گاهی خیلی اتفاقی به انیمیشن های کوتاهی بر می خورم که برای من حکم یک کتاب را دارند. "خانه ای از مکعب های کوچک" هم یکی از همان انیمیشن ها بود. از آنهایی که نکات مهم فراموش شده زیادی را به یاد بیننده و یا خواننده اش می اندازند.
+ اگر فرصتی به اندازه 12 دقیقه و همچنین حوصله ای هم به همین اندازه داشتید، پیشنهاد می کنم این انیمیشن را از " اینجا " یا اینجا دانلود کرده و یا به تماشا بنشینید.
................................
عنوان اصلی انیمیشن: The Hous of Small Cubes
شرکت سازنده: Robot Communications - Robot
جایزه و افتخارات: نامزد اسکار
کارگردان: kunio Kato
کشور سازنده: ژاپن
تاریخ انتشار:2011
با درود فراوان.
سپاسگزارم بابت حضور صمیمانه ی شما و همچنین اطلاع رسانی و معرفی کتابها، آنهم با قلم شیوا و رسا. این هم رسالتی ست که شما به شایستگی انجام میدین.
موفق باشید
سلام
. به هر حال تمام سعیم رو می کنم. باز هم ممنون، شما هم موفق باشید
شما لطف دارید، من بابت این کمتر سر زدن به وبلاگ دوستان زیاد شرمنده میشم.
تعریف های شما به من دلگرمی میده و باعث افتخارمه، اما فکر می کنم شیوا و رسا دانستن این خط خطی های من جفا در حق شیوا نویسان واقعیه
سلام بر مهرداد
انیمیشن جالبی بود. تمثیل خوبی از زندگی داشت... هرچند تنهایی و یکنواختی مکعبهای آخر دردناک بود.
سلام بر میله بدون پرچمی که هنوز همچون ستون های باقیمانده تخت جمشید استوار است و پایدار .
(چقدر شبیه میهن پرستا شد این جمله)
شاید همینم دردش رو برای ما بیشتر می کنه.
بله، انیمیشن جالبیه. موضوعی که این انیمیشن کار کرده رو در چند انیمیشن دیگه دیده بودم، به قول خودت کلش به تمثیل زندگی بشر از آغاز تا کهنسالی می پردازه. این انیمیشن این موضوع رو با فرمی که به نمایش گذاشته بود به بهترین شکل نشون داد.
حق با توئه این درد و تنهایی که در این فیلم اومده دردناکه، اما به هر حال ازش گریزی نیست
وااااای چه خوب. چه عکس زیبایی داره

حتما می بینم ممنون از معرفی
سلام . آره عکس خوبیه، یه جورایی شبیه یه تصویری از یک خواب یا رویا میمونه.
سلامت باشید. امیدوارم خوشتون بیاد
مرسی از معرفی انیمیشن.
بعد از چند وقت اومدم فعلا انیمیشن رو دیدم تا مطالب رو هم بخونم
امروز به یک کتابخانه جدید سرزدم داستان تیمبوکتو رو امانت گرفتم. اصلا فکر نمی کردم شانس خواندنش رو پیدا کنم
سلام بر دوست مهاجر کتابخوان ما، خوش برگشتید،
چه خوب که تیمبوکتوی استر رو پیدا کردید ، جالب اینجاست که منم چندروزیه شهر شیشه ای رو از این نویسنده خوندم و یادداشت بعدی که هنوز هم دارم باهاش کلنجار میرم مربوط به همون کتابه.
البته شما گفتید سه گانه نیویورک رو پیش از این خوانده اید اما فکر میکنم بین آثاری که از استر خوانده ام یکی از بهترین کتابها برای آغاز استرخوانی همین تیمبوکتو باشه، هیولا هم برای شروع خوبه. اما سه گانه نه.
منتظر نظرتون درباره تیمبوکتو خواهم ماند.
سلام.
اثر زیبا بود...زوال تدریجی...فکر میکنم دیدگاه شرقی ها نسبت به پیری اینه که تنها کالبدیست برای مرور خاطرات و افسوس و حسرت
شاید هم اشتباه میکنم .
بهر حال هر دوره ای باید پویایی خودش رو داشته باشه
خاطرات خوبن ولی به شرط اینکه حاشیه ای از زندگی باشن نه اینکه زندگی متوقف بشه و تبدیل به چشمی بشه که زل بزنه به قابهای عکس رو دیوار...
من از اینجور پیری میترسم
شاید هم تو حرف راحته....
سلام و سپاس
این کامنت های شما چند تا حسن داره. البته که مهمترینش اظهارنظرشخص نکته بین و دقیقی چون شماست. اما در کنار اون باعث میشه که من دوباره اونارو ببینم و گاهی با نقاط و جزئیاتی که از چشمم غافل مونده مواجه میشم و از این بابت لذت می برم.
البته چنین پیری ای ترسناک هم هست، شما حق داری. هرچند فکر می کنم تا در اون سن قرار نگیریم نمیتونیم قضاوت کنیم که اون موقع هم گویا دیگه دیره. اما حداقل خوبی چنین آثاری اینه که به ما این آمادگی رو میده که با رویکردی متفاوت میده که به استقبال آن دوران بریم و حالا اگر بهش رسیدیم یادمون نره که حال رو دریابیم.
بیشتر ما ها تو حرف قهرمانیم