15- فیلم سینمایی "محله‌ چینی‌ها" (1974) - رومن پولانسکی

از وقتی سرو کله ویروس کرونا پیدا شده تا همین امروز که هنوز دستمان به واکسنش نرسیده همچنان به ماسک زدن و شستن دست‌ها امید بسته‌ایم و در این حدود یکسالی که از ظهور این ویروس مخوف می گذرد بیش از هر زمان دیگری در طول زندگی‌مان به روشویی‌ها سر زده‌ایم و بیش از پیش با انواع و اقسام صابون و مواد شوینده هم آشنا شده‌ایم. در یکی از همین دید و بازدیدهای اخیرم با یک روشویی وقتی قصد داشتم دستانم را بشویم با عنکبوتی در حال دست و پا زدن در کف روشویی مواجه شدم، این بندپای ماجراجو در وضعیتی قرار داشت که به محض باز کردن شیر آب، غرق می‌شد. به یاد دوران کودکی، که بیش از هر زمان دیگری به حیوانات و انواع حشرات اهمیت می‌دادم در صدد این برآمدم تا نجاتش بدهم و به این جهت او را به آهستگی با تکه کاغذی از آن موقعیت بسیار خطرناک بلند کرده و در کنار روشویی رها کردم تا برود و کمی بیشتر به زندگی‌اش ادامه دهد، پس از این اقدام و پیش از این که طبق معمولِ اغلب ما انسانها، با غرور فراوان سینه سپر کرده سر به بالا آورده و به آینه نگاه کنم و از اینکه موجود زنده‌ای را از مرگ حتمی نجات داده‌ام به خود ببالم، چشمم به حرکات عنکبوت نجات یافته افتاد که از لبه‌ی لغزنده روشویی به سمت پایین سقوط کرد و بخت‌برگشته هنوز به زمین نرسیده بود که در تله‌ی تارِ تنیده شده‌ی عنکبوت دیگری گرفتار شد و عنکبوت صاحب تله به سرعت به سمتش حمله‌ور شده و در چشم برهم زدنی تارپیچش کرده و او را کشت. همان دم چنان عذاب وجدانی به روحم سرازیر شد که خودم هم از خم شدن زانوانم متعجب شدم و همان جا بی اختیار نشستم.

چند روز پس از این ماجرا به تماشای فیلم محله چینی‌ها نشستم. یکی از 101 فیلم چهارستاره‌ای که بالاخره برای من نوبت به دیدنش رسید و حالا مطمئنم که به حق دراین لیست جای گرفته است. این فیلم که در سال 1974 ساخته شد در طبقه‌بندی گونه‌ای فیلمهای سینمایی یک فیلم نئونوآر به حساب میاید اما با توجه به تعاریف مشکل و اغلب متناقضی (حداقل برای من) که برای چنین سبکی وجود دارد باید گفت فیلم محله چینی‌ها در کنار داشتن تمام شاخص های آن سبک، فیلمی با داستانی معمایی پلیسی است. 

شخصیت اصلی این فیلم که جیک گیتس نام دارد طبق روال اکثرداستان‌های پلیسی، یک مامور پلیسِ کنار گذاشته شده از اداره پلیس است. او در دوران خدمت خود در محله چینی‌ها خدمت می‌کرد، محله‌ای که گویا سرآمد خلافکاران شهر لس‌آنجلس به حساب می‌آمد. در لحظات آغازین فیلم متوجه می‌شویم که او حالا در کسوت یک کارگاه خصوصی مشغول به کار شده که تخصصش در افشای خیانت‌های زناشویی‌ست. او در این صحنه ابتدایی به همراه همکارش در حال گفتگو و به اصطلاح رفع و رجوع کردن مشکل یکی از مراجعینش است و در طول همین صحبت‌های کوتاه کدهای اصلی داستان را به مخاطب فیلم می‌دهد که اصلی‌ترین آنها پس ازمعرفی شغل گیتس، صحبت از ماهی‌های رودخانه و کمبود آبی است که شهر لس‌آنجلس را در برگرفته و این موضوع احتمالاً مرهون سیاست‌های شرکت آب و برق این شهر است. فیلم به بحران کم آبی شهر لس آنجلس در دهه‌ی سی میلادی اشاره دارد.(دانستن اصل ماجرای این کم آبی که این فیلمنامه‌ی بی نقص هم بر اساس آن نوشته شده خالی از لطف نیست، آن را در انتهای این یادداشت خواهم آورد.)

در ادامه‌ی همان صحنه‌ی آغازین، زنی به کارگاه خصوصی داستان مراجعه می‌کند و خودش را همسر یکی از مقام‌های ارشد شرکت آب و برق معرفی کرده و ادعا می‌کند که همسرش درحال خیانت به اوست و به این جهت از گیتس درخواست دارد تا به وظیفه شغلی خود عمل نموده و این حقیقت را برای او و حتی رسانه‌ها افشا کند. هرچند شاید گیتس در ابتدا قصد دارد به دلیل مسائل اخلاقی، زن را از این درخواست منصرف کند و حتی به او می گوید: "همیشه دانستنِ حقیقت لازم نیست، میتونه خیلی سودمند نباشه" اما در واقع روحِ جستجوگر گیتس نمی‌تواند به همین راحتی چشمانش را به روی حقیقت ببندد و شاید با اصرار زن حتی خوشحال هم می‌شود. همانطور که شرح داده شد ماجرا ساده به نظر می رسد اما درواقع این آغاز ورود به تونل پرفرازو نشیب رسیدن به حقیقت است و این مسیر است که فیلم محله چینی ها را تشکیل می‌دهد، مسیری همچون زندگی واقعی؛ غیرقابل پیش بینی و گاه غافلگیر کننده.

............. 

بازی نقش اصلی این فیلم بر عهده جک نیکلسون است و به نظرم برای تعریف بازی خوب از یک بازیگر خوب می‌توان به دیدن ایفای نقش این بازیگر که با رعایت کلیه جزئیات بازیگری و میمیک چهره، نقشی به یاد ماندنی را در تاریخ سینما یه یادگار گذاشته تماشا کرد و لذت برد. فیلم محله چینی ها در بیشتر رشته‌ها نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در حالی که لایق دریافت بسیاری از این جوایز بود اما به دلیل همزمانی اکرانش با شاهکار فرانسیس فورد کاپولا (فیلم پدرخوانده 2)، همه این جایزه‌ها به غیر از یکی را به رقیب واگذار کرد و آن یک جایزه هم جایزه اسکار  بهترین فیلمنامه غیراقتباسی بود که نمی‌شد از آن گذشت.

 

اما ماجرای آن بحران کم آبی: (برگرفته از فصلنامه سینما و ادبیات، پائیز85)

در 1900 شهر لس آنجلس، یک شهر صحرایی بود که به دلیل سرعت بالای پیشرفت، دچار کمبود منابع آبی شد. باید برای جبران کمبود، منایع دیگری به کار گرفته می‌شد. نزدیکترین این منابع رود آونز بود که از شهر حدود 250 مایل فاصله داشت. گروهی از تاجران و سیاستمداران با نفوذ درصدد برآمدند تا حق بهره برداری از این رود را با استفاده از رانت‌های ویژه‌ای که داشتند، در انحصار خود درآورند. پس از این کار، آنها زمین های بی ارزش دره ی سان فرناندو در حدود 20 مایلی لس آنجلس را نیز با قیمت بسیار پائین خریداری کردند و طرحی را پیشنهاد کردند تا آب رود آونز را به این دره سرازیر کنند. برای تامین این طرح، اوراق قرضه ای تهیه شد و با استفاده از ابزار تبلیغاتی، چنین وانمود شد که این طرح به منظور تامین آب شهر به اجرا در خواهد آمد. اداره‌ی آب و برق شهر برای این که مردم شهر را وادار کند تا به اوراق رای مثبت دهند، مخفیانه هزاران گالن از آب شهر را به اقیانوس ریخت! خشکسالی لس آنجلس را دربر گرفت. کار به جایی رسید که مردم بیش از یکی دوبار در روز مجاز به کشیدن سیفون توالت خانه‌شان نبودند! اوراق به سادگی تصویب شد و پس از آن نیز پیشنهاد دهندگان طرح، زمین های سن فرناندو را که به بهایی بسیار ناچیز خریداری کرده بودند، جمعاً به مبلغ حدود 300 میلیون دلار به مردم لس آنجلس فروختند!

نظرات 2 + ارسال نظر
میله بدون پرچم چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 18:05

سلام بر مهرداد
عجب!
با آن ماجرای سال 1900 شاید تصادفی نبوده که ما بیشتر به سمت و سوی آن شهر جذب شده‌ایم

سلام و عرض ارادت
بی شک همینطوره

ماهور جمعه 19 دی 1399 ساعت 01:02

سلام مهرداد جان
این فیلم و فیلم پیانیست تنها فیلمهایی هستند که از رومن پولانسکی دیده ام
خیلی دوست دارم این فیلم پارسالشو بیینم حتما میبینم به زودی
گاهی بهتره کمک نکنیم اما
فکر اینکه میتونستیم کمکی کنیم و کاری نکردیم هم میتونه زانوهامونو خم کنه.

چقدر بازی جک نیکلسون خوب بود

یه سوال تو ذهن من مونده : کاترین معشوقه هالیس بود ؟ هم نشونه هایی بود که بود. هم نبود. نسخه ی سانسوریه من کمی گیجم کرد

سلام
من تا به حال از این کارگردان به غیر از محله چینی ها، فیلم بچه رزماری رو دیده بودم که چندان هم برام جذابیتی نداشت، اما محله چینی ها فیلم خیلی خوبی بود.
با اینکه ماجرای عنکبوت و ماجرای فیلم، دردآوره، اما فکر میکنم باید هنوز هم کمک کرد، اما شاید برای جلوگیری از تکرارش، فقط به کسی که از ما کمک می خواد.
آره بازی جک نیکلسون خیلی خوب بود. مخصوصا دو تا صحنه از فیلم، یکی صحنه ای که به زن هالیس سیلی میزنه و از رازی با خبر میشه و صحنه دوم صحنه آخر فیلم، در این دو صحنه انگار چهره نیکلسون با بیننده حرف میزنه،
درباره پاسخ به این سوالت حالا که فکر می کنم می بینم آره کاترین معشوقه هالیس بود اما چون هالیس خیلی زود مُرد و رازهای پیچ در پیچ فیلم اینقدر زیاد شد که انگار اهمیت این موضوع کم شد و ذهن به سمت راز همسرش رفت. البته اون قضیه پاپوش هم در این فکر بی تاثیر نبود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد