27- فیلم سینمایی "کریمر علیه کریمر" 1979 - رابرت بنتون

چندی پیش به دعوت استادم به همراه چند علاقه‌مند دیگر در یک فضای هنری به تماشای فیلم سینمایی کریمر علیه کریمر نشستیم. تا پیش از اینکه فیلم را ببینم گمان می‌کردم تنها فیلم درخشان موجود در دنیای سینما که به موضوع جدایی آن هم از نوع طلاق پرداخته فیلم سینمایی "جدایی نادر از سیمین" است بخصوص بعد از آنکه در سالهای اکرانش شهرت جهانی‌ پیدا کرد. اما پس از آشنایی با این فیلم متوجه شدم 32 سال پیش از اصغر فرهادی، رابرت بنتون فیلمی با این موضوع ساخته که اتفاقاً آن فیلم هم بسیار موفق بوده و  پس از نامزدی در 9 بخش در آکادمی اسکار، موفق شد 5  اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم  را از آن خود کند، این فیلم که نقش اصلی آن را "داستین هافمن" بازی می‌کند یکی از معروفترین فیلم‌های این بازیگر سرشناس هالیوود است و از طرفی یک سکوی پرش برای نقش مقابلش در فیلم که نقش آفرینی آن را "مریل استریپ" بر عهده داشت به حساب می‌آمد، استریپ که پیش از این در فیلم شکارچی گوزن بازی کرده و در آنجا نیز نامزد جایزه بهترین نقش مکمل زن شده و موفق به کسب آن نشده بود برای فیلم کریمر علیه کریمر برنده‌ی این جایزه شد و در واقع پس از این فیلم بود که بسیار شناخته شده و بعدها به عنوان بهترین بازیگر نسل خود لقب گرفت.

اما برای پرداختن به فیلم بگذارید از یک مثال استفاده کنم. اگر اهل فوتبال باشید یا اگر حداقل مثل من به یاد دوران قدیم هر از گاهی نگاهی به برخی مسابقات فوتبال بیندازید و خبرهای مربوط به آن را دنبال کنید قطعاً نام آقای پپ گواردیولا به گوش‌تان خورده است، بازیکن فوتبال نسبتاً خوب دهه‌های گذشته فوتبال اسپانیا و مهم‌تر از آن بهترین و پرافتخارترین مربی نسل خودش، او علاوه بر اینکه در همه تیم‌هایی که به عنوان سرمربی حضور داشت همواره موفق بود، بلکه تاثیر گذاری او بر کل فوتبال به حدی بود که بسیاری از باشگاه‌های دیگر از سیستم‌ها و نوع بازی تیم‌هایش کپی‌برداری می‌کردند و حتی این تاثیرگذاری به تیم‌های ملی کشورهایی مثل آلمان هم رسیده بود. او بعد از سال‌ها موفقیت که آخرین آن هم همین فصل گذشته‌ی لیگ قهرمانان اروپا بود که با تیم منچسترسیتی قهرمان آن شد، در فصل جاری لیگ برتر تیم‌اش که شکست ناپذیر می‌نمود به شکل عجیبی دچار افت شده و در مسابقات پیاپی با نتیجه‌های مفتضحانه‌ای شکست خورد. پپ که مشخص بود در کنار زمین کنترل اوضاع از دستش خارج شده پس از چندین و چند تندخویی با برخی خبرنگاران و هواداران در خلال برخی از مسابقات، در کنار زمین هم اقدام به خودزنی کرده و در یکی از مسابقات از عصبانیت به طور واضح سر و صورت خودش را چنگ زده بود. با این وجود منچسترسیتی قهرمان با وجود ستاره‌های میلون دلاری خود همچنان شکست می‌خورد و طرفداران همیشگی تیم هم دست از وفاداری برداشته و با شعارهای خود به او حمله می‌کردند. در همین روزها بود که چنین خبری منتشر شد: "پایان عشق 30 ساله در تلخ ترین سال مربیگری، گواردیولا پس از سی سال زندگی مشترک از همسرش جدا شد."  پس از آن بود که در میان رسانه‌ها و هواداران این بحث سر گرفت که آیا مشکلات خانوادگی پپ بود که باعث ناکامی‌اش در این فصل گردید؟ یا برعکس این وضع بحرانی تیم بود که بر روی زندگی شخصی گواردیولا اثر گذاشت؟ پاسخ قطعی را نمی‌دانیم، اما می‌توان از چند زاویه به این قضیه نگاه کرد، من پیشنهاد میکنم برای دیدن از یکی از این زوایا سفری 105 دقیقه‌ای به 46 سال قبل داشته و به تماشای  فیلم کریمر علیه کریمر بنشینید.


این فیلم که در کشور ما با نام کریمر در برابر کریمر نیز شناخته شده است بر اساس کتابی به نام "جدایی" نوشته‌ی آوری کورمن ساخته شده و داستان زندگی آقای تد کریمر است، مردی که او هم مانند گواردیولا در زندگی شغلی خود بسیارموفق بوده و در واقع چنان غرق در کار خود شده است که قافیه زندگی خانوادگی‌اش را به طور کامل باخته است. البته فراموش نکنید قرار بود این فقط یکی از زوایا باشد و قرار نیست با نگاه سنتی به این قضیه همه‌ی کاسه و کوزه‌ها را بر سر تد خراب کنیم و او را مقصر همه چیز بدانیم. نه، اینگونه نیست، این را بعد از دیدن فیلم بهتر درک خواهیم کرد، در واقع موضوع اصلی فیلم بحث حضانت است. در ابتدای فیلم می‌بینیم که جوانا(مریل استریپ)، همسرش تد(داستین هافمن) و پسر خردسالشان را احتمالا به همین دلیلی که شرح داده شد ترک می‌‌کند و  تد می‌ماند و فرزندی که حالا علاوه بر وظیفه‌ی پدری که چندان هم با آن آشنا نبوده باید وظیفه‌ی مادری فرزندش را نیز در خانه بر عهده بگیرد و تلاش‌های او برای پذیرش این موضوع صحنه‌های احساسی جذابی برای بینندگان فیلم به جا گذاشته است. حال این را هم در نظر بگیرید که او پیش از این، یعنی زمانی که بار نگهداری از فرزندش تقریباً به طور کامل بر روی دوش همسرش بود هم با وجود شغل پر مشغله‌اش یک پای زندگی‌اش می‌لنگید، حالا وظیفه‌ی سخت برقراری تعادل میان زندگی شخصی و شغلی بر عهده او قرار گرفته است و او وقتی با هزار مشقت موفق می‌شود این تعادل نسبی را برقرار کند و اوضاع را به آرامش برساند جوانا باز می‌گردد و تقاضای حضانت فرزندش را ارائه می‌دهد و ادامه‌ی فیلم که در واقع بخش اصلی فیلم به حساب می‌آید تلاش این پدر و مادر برای حضانت فرزند و ادامه‌ی زندگی است.

یکی از نکاتی که بعد از دیدن فیلم احتمالاً تا مدت‌ها در خاطرتان خواهد ماند بازی‌های بسیار خوب و طبیعی و تاثیرگذار این دو بازیگر است. از دیگر نقاط قوت فیلم که حس خوبی به بیننده القا می‌کند عدم جانبداری از هیچکدام از دو سمت ماجراست و این که بیننده به خوبی حس می‌کند که هیچکدام از دو طرف نه خیر مطلق هستند و نه شر مطلق و این یعنی همان انسان‌هایی که ما هستیم و یا در اطرافمان می‌بینیم. نکته دیگر این که وقتی صحبت از تاثیرگذاری شد محدود به تاثیر بر بخش محدودی از مخاطبان سینما نبوده و صحبت از تاثیر بسزایی است که این فیلم در نگرش عمومی داشته است چرا که تا پیش از این فیلم دیگاه غالباً به این شکل بوده که بدون توجه به مسائل مورد اشاره در این فیلم به صورت سنتی حضانت فرزند را به مادر می‌سپردند اما این فیلم بحث‌هایی تشکیل داد تا دیدگاه تازه‌ای به این موضوع ایجاد گردد تا رویکردی عادلانه‌تر به این موضوع داشته باشند.