#5 هری پاتر و محفل ققنوس - جی. کی. رولینگ

باز هم وضعیت شهرمان، شهر که چه عرض کنم حالا دیگر وضعیت کرونایی کل کشورمان قرمز و فراتر از آن شده و باز هم من به ناچار برای فرار از این دنیای واقعی که این روزها سراسر درد و رنج است به خیال پناه بردم و انتخابم این بار نسخه صوتی جلد پنجم اثر مشهور جی کی رولینک، یعنی "هری پاتر و محفل ققنوس" بود. این کتاب با 1250 صفحه حجیم‌ترین کتاب این مجموعه به حساب می‌آید که در نسخه فارسی تبدیل به سه جلد شده است. با تجربه‌ی خواندن 4 جلد قبلی این مجموعه و آشنایی نسبی که با روند داستان‌های آن داشتم کنجکاو بودم که نویسنده چگونه می‌خواهد داستانش را تا این تعداد از صفحات پی بگیرد و باز هم فکر می‌کردم حتما دچار تکرار خواهد شد، اما به جرات می توان گفت این بانوی خلاق بریتانیایی به خوبی از پس این کار بر آمده و به نظرم این کتاب بهترین جلد در بین پنج جلدی بوده است که از این مجموعه خوانده‌ام.

اگر یادتان باشد در انتهای جلد قبلی این کتاب یعنی کتاب هری پاتر و جام آتش، لرد سیاه (یکی از بزرگترین و شرورترین جادوگران دنیای این کتاب که از آغاز داستان تبدیل به موجودی نحیف و ناتوان شده بود) با استفاده از چند قطره خون هری پاتر و چند مورد جادویی دیگر با بازگشت به بدن خود قدرت گذشته‌ را بازیافته و همه‌ی مرگ خواران وفادارش را فراخوانده است. لُرد سیاه یا ولدمورت همان شخصی است که پیش از آغاز داستانِ جلد اولِ این مجموعه، پدر و مادر هری را کشته و ناباورانه در کشتن هریِ نوزاد ناموفق بوده است.  حالا در این جلد جمعی از جادوگران خوبِ داستان به ریاست آلبدوس دامبلدور (همان مدیر مدرسه هاگوارترز) گروهی به نام محفل ققنوس تشکیل می‌دهند تا بتوانند به کمک یکدیگر با لرد سیاه (وُلدِمورت) مبارزه کنند.

همانطور که می‌دانید تا به اینجا و در جلدهای قبل روال شرح ماجراها به این شکل بوده که خواننده در هر جلد یک سال تحصیلی هری و دوستانش را در مدرسه‌ی جادوگری هاگوارتز دنبال می‌کند و این جلد هم از این قاعده مستثنی نیست، با این تفاوت که ماجراهای تابستان پیش از آغاز سال تحصیلی جدید بسیار طولانی‌تر از جلدهای پیشین است و بر خلاف جلد قبل که تابستانش زیاد جذاب نبود این بار با شرح ماجراهای تنهایی هری در خانه‌ی خاله و شوهرخاله و قطع ارتباط او با دوستانش و از طرفی ماجراهای محفل ققنوس، این تابستان حتی از ماجراهای مدرسه هم جالب تر است. اما در مدرسه، برویم به مدرسه:

آلبوس دامبلدور که مدیر محبوب مدرسه هاگوارترز است و یکی از قوی ترین و محبوب ترین جادوگران به حساب می آید در پایان جلد قبل به واسطه حرفهای هری پاتر به همه اعلام می کند که لرد سیاه، ولدمورت بازگشته است. اما کسی حرف او را باور نمی کند و همه هنوز بر باور پیشین خود هستند که ولدمورت مرده یا حداقل قدرتش را از دست داده، اما دامبلدور همچنان بر حرف خود استوار است و این مقاومت او تا جایی پیش می‌رود که وزارت سِحر و جادو و بیشتر جادوگران تحت پوشش این وزارت به مخالفت با او می‌پردازند. در این قسمت از داستان با شخصیت جدیدی به نام دولورِس آمبریج آشنا می‌شویم که سروکله‌اش در مدرسه هاگوارتز به عنوان معاون وزارت سحر و جادو و بازرس پیدا می‌شود و پس از آن شروع می‌کند به بازرسی و به تعبیری بازجویی کردن از تک تک اساتید مدرسه، تا بلکه بتواند ضعف‌هایی از این مدرسه پیدا کند و دامبلدور را زیر سوال ببرد. هدف بعدی آمبریج هری پاتر است. همان شخصی که به نظر او باعث شده تا شایعه‌ی بازگشت ولدمورت در همه جا پخش شود و قدرت وزارت سحر و جادو را خدشه‌دار کند.

در این جلد خوانندگان برای دیدار دوباره با یکی از شخصیت‌های محبوب این داستان یعنی هاگرید انتظار زیادی می‌کشند، اما او هم بالاخره پس از انجام یک ماموریت وارد داستان می‌شود، ماموریتی که به همراه یکی دیگر از جادوگران در راستای اهداف محفل ققنوس به انجام رسانده و در آن به دیدار اجداد خودش یعنی غول‌ها رفته است تا بلکه بتواند با آنها قرارداد صلحی ببندد و از وجود آنها برای مقابله با ولدمورت استفاده کند. خواننده‌ی نوجوان این مجموعه در این کتاب پس از محفل ققنوس با وزارت جادو و تالار اسرار آشنا می‌شود که هر کدام ماجراهای جالبی دارند و نه تنها حسابی ذهن خواننده را به خود درگیر می‌کنند بلکه بسیار هم مهیج هستند. از طرفی با توجه به این که هری به همراه دوستانش"هرمیون گِرنجر" و "رون ویزلی" و دیگر هم کلاسی‌هایشان حالا دیگر پانزده ساله شده‌اند، شاهد علاقه‌مندی هری به دختر همکلاسی‌اش "چو" و همینطور آزمون و خطاهای این دو  برای دوستی بایکدیگر خواهیم بود و همینطور باز هم چند مسابقه ورزشی کوئیدیچ بین دانش آموزان که آن هم در نوع خود جذاب است.

+ چهار جلد پیشین این مجموعه به ترتیب: "هری پاتر و سنگ جادو"، "هری پاتر و حفره اسرار آمیز"، "هری پاتر و زندانی آزکابان" ، "هری پاتر و جام آتش" بودند.

مشخصات کتابی که من شنیدم: نشر کتابسرای تندیس و نشر صوتی آوانامه، ترجمه ویدا اسلامیه، 1250 صفحه و نسخه صوتی با صدای آرمان سلطان زاده در 36 ساعت و 25 دقیقه

نظرات 2 + ارسال نظر
monparnass جمعه 12 شهریور 1400 ساعت 02:39 http://monparnass.blogsky.com

سلام
به نظر من کتابهای هری پاتر بهترین و خلاقانه ترین اثر از آثار این شاخه از داستان نویسی هستند
آثار خوب توی این گروه کم نیست
آثار فاخری مثل هابیت -ارباب حلقه ها- ماجراهای آرتمیس فاول - و حتی داستانهای خون آشام یا گرگینه یا زامبی محور مثل توالایت قبل و بعد نوشتن هری پاتر وجود داشته اند
اما
بازی خانوم رولینگ با زمان در دو دنیای متفاوت اما موازی با این شکل بنظرم برای اولین باره که اتفاق افتاده

هری و دوستانش در زمان حال از طریق یک دیوار در یک ایستگاه مترو به دنیای جادو میرند و برمی گردند . دو دنیای متفاوت ولی تاثیر گذار برهمدیگر در یک زمان !!!

چطور تراوشات ذهن "جوان کتلین رولینگ " طلاق گرفته و تنها و بی کس و بی پول و بدبخت انقدر عالی و متمایز در اومده؟
واقعا ذهن انسان باید بعنوان یکی از عجایب این دنیا برسمیت شناخته بشه
بنظرم یه نهاد یا سازمانی باید به شوهر سابق خانوم رولینگ جایزه ویژه و ارزشمندی اعطا کنه که با آزاد کردنش از تعهد ازدواج باعث و بانی خلق این آثار زیبا شد .

پ.ن :
انتخاب خوب و عاقلانه ای برای این روزهای دلگیر انجام دادی
هر وقت خوندن / شنیدن سری هری پاتر رو تموم کردی بد نیست به اون لیستی هم که نوشتم یه نگاهی بکنی
هر کدوم از کتابهای این ژانر مثل ساندویچهای متفاوت در عین خوشمزه بودن مزه های متفاوتی دارند

سلام
ممنون از توجه شما دوست گرامی و ممنون از معرفی کتابهای دیگری از این ژانر.
من در این ژانر به غیر از هری پاتر ها کتاب هابیت رو از تالکین خوندم که بسیار بیشتر از هری پاتر دوستش داشتم. البته اگر در نوجوانی هری پاتر رو میخوندم بی شک خیلی بیشتر از امروز کیف می کردم. هرچند با احترام به خانم رولینگ باید بگم ایشون در خلق دنیای دیگه حالا حالا ها باید پیش جناب تالکین درس پس بده اما خب این نکته ای که شما در رابطه با موازی بودن این قضیه و ارتباط دادن خوبش بین دو دنیا گفتی نکته مهمیه که رولینگ در آثارش استفاده کرده.
حالا ارباب حلقه ها رو در برنامه دارم اما به کتابهایی با موضوعات خون آشام و زامبی و گرگینه علاقه ای ندارم، همانطور که به کتابهایی که سریال بازی تاج و تخت از روی اونها ساخته شده و در دنیا این همه محبوب هستند هم علاقه ندارم. چون تالکین و تا حدودی رولینگ در آثارشون از خیر و پیروزی اون حرف می زنن اما تا اونجایی که من میدونم اونای دیگه از شر. و این مخالف هدف من از خوندن چنین آثاری هست.
بله، اگر واقعا اون طلاق گرفتن و تنها شدن رولینگ باعث خلق چنین آثاری شده باشه پس زندگی رولینگ مصداق ضرب المثل قدیمی خودمون میشه که : عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

میله بدون پرچم یکشنبه 21 شهریور 1400 ساعت 12:32

سلام بر مهرداد
راه خوبی برای فرار است! این روزها من موتورم در حال پت پت کردن است و باید فکری به حالش بکنم... یک نامه به محفل ققنوس بزنیم ببینیم می‌توانند فکری به حال ما بکنند!! دیگه فقط راه حل جادویی و معجزه مانند قابل تصور است!

سلام
تا حدودی فرار کردم اما متاسفانه این دشمنانِ آرامش خیلی سرعتشان زیاد است و هرچه ما فرار می کنیم باز هم خودشان را می رسانند. یاران محفل ققنوس که کارشان درست است و اگر به سراغشان می رفتیم کارمان ردیف بود اما خب فعلا که ما خاورمیانه‌ای ها را به آن دیار راه نمی دهند، حالا شما که دست به نامه‌ات خوبه یه نامه‌ای بزن شاید افاقه کرد، بگو هوای ما رو هم داشته باشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد