چند سال پیش که موج ملتِعشق خوانی در میان کتابخوانها و البته کتابنخوانهای کشورمان به راه افتاده بود نگاهی به آن کتاب و یادداشتهای پیرامونش انداختم و همینطور بازخورد خوانندگانش را مرور کردم و پس از آن، نه تنها دیگر قید خواندنش را زدم بلکه اندک رغبتی هم که با خاطرهی خواندن آثار نویسندگانی همچون عزیز نسین از آن سرزمین در ذهنم باقی مانده بود با آن کتاب تقریباً از دست رفت و تا مدتها در من دافعهای برای رفتن به سراغ کتابی از ادبیات ترکیه ایجاد کرد. اما یک روز به طور اتفاقی و به واسطهی یک کتاب صوتی و همینطور بخاطر حضور نام اورهان پاموک در میان برندگان نوبل ادبیات وسوسه شدم باز هم فرصت دیگری به ادبیات ترکیه یا شاید به تعبیری بهترفرصت دیگری به خودم بدهم و با یک کتاب به آن سرزمین سفر کنم. برای این سفر مدتی طولانی را جهت اقامت در آن دیار انتخاب کردم و بعد از چیزی حدود یک هزار صفحه زندگی با خانوادهی "جودت بیک و پسران" با حس خوبی مشابه با حس به پایان رساندن یک رمان کلاسیک، آن سرزمین را ترک و به ساکنانش قول بازگشتی دوباره دادم. حالا پس از شش سال (انگار همین شش ماه پیش بود) با خواندن کتابی دیگر از اورهان پاموک این فرصت فراهم شد. کتابی به نام قلعه سفید، که همچون اثر قبلی که از پاموک خواندهام از آثار اولیه این نویسنده به حساب میآید و نخستین بار در سال 1985 منتشر شده، اما از تفاوتهایش با کتاب قبلی باید گفت کتابی بسیار کم حجمتر بوده و بااینکه نسبتاً رمانی تاریخیست، نویسنده در آن به شکل محسوسی نسبت به رمان قبلی تلاش کرده از پوستهی یک اثر کلاسیک خارج شود و اثری مدرن ارائه دهد، این مدرن بودن تنها به نوع نوشتن بر نمیگردد و موضوع رمان نیز خود یک مقولهی مورد علاقهی عصر متاخر است.: بحران هویت.
داستان این کتاب از دل قرن هفدهم میلادی و از زبان یک مرد ایتالیایی روایت میشود، جوانی که در مسیر سفر دریایی خود، توسط نیروهای عثمانی اسیر شده و به شهر استامبول امروزی برده میشود. ترکها پس از اینکه متوجه میشوند او جوانی اهل علم است او را به عنوان بَرده به یک عالم و دانشمند تُرک میسپارند که نویسنده (یا مترجم) او را در کتاب به نام استاد خطاب میکند. این جوان ایتالیایی تصادفاً از نظر ظاهری به استاد ترک شباهت زیادی دارد و این موضوع باعث حیرت هر دو و البته دستمایه ماجراهای کتاب میگردد. در واقع میتوان گفت کل کتاب حول روابط این دو نفر و فعالیتهایشان میچرخد، روابطی که گاه یک رابطهی ساده میان ارباب و بنده بوده و گاه سرشار از پیچیدگیهایی است که میتوان آن را ترکیبی از کنجکاوی، رقابت، دوستی و حتی دشمنی دانست.
طبیعتاً جوان ایتالیایی انتظار یا حداقل آرزو دارد که خیلی زود آزاد شود تا بتواند به نزد مادر و نامزدش در ایتالیا بازگردد اما استاد و اشخاص دیگری مثل پاشا و سلطان که در داستان میتوانند در آزادی او نقش داشته باشند چندان به این موضوع علاقهمند نیستند، ضمن اینکه علاقهمندیهایی هم میان استاد و برده به وجود میآید که خود مانع این اتفاق میگردد و در نتیجه جوان ایتالیایی به همراه استاد سالها در جوار هم زندگی میکنند و پژوهشها و حتی پروژههای زیادی در کنار یکدیگر به انجام میرسانند. تلاشهای آنها از تکاپو برای پیدا کردن رازهای جهان و هستی گرفته تا ساخت وسایل و ادوات غول پیکر حتی نظامی را نیز شامل میشود.
+ در ادامه مطلب سعی خواهم کرد کمی بیشتر درباره موضوع رمان و تلاش نویسنده برای بیان حرفش بنویسم.
مشخصات کتاب من: کتاب صوتی قلعه سفید، ترجمه ارسلان فصیحی، نشر صوتی نوین کتاب گویا، راوی احسان چریکی، در 18 ساعت. نشر چاپی: انتشارات ققنوس، 232 صفحه
ادامه مطلب ...