اندر احوالات گور به گور خوانی

همیشه در بین کتاب های برتر جهان نام خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر به چشمم خورده و چند باری هم قصد خواندنش را داشتم که سردرگمی انتخاب مترجم باعث شد هیچوقت به سراغش نرم. البته الان از این بابت خوشحالم. نه به این خاطر که این کتاب بزرگ رو نخوندم بلکه با تجربه خوانش کتاب گور به گور و آشنا شدنم با شیوه نوشتن این نویسنده خوشحالم که با آن کتاب بزرگ آغاز نکردم و در واقع از آن فراری نشدم. هر چه باشد من صرفا آدم خیلی کتابخوانی به حساب نمیام ودر بین همین اندک کتاب هایی که خوانده ام تنها کتابی که برای خواندنش بسیار تلاش کردم کتاب قهرمانان و گورهای ارنستو ساباتو بود،کتابی که چندین ماه همراهم بود و در ابتدای راه فکر می کردم برام کابوسخواهد شد اما بعد از پایان حسابی ازش لذت بردم.

از وقتی که نوشتن درباره کتابها را اینجا آغاز کردم تقریبا به کتابی برنخوردم که برای خوندنش خیلی خودم رو مثل اون کتاب به زحمت بندازم.تا اینکه چند وقت پیش سراغ دسته ی دلقک های سلین رفتم و علی رغم تلاشم با مخ خوردم زمین و نیمه کاره رهاش کردم،البته تقصیر خودم بود،به هر حال همیشه قبل از مقابله با حریف باید یه نگاهی به توانایی خودمون هم بندازیم.همین جوری هم که نمیشه یه کتابی رو دست گرفت و خوند، گویا هنوز بدن آماده نبودبعد از اون بازم اوضاع داشت عادی پیش می رفت تا اینکه رسیدیم به جناب فاکنر، البته اینجا درانتخاب خیلی دست از پا خطا نکردم، هر چند تجربه حکم می کرد که با داستان های کوتاهش آغاز کنم. اما برنامه همخوانی با دوستان پیش اومد و رفتیم سراغ گور به گور، مترجم کتاب (نجف دریابندری) میگه این کتاب ساده ترین کتاب فاکنره، حالا که من یک دور خوندمش میگم بابا این فاکنر دیگه کی بوده که این ساده ترین کتابشه.

سختیِ کتاب برا خواننده ای مثل من که فاکنر رو نمیشناسه شیوه روایت کتابه، روایتی که به گمانم جریان سیال ذهن نامیده میشه. شخصیت های فراوان، بخش های فراوان و روایت از زبان شخصیت های مختلفی که گاهی حرف های عجیب و غریب می زنن و انگارحتی خودشون هم نمی دونن چی می گن. پرش زمانی، پرش راوی و...

داستانیه برا خودش این فاکنر.به قول میله بدون پرچم اگه داستان ها رو به سه دسته تقسیم کنیم فکر کنم این کتاب جزو همون دسته ی سومه که خواندن و لذت بردن ازش با یک بار خوانش مقدور نخواهد بود و من هم البته در حین خواندن دور اول لذت چندانی ازش نبردم.باید حداقل یک دور دیگه هم بخونمش. اما این فاکنر کاری باهام کرده که در حال حاضرتوانایی این بازخوانیه نیست. چند روزی یک کتاب خوش خوان دست می گیرم و موتور رو راه میندازم و پس از آن بی شک بسراغ دور دوم خواهم رفت.من هنوز با این خانواده باندرن کار دارم.