ هستید که "مسیرسبز" نام زیبایی است و حس خوبی را هم القا می‌کند، آنقدر خوب که آن روزها که هنوز پای این ویروس منحوس کرونا به زندگی‌مان باز نشده بود، من به همراه چند تن از دوستان این نام را بر روی باشگاه کتابمان گذاشته بودیم. باشگاهی که به واسطه آن هفته‌ای یک بار دورهم جمع می‌شدیم و با هم از کتابها و فیلم‌ها حرف می‌زدیم. اما داستانِ نام مسیر سبز در فیلم فرانک دارابونت ربطی به این حال خوش و این حرف‌ها ندارد و موضوعش بسیار متفاوت است. در واقع مسیرسبز در این فیلم نام بندی از یک زندان در امریکاست که در آنجا از مجرمینی نگهداری می‌کنند که در انتظار حکم اعدام خود هستند، آنهم یک اعدام وحشتناک به نام اعدام با صندلی الکتریکی. هرچند فکر نمی‌کنم اعدام غیر وحشتناکی هم وجود داشته باشد. 

فیلم با نشان دادن مردی کهنسال که بر روی تخت خود در خانه سالمندان از خواب می پرد آغاز می شود. پیرمردی که پل اجکام نام دارد، او در جوانی خود حوالی دهه سی میلادی مسئول و سرنگهبان بخشی از یک زندان (همان بخش مسیرسبز) در امریکا بوده است. بعد از نمایش اندکی از چگونگی زندگی او در خانه‌ی سالمندان بیننده شاهد خواهد بود که این پیرمرد برای یکی از دوستانش شروع به تعریف کردن یک خاطره‌ می‌کند. خاطره‌ای که مربوط به دوران خدمتش در زندان بوده و تمامِ زندگیِ او را تحت تاثیر قرار داده است. شرح این خاطره و سفر بیننده به آن سال ها بخش اصلی این فیلم 188 دقیقه‌ای را تشکیل می‌دهد. در این خاطره با زندانی سیاه پوست و بسیار تنومندی آشنا می‌شویم که به تازگی به این زندان انتقال داده شده است. جرم او تجاوز و قتل دو کودک خردسال است. جرمی که طبیعتاً می بایست در همان دقایق آغازین تکلیف بیننده را با این شخصیت داستان مشخص کند. اما خیلی طول نمی کشد تا با اولین جمله‌ای که از این زندانی می‌شنویم اوضاع متفاوت شود. آنهم وقتی است که آقای جان کافیِ درشت هیکل توسط پل به سلولش هدایت می شود و هنگام خروج مسئول زندان از سلول از او می پرسد: "رئیس، شبها چراغ‌ها را خاموش می کنید؟ آخه من از تاریکی می ترسم." همین جمله‌ی آغازین نشان می‌دهد که یک چیزی انگار جور در نمی‌آید، قاتل و متجاوز کودکان آن هم با آن ظاهر و هیکل تنومند آن وقت ترس از تاریکی؟ آنهم به شکلی کودکانه؟

فیلم یک روایت طولانی بدون اتفاقات هیجان انگیز خاصی است که اغلب محبوب بینندگان امروزیست، اما فیلم بسیار خوبیست و هربار که آن را دیده‌ام برای من بسیار تاثیرگذار بوده است.

..............

+ از دوستانی که یادداشت‌های این وبلاگ را دنبال می‌کنند به خاطر نبودنم در این مدت پوزش میخواهم. دلیل این روزهای غیبت حال ناخوشم بود که به خاطر از دست دادن عزیزی از اقوام اتفاق افتاد و تازه باورم شده که دیگر نیست و نخواهد بود.

++ بیش از یک ماه است هیچ کتابی نخوانده‌ام اما اگر چیزی از آخرین خوانده‌ها در خاطرم مانده باشد بزودی سعی خواهم کرد یادداشت‌های نیمه کاره‌ای که باقی مانده را تکمیل و منتشر کنم.

+++ سلامت باشید و شاد.