سه حلقه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی، هفت حلقه برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی، نه حلقه برای آدمیان که محکوم به مرگاند و فانی. و یکی برای فرمانروای تاریکی بر سریر تاریکش، در سرزمین موردور و سایههای آرمیدهاش. حلقهایست از برای حکم راندن، حلقهایست برای یافتن، حلقهایست از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن، در سرزمین موردور و سایههای آرمیدهاش.
بله، باز هم سفر به سرزمین میانه و این بار جلد دوم از کتاب سهگانهی ارباب حلقهها، اگر جلد اول این کتاب که یاران حلقه نام دارد را خوانده باشید حتما به یاد دارید که آن کتاب به ماجرای حلقهای مربوط بود که در بخش ابتدایی این یادداشت که از متن کتاب آورده شده هم به آن اشاره شده است. حلقهی قدرتی که بر تمامی حلقههای دیگر حاکم بوده و توسط سائورون فرمانروای تاریکی ساخته شده است. اما نکته اینجاست که سائورون مدتها پیش حلقه را از دست داده و مدتیست با نیروهای شریرش که اورکها نام دارند به دنبال حلقهاش میگردد، اما حلقه به دست یک هابیت به نام فرودو بگینز افتاده و او به همراه یاران حلقه که متشکل از گروهی 9 نفره بوده است سفری سخت را به سمت کوه هلاکت آغاز کردند تا پیش از آنکه حلقهی یگانه به دست سائورون بیفتدو به واسطه آن بر دنیا تسلط یابد آن را نابود کنند. ماجرای جلد اول این سه گانه پس از آنچه که شرح داده شد به همین سفر، یعنی سفر یاران حلقه میپردازد و در جلد دوم که دو برج نام دارد شاهد ادامهی ماجراهایی هستیم که در انتهای جلد اول اتفاق افتاده است.
اگر جلد اول را خوانده باشید و در خاطرتان باشد در انتهای کتاب اول، حلقه بر روی یکی از یاران حلقه به نام برومیر اثر گذاشته و او در صدد این برآمده بود که حلقه را از فرودو بگیرد و برای این کار حتی به زور هم متوسل شده بود. اما فرودو گریخته و همین گریختن و حسِ فرودو از اینکه چرا باید بخاطر حلقه یارانش را به خطر بیندازد سبب این شد که شاهد آغاز فروپاشی گروه یاران حلقه باشیم. پس از آن که جزئیات همین ماجرا را در این جلد می خوانیم، میبینیم گروه 9 نفره به چند گروه کوچک تقسیم شده و ماجراها پی گرفته میشود. در واقع کتاب با آراگورن آغاز میشود که متوجه شده برومیر در نبرد با اورکها کشته شده و دو هابیت از چهار هابیت حاضر در میان یاران حلقه اسیر اورکها شدهاند. البته هابیتهای اسیر شده مری و پیپین هستند و بر خلاف تصور اورکها آنها حامل حلقه نیستند و حلقه نزد فرودو بگینز است. بخش زیادی از روایت این جلد به ماجرای تلاش مری و پیپین برای گریختن از دست اورکها و تلاش آراگورن، لگولاس و گیملی برای پیدا کردن و نجات آنها میپردازد و از طرفی با فرودو و سام همراه میشویم که درگیر موجودی به نام اسمیگل میشوند که قرار است بلد راه ایشان باشد اما از آنجا که او پیش از بگینز آخرین صاحب حلقه بوده، به این دلیل با کلکهای فراوان در دوباره بدست آوردن آن تلاش میکند و فرودو و سم با او دست و پنجه نرم میکنند.
+ یکی از نکات جالبی که در حاشیهی داستان کتاب میتوان به آن اشاره کرد پروسهی نوشتن رمان ارباب حلقهها است، این کتاب 12 سال از زندگی تالکین را در بر میگیرد که بخشی از آن با جنگ جهانی دوم تلاقی دارد، سالهایی که خشونت و مرگ، کشورهای جهان را در بر گرفته و گویی دنیا به دست نیروهای شر رو به نابودی است و بیشک این موضوع در شکلگیری کتابهای ارباب حلقهها و تلاش و تقلای شخصیتهای داستان آن برای پیروزی و زنده نگه داشتن خیر بر نیروهای شر و پلیدی بی تاثیر نبوده است.
++ مشخصات کتابی که من شنیدم: کتاب صوتی ارباب حلقهها، جلد دوم، دو برج، ترجمهی رضا علیزاده، نشر روزنه، نشر صوتی آوانامه، با صدای آرمان سلطانزاده
در آخرین مکالمهای که با جناب تالکین داشتم از او شنیدم که میگفت همهی ما به فانتزی احتیاج داریم و برای این ادعایش هم دلایل قانع کنندهای داشت. از آن دلایل پرسیدم اما چون زمان زیادی نداشتند پاسخ را به زمان دیگری موکول کردند و من هم از ایشان قول گرفتم مصاحبهای ترتیب دهم تا درباره فانتزی و دلایل نیاز همهی ما به آن با هم گفتگویی کنیم که خوشبختانه مورد قبول ایشان واقع شد، امیدوارم این مصاحبه همین امسال، قبل از خواندن جلد دوم این کتاب آماده شود. قول میدهم آن را برای آن دسته از خوانندگانی که اعتقادی به این ژانر ندارند در کتابنامه منتشر کنم.
اگربه ادبیات فانتزی علاقهمند باشید حتما با نام بیلبو بگینز هم آشنا هستید، او هابیتی است که شخصیت اصلی کتابی با همین نام است. اما اگر هنوز به آن بخش خاموش از وجودتان که فانتزی را می طلبد لطف و خدمتی نکرده باشید و به سراغ چنین ژانری نرفته باشید پس احتمالا با مشهورترین آثاراین ژانر آشنا نیستید و اصلا نام هابیتها هم به گوشتان نخورده و نمیدانید که آنها چه موجوداتی هستند، خب من برایتان میگویم؛ آنها، موجودات جالبی هستند که توسط ذهن خلاق جناب تالکین به وجود آمدهاند، هابیتها در دهکدهای به نام شایر در سرزمین میانه زندگی میکردند و طبق شرح تالکین؛ "..موجودات قد کوتاهی بودند که در سوراخهایی در زمین سکونت داشتند. نه از آن سوراخهای کثیف و نمور که پر از دم کرم است و بوی لجن میدهد و باز نه از آن سوراخهای خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمیشود، سوراخهایی که هابیتها در آنها زندگی میکردند از آن سوراخهای هابیتی بود و این یعنی آرامش."
اما غیر از هابیتها موجودات دیگری هم در سرزمین میانه روزگار میگذراندند، موجوداتی مثل انسانها، اورکها، گابلینها، اِلفها، ترولها و البته دورفها، اینجا باید از دورفها هم بیشتر گفت؛ آنها هم موجوداتی بودند که با شباهتها و اندک تفاوتهایی با هابیتها علاقهی فراوانی به جواهرات و سنگهای قیمتی داشتند و اجداد آنها مدتها پیش در تنهاکوه (اِرِبور) در سرزمینی سرشار از معادن طلا و سنگهای قیمتی به خوبی و خوشی زندگی میکردند تا اینکه پس از حملهی اژدها (اِسماگ) مجبور به فرار از سرزمین خود شدند. در ابتدای کتاب هابیت، بیلبو که یک هابیت و شخصیت اصلی آن کتاب است به درخواست جادوگر مشهور، گندالف خاکستری به همراه دورفها راهی سفری پرماجرا میشود تا به آنها کمک کند سرزمین خود را پس بگیرند. کتاب با اتمام سفر یاد شده به پایان میرسد. سفری پرماجرا که علاوه بر ثروت و تجربهی فراوان، حلقهای جادویی نصیب بیلبو میکند، حلقهای که عمری طولانی برایش به ارمغان میآورد.
حال در آغاز کتاب یاران حلقه که جلد اول از سهگانهی ارباب حلقهها به حساب میآید سالها از آن ماجرا گذشته و بیلبو در تولد صد و ده سالگیاش، دلزده از این زندگی بی هیجان و طولانیمدت تصمیم میگیرد به سفری پر ماجرا و احتمالا بیبازگشت برود و به این دلیل قصد دارد تمام داراییاش از جمله آن حلقهی جادویی را به فرودو بگینز که از اقوام او و تنها وارثاش به حساب میآید بسپارد. اما این بار برخلاف کتاب هابیت سفر بیلبو ماجرای کتاب یاران حلقه نیست. در همین میهمانی تولد جادوگر معروف، گندالف خاکستری متوجه میشود آن حلقهی یاد شده همان حلقهی مشهور قدرت است که توسط جادوگر بزرگی به نام سائورون ساخته شده است. حلقهی قدرتی که سائورون مدتها بود آن را گم کرده و همواره در جستجوی آن بوده است. حلقهای که ماجراها با خود دارد.
اما اصلا ماجرای حلقهها و ارباب آنها که نام کتاب را به خود اختصاص داده چیست؟
اجازه بدهید شرح آن را به همراه چند خطی درباره داستان این جلد در ادامه مطلب بیاورم.
مشخصات کتابی که من شنیدم و خواندم: ترجمه رضا علیزاده، ناشر چاپی: روزنه، ناشر صوتی: آوانامه، با صدای "آرمان سلطانزاده، سحر بیرانوند و مریم پاک ذات". در 28 ساعت و 15 دقیقه
ادامه مطلب ...
در قرن هجدهم میلادی خانوادهی تالکوهن پس از مهاجرت از آلمان به انگلیس، نام خانوادگی خود را به تالکین تغییر دادند. یکی از اعضای این خانواده آرتور روئل تالکین نام داشت که در سال 1891 با دختری به نام مابل سوفیلد ازدواج کرده و پس از ترک شغلش در بیرمنگام به آفریقای جنوبی مهاجرت میکند، فرزند اول این خانوادهی جدید، جان نام داشت که در۳ ژانویه ۱۸۹۲ در بلومفونتین افریقای جنوبی به دنیا آمد و دو سال پس از او تنها برادرش هیلاری پا به این دنیا گذاشت و این خانواده را چهارنفره کرد. اما بخت با این خانواده یار نبود و مدتی بعد وقتی جان هنوز 4 ساله بود پدرش را از دست داد. پس از فوت پدر خانواده، جان به همراه مادر و برادرش به انگلستان بازگشتند و در روستایی در بیرمنگام به زندگی ادامه دادند. اما بدبیاری این خانواده به همین جا ختم نشد و جان 4 سال بعد از پدر، یعنی وقتی 8 ساله بود مادر خود را هم به دلیل ابتلا به بیماری دیابت (که آن روزها قابل درمان نبود) از دست داد. پس از آن، دو کودک نزد خاله خود و کشیشی به نام پدرمورگان و برخی اقوام دیگر بزرگ شدند و جان در نوجوانی به مدرسه دستور زبان شاه ادوارد رفت و از آنجا علاقهاش به زبان شناسی شکل گرفت. پس از آن به آکسفورد رفته و در آنجا زبانهای انگلیسی کهن و زبانهای آلمانی، ولزی و فنلاندی خواند و بعد از گرفتن مدرک درجه یک در انگلیسی، با آغاز جنگ جهانی اول به تفنگداران لنکشایر پیوست. دو سال بعد، پس از ازدواج با ادیث برت به فرانسه فرستاده شد و مدتی بعد هم به علت بیماری از رزم معاف گردید اما جنگ دو تن از سه دوست صمیمیاش را از او گرفت. او از سال 1917 شروع به کار بر روی داستانی کرد که قرار بود سیلماریون نام بگیرد. در همان سال اولین فرزندش به نام جان فرانسیس به دنیا آمد و یکسال پس از آن بود که در دانشگاه آکسفورد در شغلی تحت عنوان دستیار لغت نویس مشغول به کار شد و مدتی بعد در دانشگاه لیدز به سمت استادیاری دست یافت. در این سالها او یکی از داستانهایش به نام سقوط گوندولین را خودش بصورت صوتی خواند که بسیار مورد توجه مخاطبانش قرار گرفت. د ر دوران استادیاری علاوه بر کار برروی جهان داستانیاش، شروع به اختراع زبان اِلف ها کرد(او به تنهایی دهها زبان اختراع کرده است) و همان سالها دو فرزند دیگرش مایکل هیلاری و کریستوفر به دنیا آمدند. در سال 1925 تالکین به سمت استادی آنگلوساکسون در دانشگاه آکسفورد دست یافت، او نتایج تحقیقات ادبیاش را منتشر نمیکرد، اما در آکسفورد در گروهی حضور داشت که در آن درباره تحقیقات و آثار نیمه تمام خود با دیگر اعضا به بحث و گفتگو مینشست، سردستهی آن گروه سی اس لوئیس بود که احتمالا او را با معروفترین اثرش یعنی مجموعهی نارنیا میشناسید. لوئیس بعدها او یکی از دوستان صمیمی تالکین شد و این دو زمانهای زیادی را کنار هم گذراندند. تالکین زبان و اسطوره شناسی اش را تکمیل کرد و در سال 1929 پرسکیلا که تنها دخترش بود به دنیا آمد. چند سال بعد در یک ظهر تابستانی وقتی تالکین مشغول تصحیح اوراق امتحانی شاگردانش بود با برگهی سفید پاسخنامه یکی از شاگردان مواجه شد و به یک باره شروع به نوشتن این جمله کرد: "در داخل سوراخی در زمین هابیتی زندگی میکرد" پس از آن به این فکر کرد که هابیتها اصلا که هستند و چرا در سوراخ زندگی میکنند و... اینگونه داستان هابیت شکل گرفت و پس از مدتی به عنوان اولین داستان بلند این نویسنده به چاپ رسیده و بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. این شهرت با نوشتن و انتشار سهگانهی ارباب حلقهها که به نوعی می توان آن را ادامهی هابیت به حساب آورد به اوج خود رسید. در تمام این سالها تالکین استاد زبان و ادبیات انگلیسی بود و این سِمت را تا سال 1959 یعنی زمان بازنشستکی خود حفظ کرد.
تالکین همسرش ادیث برت را عاشقانه دوست داشت، یکی از داستانهایش که "برن و لوتین" نام دارد براساس زندگی عاشقانه خودش نوشته شده و از داستانهای مورد علاقه اوست. تالکین در نهایت دو سال پس از همسرش، در 2 سپتامبر 1973 در سن 81 سالگی درگذشت و درهمان قبری که ادیث دفن شده بود به خاک سپرده شد. همانطور که در طول یادداشت هم اشاره شد، آنها چهار فرزند داشتند که دخترشان پرسکیلا کارمند شد و پسر اول، جان فرانسیس به کشیشی روی آورد، مایکل معلم و کریستوفردانشیار دانشگاه شد. در میان همهی فرزندان کریستوفر جایگاه ویژهای دارد. او تا همین ژانویهی سال گذشته که این دنیا را ترک گفت همواره بسیاری از آثار منتشرنشدهی پدر را ویرایش و منتشر میکرد و سهم بسزایی در انتشار آثار او داشت، به طوری که در بین حدوداً ۳۰ اثر منتشر شده از تالکین حدود ۲۵ اثر با تلاش ها و ویرایشهای توسط کریستوفر منتشر گردیده است.
معروفترین کتابهای تالکین که به دنیای فانتزی مربوط هستند عبارتند از: ارباب حلقهها (مجموعه سه جلدی: ۱-یاران حلقه ۲-دو برج ۳-بازگشت شاه)، هابیت (یا آنجا و بازگشت دوباره)، سیلماریلیون و فرزندان هورین.