۳_ فیلم سینمایی "شمال از شمال غربی" (۱۹۵۹) - آلفرد هیچکاک

پس از فیلم "راننده تاکسی" حالا دوباره هفده سالی به عقب برگشتم و این بار تصمیم گرفتم فیلمی از آقای خاص سینمای کلاسیک جهان یعنی آلفرد هیچکاک ببینم. فیلمی که در سال ۱۹۵۹ ساخته شد و اگر بخواهم این فیلم را با تنها فیلم کلاسیکی که اینجا درباره اش با هم سخن گفتیم یعنی همشهری کین مقایسه کنم باید بگویم که از لحاظ جذابیت اوضاع به شکل محسوسی تغییر کرده و از این لحاظ با فیلم بسیار جذاب تری طرف هستیم. شمال از شمال غربی را یک حکایت هیچکاکی خالص می دانند، فیلمی که با همان موسیقی هیجان انگیز و تا حدودی اضطراب آورِ تیتراژش هم خبر از یک تریلر هیچکاکی می دهد. (که البته من تا پیش از این نمی دانستم این مدل هیچکاکی بودن اصلاً به چه معنا هست). 

شروع فیلم در کنار تیتراژ ذکر شده با تصاویر برج های بلند شیشه ای همراه است و رفت و آمد مردم در خیابان ها را به بیننده نشان می دهد و در ادامه یک اتوبوسِ شهری را می بینیم  که در حال سوار کردن مسافران در ایستگاه است و مسافری که پس از حرکت اتوبوس از آن جا می ماند کسی نیست جز شخص آلفرد هیچکاک. البته این اولین و آخرین حضور آقای کارگردان در این فیلم هم هست. پس از آن شاهد جمعیت نسبتاً زیادی در حال تردد در یک اداره یا یک شرکت هستیم که در میان آنها مردی به نام "راجر تورنهیل" که نقش آن را "کری گرانت" بازی می کند در حال مکالمه با منشی اش حین قدم زدن بوده و همینطور با او سوار تاکسی می شود و این گفتگوی دو نفره تا درون تاکسی هم میهمان بیننده خواهد بود و خیلی زود بیننده را از جایگاه و شغل مرد آگاه می کند. او که مدیر یک شرکت تبلیغاتی است مدتیست با مادرش زندگی می کند و برای خودش هم وجهه اجتماعی قابل توجهی دارد. پس از پایان مکالمه او منشی اش را ترک می کند و به سر قراری با دو نفر از دوستانش به یک کافه می رود و  پس از آن است که به صورت خیلی اتفاقی سرنوشت زندگی اش عوض می شود.

قضیه از این قرار است که عده ای جاسوس خارجی به رهبری شخصی به نام فیلیپ وندم، او را به جای یک مامور اف بی ای که آنها را تحت نظر دارد اشتباه می گیرند و تصمیم می گیرند او را بکشند، پس او را می ربایند اما راجر به شکل معجزه آسایی از مرگ نجات پیدا می کند و می گریزد. همان شبِ در حال گریز، پلیس او را به دلیل مصرف بیش از حد مشروبات الکلی که بزور به او خورانده شده و این  از مقدمات کشتن او نیز بوده دستگیر می کند، او هم پس از هوشیاری کل ماجرا را تعریف می کند و حتی پلیس را هم به محل حادثه می برد، اما هیچکس حتی مادر او هم حرفهای او را باور نمی کند. به هر حال آنها رد پاها را به طور حرفه ای پاک کرده بودند و همه چیز حساب شده بود. شاید به تعبیری بتوان گفت فیلم پس از این حوادث است که آغاز می گردد و جناب آقای تورنهیل که تا هفته گذشته تنها یک مدیر تبلیغاتی بوده حالا در تلاش برای اثبات خود و همینطور برای نجات جان خودش درگیر ماجراهایی پیچیده می شود که برای بیننده جذابیت های خاص خودش را دارد.

....

پیش از دیدن این فیلم و با توجه به اطلاعات محدودی که از هیچکاک داشتم و همینطور بخشهای کوتاهی از فیلم هایی ‌که از او دیده بودم برداشت شخصی ام این بود که فیلم های این کارگردان نمی تواند خیلی هم باب میلم باشد. اما شمال از شمال غربی، فیلم هیجان انگیز و تریلر جالبی بود.

احتمال می دهم که این یادداشت، دوستانی را که منتظر نقدی از این فیلم بوده اند را ناامید کرده باشد، اما نقدهای خوب زیادی درباره این فیلم در اینترنت وجود دارد که بعد از دیدن فیلم، خواندن آن ها خالی از لطف نیست، این یادداشت صرفا برداشتی شخصی از تجربه من از دیدن اولین فیلمی بود که از آلفرد هیچکاک دیده ام.

ستارگان فیلم: کری گرانت، اوا ماری سنت، جیمز میسون  - فیلمنامه : ارنست لمن - موسیقی: برنارد هرمن 

افتخارات: این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین طراحی صحنه در اسکار 1959 بود که البته هیچکدام را نصیب خود نکرد و در آن سال بیشتر جوایز نصیب فیلم بن هور گردید.

نظرات 6 + ارسال نظر
شیرین شنبه 5 بهمن 1398 ساعت 22:07 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام مهرداد، این فیلم رو چند بار دیده ام و خیلی دوستش دارم. یکی از خواهرانم توصیف خوبی از فیلم های هیچکاک و وسواسش روی جزییات داره: انگار تو جایی مهمان باشی و میزبان با توجه و دقت زیاد ازت پذیرایی کنه و مراقب باشه بهت خوش بگذره.
به قولی بزن در رو نیستند فیلم هاش. نمی خوام وارد مباحث سینمای مولف و اینها بشم که حرف زیاده، بعنوان یک تماشاگر ساده می گم که لذت بردم از دیدنش و هر وقت بتونم باز هم می بینمش.

سلام بر شیرین
خواهر چه توصیف خوبی داشت. این فیلم اولین فیلمی بود که به طور جدی از این کارگردان مشهور دیدم.راستش هرچند میزان لذتم از دیدن این فیلم در آن حدی نبود که باری دیگربه تماشایش بنشینم اما در دوباری که اون رو دیدم از آن جزئیاتی که بهش اشاره کردی لذت بردم.
ممنون از اینکه نظرتو درباره اش به اشتراک گذاشتی

ماهور یکشنبه 6 بهمن 1398 ساعت 03:54

سلام
من هم دیدمش
با اینکه بار اول دقت بخرج داده بودم که نسخه اصلی رو دانلود کنم اما نهایتا نسخه دوبله نصیبم شد که از آرم کنارش مشخص بود از روی شبکه نمایش ضبط شده
و بعد از دیدن یه فیلم گیج و نچسب، نسخه اصلی رو مجدد دانلود کردم و کلی لذت بردم.
نمیدونم چه لزومی داره وقتی فیلمی انقدر مطابق سلیقه صدا و سیما نیست که با سانسور بخشهای زیادی از آن نه داستان معلومه نه جذابیتی میمونه و نه ظرافتی، حتما دوبله و پخش بشه؟؟؟؟

کلا کارهای دیگه هیچکاک هم جالبن
فیلم سایکو که عالیه
ورتیگو هم خوبه

سلام بر ماهور پیگیر و همراه
من هم فیلم رو اولین بار به صورت دوبله شده دیدم، اما از این نسخه های اصلاح شده ای بود که جای سانسور ها رو با نسخه اصلی پر می کرد. درباره فیلم های دوبله ای که از تلویزیون پخش میشه نکته ای که نا امید کننده است اینه که جدا از بخش هایی که لازم می بینن که حذف کنن در بسیاری از موارد برای کاهش زمانِ فیلم جاهایی رو که خود پروفسورشون تشخیص میدن که بی اهمیته رو هم حذف میکنن. خوبه که از دیدنش لذت بردید
بله، سرگیجه و روانی هم از مشهورترین های این کارگردانه و باید به سراغ اونها هم برم. ولی نه حالا حالاها.
ممنونم برای این همراهی
راستی من خوندن هابیت رو شروع کردم و 90 صفحه ای از اون رو هم پیش رفتم. برخلاف تصورم قصه اش برام کشش خوبی داره اما با توجه به درگیری های این هفته ام فکر نمی کنم خیلی زود تمومش کنم. شما چه کردی؟

ماهور سه‌شنبه 8 بهمن 1398 ساعت 00:55

چه میشه گفت....حالا خوبه امکان دیدن نسخه اصلیش هست
و اما هابیت...این هفته شلوغ تر شدم یکم....و هنوز صفحه سی ام
اما جدی تر میخونمش و ایشالله تمومش میکنم زود

آره، خداروشکر این یکی رو داریم
پس شما هم هابیت خوان شدی، چه خوب، امیدوارم میله هم بخونه.
درباره پیشروی هابیت خیلی هم عجله ای نیست. چرا که من تا هابیت حداقل ۳ تا پست وقت دارم. آوسنه بابا سبحان، فیلم در بارانداز و پس از اون شوایک، اگه البته از پس نوشتن درباره اش بر بیام.

بندباز جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 23:04 https://dbandbaz.blogsky.com/

من ندیدم این فیلم رو. منو همیشه یاد وبلاگ محسن آزرم می اندازه!

من هم با اینکه بسیار ازش شنیده بودم اما همواره از دیدنش غافل مانده بودم. اگر بخوایم فارغ از مسائل حرفه ای و فنی سینما که من هم چندان از اونا سر در نمیارم به فیلم نگاه کنیم باید بگم اگر فیلم کلاسیک اونم از نوع هیجانیش دوست داشته باشی حتماً از این فیلم خوشت میاد.

دریا سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 07:57 http://jaiibarayeman.blogfa.com/

جدا هیچ کارگردانی نمی تونه باندازه هیچکاک اثر قوی و عمیق و کوبنده خلق کنه. در مقام خدای خدایان سینماست :)
فیلم طناب و روانی هم از این کارگردان ببینید. معمولا آثار هیچکاک بعنوان منابع پژوهشی و شناختی در دانشگاه های دنیا نقد و بررسی میشه اما این دو اثرش خیلی بیشتر مورد توجه قرار گرفته.
بینهایت خوبه این بشر

سلام بر دوست جامعه شناس ما
طبیعتاً هیچکاک و آثارش که تم های مورد علاقه ی دوستداران مباحث روانشاسانه دارد جذابیت فراوانی برای دوستانی چون شما که در این زمینه ها مطالعه دارید خواهد داشت، البته این فیلم به نظرم صرفاً یک تریلر هیجانی بود. اما حق با شماست درباره آن دو فیلم هم بسیار شنیده ام و احتمالا درآینده به سراغ فیلم های دیگر این نویسنده هم خواهم رفت چرا که در لیست 101 که برای خودم مشخص کرده ام هم هستند.
ممنون از حضور و توجه شما

ماهور سه‌شنبه 6 اسفند 1398 ساعت 23:07

سلام
از هابیت چه خبر
من یه مدتیه تمومش کرده ام و فیلمهاشم دیدم
ترغیب شدم لورد اف رینگز رو هم ببینم

اما یکم بعداتر

سلام بر ماهور
من هم چندروزی هست که خوندن هابیت رو به پایان رسوندم و ازش راضی هم بودم، هرچند بخشهایی از فیلم ها رو قبلا دیده بودم اما بزودی اگر فرصتی دست بده با کلی ذوق به تماشای یکی یکیشون خواهم نشست.
ارباب حلقه ها رو هم هرچند کتابشو ندارم و کتابخونه شهر هم ندارتش اما حتما دوست دارم اول کتابهاشو بخونم بعد فیلم ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد