شاید یکی از بهترین روشهای ترتیب خواندن آثار یک نویسنده، خواندن آنها با فاصلهای نسبتاً طولانی از یکدیگر باشد، اما بعد از پایانِ خواندن کتابِ خوب "ابله" و همزمانی آن با این روزگارِ کرونازده که هر لحظه خبر از کوتاهی عمر میدهد احساس کردم شاید با ادامه دادن آن فرمان، خیلی زودتر از آنچه که فکر میکردم دیر بشود و به همین جهت به همراه یکی از دوستان تصمیم گرفتیم که طی یک پروژهی دلخواه و دوستداشتنی با فاصله کمتری به خوانش کل آثار این نویسندهی سرشناس روس بپردازیم و این بار به سراغ کتابی کمتر شناخته شده از این استاد شخصیت پردازی رفتیم.
"شوهر ابدی"، "همیشه شوهر" و یا "شوهرباشی"، عنوان کتابی است که فیودور میخائلوویچ داستایوسکی آن را در سال 1869 و مدت کوتاهی بعد از نوشتن رمان قطور ابله منتشر کرد و از قضا من هم مدتی پس از همنشینی با ابله به سراغش رفتم. هرچند یکی دو سال پیش هم ملاقات ناموفقی با این کتاب داشتم که بعد از خوانش اخیر متوجه شدم علتش عدم آشناییام با شیوه نوشتن این نویسنده بود که در خوانش اول حاصل نشده بود. درآغاز راه خواندن آثار این نویسنده، با رمانهای کوتاه قمارباز و شبهای روشن آغاز کرده بودم اما تازه بعد از تجربهی خوانش کتاب ابله بود که بطور جدی با شیوه نوشتن این نویسنده آشنا شدم و پس از آن، کتاب همیشه شوهر را که بنظرم متن آن بیشتر شبیه به ابله است تا دو کتاب یاد شدهی دیگر، بهتر درک کردم و ازخواندنش هم بیشتر لذت بردم.
درست است که نام این رمانِ کوتاه، در هیچ لیست مشهوری درمیان شاهکارهای شناخته شدهی داستایوسکی دیده نمیشود و همواره از آن به عنوان یکی از کتابهایی کماهمیت این نویسنده یاد میگردد، اما به قول گزارشگران مسابقات ورزشی در مواقع شکست تیمهای وطنی، باید گفت این مورد چیزی از ارزشهای نویسنده این کتاب کم نمیکند. به هرحال وقتی یک نویسنده آثاری همچون؛ جنایت و مکافات، ابله، شیاطین و برادران کارامازوف را از خود برجا گذاشته باشد که هر کدام جایگاه مرتفعی را در ادبیات داستانی جهان به خود اختصاص دادهاند طبیعیست که رمانهایی مثل "همیشه شوهر"، "همزاد" و "جوان خام" با وجود خوب بودنشان، در نظر مخاطبان به حاشیه بروند. این کتاب حتی در زمان انتشارش هم چندان مورد استقبال قرار نگرقت و این موضوع دلایل مختلفی داشت که شاید دلیل بیرونیاش در نظر خوانندگان و منتقدان آن دوران این باشد که همیشه شوهر برای نویسندهای که جنایت و مکافات یا شاید ابله را نوشته بود اصطلاحاً کم مینمود و انتظارشان را برآورده نمیکرد. اما از دلایل درونی همانطور که قبلاً هم در یادداشت کتاب ابله اشاره شده بود میتوان به این نکته اشاره کرد که داستایوسکی در این برهه از زندگی خود (زمان نوشتن این کتاب و کتاب ابله) دچار بحرانهای شدیدی شده بود که از جمله آنها میتوان به شدت یافتن بیماری صرع، مرگ فرزند کوچکش و همینطور درگیری شدیدش با بحرانهای مالی ناشی از قمار اشاره کرد که بی شک این شرایط روحی و آشفتگی احوال، در کتابی که در آن دوران خلق شده تاثیرگذار بوده و تا حدودی به انسجام آن ضربه زده و حتی شخصیت اصلی این کتاب هم همچون خود او، دچار همین وضع و حال آشفته است. او در یادداشتهای روزانهاش هم بارها به وضع اقتصادی و همینطور حملههای ناشی از بیماریاش اشاره کرده است."...همانطور که در بستر بودم، درد سینه، وحشتناک و غیر قابل تحمل به سراغم آمد. حس میکردم که از شدت درد خواهم مرد. اما بعد از چسبانیدن ضماد گرم درد نیم ساعت بیشتر طول نکشید." خوانندهی آثار داستایوسکی، حتی اگر همچون من تنها همین چند کتاب را از او خوانده باشد، به خوبی او و رنجهایش را در میان متن این کتابها میبیند، او همانطور که پرنس میشکین را در رمان ابله همچون خودش به بیماری صرع مبتلا کرده و خاطرهی اعدام نافرجام خود را در ذهن او قرار داد، همانطور که برشهایی از تنهایی و رنجهای جوان بینامِ کتاب شبهای روشن را برای ما به نمایش گذاشت یا آنگونه که در کتاب قمارباز و به واسطه الکسی ایوانوویچ از قمار و شکستهایش سخن به میان آورد، این بار هم حال و احوالی همچون اوضاع روحی و جسمی خودش در دوران نوشتن این کتاب به ولچانینف هدیه داده است. و اما داستان این کتاب: قرار بود اینجا چندخطی کوتاه دربارهاش بنویسم که از قضا طولانی شد. پس این بخش را به ادامه مطب انتقال میدهم.
پینوشت 1: از این کتاب چند ترجمه به زبان فارسی وجود دارد که اولین آن همین ترجمهای است که من خواندم. ترجمهای که علی اصغر خبرهزاده انجام داده و نشر نگاه آن را منتشر میکند. پس از این، چند ترجمه دیگر به بازار عرضه شده که همگی(به غیر از آخرین ترجمه) مثل بسیاری از بازترجمه های دیگر اغلب تقلیدی از ترجمه پیشین و به اصطلاح آب در هاون کوبیدن بودهاند. اما با توجه به این که ترجمه آقای خبرهزاده از نسخهی فرانسوی این کتاب روسی زبان بوده است، یکی از بهترین بازترجمههای اخیر ترجمهی خانم میترا نظریان است که از زبان روسی انجام شده و با عنوان جالبتوجه "شوهر باشی" توسط نشر ماهی منتشر شده است.
پینوشت 2: علی اصغر خبره زاده در مصاحبهای و البته مقدمه همین کتاب گفته است: "سبک داستایوسکی نه سلیس است و نه زیبا، اما قوی است و محکم و رسا و کاملا مختص به خود اوست". این را یک عاشق کتاب جنگ و صلحِ تولستوی که به سراغ داستایوسکی برود به خوبی درک میکند:) .
+++ کتابی که من خواندم و یا درست است بگویم شنیدم نسخه صوتی کتاب همیشه شوهر با ترجمه علی اصغرخبره زاده در نشر نگاه است که نشر صوتی آوانامه با صدای آرمان سلطان زاده آن را در سال 1396 و در 7 ساعت و 25 دقیقه منتشر کرده است.