از وقتی سرو کله ویروس کرونا پیدا شده تا همین امروز که هنوز دستمان به واکسنش نرسیده همچنان به ماسک زدن و شستن دستها امید بستهایم و در این حدود یکسالی که از ظهور این ویروس مخوف می گذرد بیش از هر زمان دیگری در طول زندگیمان به روشوییها سر زدهایم و بیش از پیش با انواع و اقسام صابون و مواد شوینده هم آشنا شدهایم. در یکی از همین دید و بازدیدهای اخیرم با یک روشویی وقتی قصد داشتم دستانم را بشویم با عنکبوتی در حال دست و پا زدن در کف روشویی مواجه شدم، این بندپای ماجراجو در وضعیتی قرار داشت که به محض باز کردن شیر آب، غرق میشد. به یاد دوران کودکی، که بیش از هر زمان دیگری به حیوانات و انواع حشرات اهمیت میدادم در صدد این برآمدم تا نجاتش بدهم و به این جهت او را به آهستگی با تکه کاغذی از آن موقعیت بسیار خطرناک بلند کرده و در کنار روشویی رها کردم تا برود و کمی بیشتر به زندگیاش ادامه دهد، پس از این اقدام و پیش از این که طبق معمولِ اغلب ما انسانها، با غرور فراوان سینه سپر کرده سر به بالا آورده و به آینه نگاه کنم و از اینکه موجود زندهای را از مرگ حتمی نجات دادهام به خود ببالم، چشمم به حرکات عنکبوت نجات یافته افتاد که از لبهی لغزنده روشویی به سمت پایین سقوط کرد و بختبرگشته هنوز به زمین نرسیده بود که در تلهی تارِ تنیده شدهی عنکبوت دیگری گرفتار شد و عنکبوت صاحب تله به سرعت به سمتش حملهور شده و در چشم برهم زدنی تارپیچش کرده و او را کشت. همان دم چنان عذاب وجدانی به روحم سرازیر شد که خودم هم از خم شدن زانوانم متعجب شدم و همان جا بی اختیار نشستم.
چند روز پس از این ماجرا به تماشای فیلم محله چینیها نشستم. یکی از 101 فیلم چهارستارهای که بالاخره برای من نوبت به دیدنش رسید و حالا مطمئنم که به حق دراین لیست جای گرفته است. این فیلم که در سال 1974 ساخته شد در طبقهبندی گونهای فیلمهای سینمایی یک فیلم نئونوآر به حساب میاید اما با توجه به تعاریف مشکل و اغلب متناقضی (حداقل برای من) که برای چنین سبکی وجود دارد باید گفت فیلم محله چینیها در کنار داشتن تمام شاخص های آن سبک، فیلمی با داستانی معمایی پلیسی است.
شخصیت اصلی این فیلم که جیک گیتس نام دارد طبق روال اکثرداستانهای پلیسی، یک مامور پلیسِ کنار گذاشته شده از اداره پلیس است. او در دوران خدمت خود در محله چینیها خدمت میکرد، محلهای که گویا سرآمد خلافکاران شهر لسآنجلس به حساب میآمد. در لحظات آغازین فیلم متوجه میشویم که او حالا در کسوت یک کارگاه خصوصی مشغول به کار شده که تخصصش در افشای خیانتهای زناشوییست. او در این صحنه ابتدایی به همراه همکارش در حال گفتگو و به اصطلاح رفع و رجوع کردن مشکل یکی از مراجعینش است و در طول همین صحبتهای کوتاه کدهای اصلی داستان را به مخاطب فیلم میدهد که اصلیترین آنها پس ازمعرفی شغل گیتس، صحبت از ماهیهای رودخانه و کمبود آبی است که شهر لسآنجلس را در برگرفته و این موضوع احتمالاً مرهون سیاستهای شرکت آب و برق این شهر است. فیلم به بحران کم آبی شهر لس آنجلس در دههی سی میلادی اشاره دارد.(دانستن اصل ماجرای این کم آبی که این فیلمنامهی بی نقص هم بر اساس آن نوشته شده خالی از لطف نیست، آن را در انتهای این یادداشت خواهم آورد.)
در ادامهی همان صحنهی آغازین، زنی به کارگاه خصوصی داستان مراجعه میکند و خودش را همسر یکی از مقامهای ارشد شرکت آب و برق معرفی کرده و ادعا میکند که همسرش درحال خیانت به اوست و به این جهت از گیتس درخواست دارد تا به وظیفه شغلی خود عمل نموده و این حقیقت را برای او و حتی رسانهها افشا کند. هرچند شاید گیتس در ابتدا قصد دارد به دلیل مسائل اخلاقی، زن را از این درخواست منصرف کند و حتی به او می گوید: "همیشه دانستنِ حقیقت لازم نیست، میتونه خیلی سودمند نباشه" اما در واقع روحِ جستجوگر گیتس نمیتواند به همین راحتی چشمانش را به روی حقیقت ببندد و شاید با اصرار زن حتی خوشحال هم میشود. همانطور که شرح داده شد ماجرا ساده به نظر می رسد اما درواقع این آغاز ورود به تونل پرفرازو نشیب رسیدن به حقیقت است و این مسیر است که فیلم محله چینی ها را تشکیل میدهد، مسیری همچون زندگی واقعی؛ غیرقابل پیش بینی و گاه غافلگیر کننده.
.............
بازی نقش اصلی این فیلم بر عهده جک نیکلسون است و به نظرم برای تعریف بازی خوب از یک بازیگر خوب میتوان به دیدن ایفای نقش این بازیگر که با رعایت کلیه جزئیات بازیگری و میمیک چهره، نقشی به یاد ماندنی را در تاریخ سینما یه یادگار گذاشته تماشا کرد و لذت برد. فیلم محله چینی ها در بیشتر رشتهها نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در حالی که لایق دریافت بسیاری از این جوایز بود اما به دلیل همزمانی اکرانش با شاهکار فرانسیس فورد کاپولا (فیلم پدرخوانده 2)، همه این جایزهها به غیر از یکی را به رقیب واگذار کرد و آن یک جایزه هم جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی بود که نمیشد از آن گذشت.
ادامه مطلب ...