بعد از دیدن دو فیلم ساخته شده در سال 2000 باز هم به سراغ فیلمی کلاسیک رفتم و این بار در سال 1959 فیلمی را انتخاب کردم که با این نام عجیب و تا حدودی جالب توجه، عنوان برترین فیلم کمدی تاریخ را به خود اختصاص داده است. فیلم "بعضیها داغشو دوست دارن" که نویسنده، تهیه کننده و کارگردان آن بیلی وایلدر است با صحنهای از یک تعقیب و گریز آغاز میگردد، باندی خلافکار که به وسیله اتومبیل حمل جنازه با تابوتی پر از مشروبات احتمالا غیرمجاز در حال فرار از دست پلیس هستند و به نظر موفق هم میشوند، پس از آن من و شمای بیننده به همراه مامور پلیسی که با لباس شخصی به دنبال ردی از این افراد است وارد یک کافهرستوران میشویم، کافهای که در آن دو مرد به عنوان نوازندههای ویولنسل و ساکسیفون در حال نوازندگی هستند و زنانی هم در حال رقصیدن و مردم حاضر در این کافه هم حین خوردن و نوشیدن نظارهگر آنانند. در این میان با شناسایی افرادموردنظر توسط مامور یاد شده و با علامت او، پلیس برای دستگیری آنها به داخل کافه هجوم میآورد و اصطلاحاً همهی کاسه و کوزهها را به هم میریزد. اما خب آقای کارگردان کاری به این دو گروه پلیس و خلافکار ندارد و تمرکزش را بر روی آن دو نوازندهی گروه موسیقی میگذارد که در این آشفته بازار به هرشکلی که شده از معرکه میگریزند. این دو که "جو" و "جری" نام دارند دو نوازندهی آس و پاس هستند که برای تامین زندگی روزمرهشان در شرکتهای خدماتی مختلف دربهدر به دنبال کافهرستوران یا مراسمی می گردند تا بتوانند در آنجا بنوازند و با عایدی آن زندگی بگذرانند. آنها بعد از اینکه شغل اخیر خود را به دلیل ماجرایی که شرح داده شد از دست میدهند به تک تک شرکتهای کاریابی سر میزنند اما تقریباً هیچ شغلی برایشان وجود ندارد و یکی از آن شرکتها به آنها اعلام میکند فقط به دو نوازندهی زن برای شرکت در یک تور در شهر میامی با شرایط مالی بسیار خوب و به دو نوازنده مرد برای فقط یک شب اجرا با درآمدی ناچیز در چند صد کیلومتر دورتر از جایی که از محل زندگی آنها نیازمندند.
به هر حال این دو ناچار میشوند که حداقل برای آزاد کردن پالتوهایشان از گرو هم که شده، همین کارِ راه دور را بپذیرند و به این جهت از یکی از دوستانشان اتومبیلش را قرض میگیرند و راهی پارکینگ میشوند تا در این هوای برفی عازم شوند. اما نقطه عطف فیلم در همین پارکینگ است. جایی که سرنوشت این دو نوازنده با همان گروه خلافکاران سازمان یافته که در ابتدای فیلم دیدیم تلاقی پیدا میکند. در واقع جری و جو در پارکینگ عمومی بعد از شنیدن صدای گلوله پشت یکی از اتومبیل ها پنهان شده بودند که با صحنه قتل عام گانگسترها که گویا رقیب یکدیگر بودند مواجه می شوند و از قضا با سرو صدای ناشیانهای هم که از خود در می آورند قاتلین را متوجه می کنند و مورد حمله آنها قرار میگیرند که البته این بار هم مثل ماجرای کافهرستوران از مهلکه می گریزند.
اما این دو جوان آس و پاس که حتی پالتویی هم برای گرم نگه داشتن خود در این زمستان برفی ندارند چگونه میتوانند از چنگ یک گروه تبهکار که کل کوچه و خیابان شهر را زیر مشت خود دارند بگریزند. اینجاست که این دو نوازنده برای گریز راهی در برابر خود نمی بینند جز فکر کردن به گزینه اولی که آن موسسه خدماتی به دنبالش بود، یعنی نیاز به دو نوازندهی خانم در شهر میامی برای پیوستن به گروه کنسرتی که قصد اجرای چند برنامه مهم دارد و رهبر ارکستر آن تاکید دارد که در گروهش جایی برای مردان نیست. در واقع بخش اصلی فیلم از اینجای داستان به بعد آغاز میگردد و از این پس وارد ماجرای جالب و شیرین این دو نوازنده و تلاششان برای پیوستن به این گروه بانوان و ماجراهای مربوط به آن هستیم.
+ اگر احیاناً علاقهمند بودید که نظر من را درباره این فیلم بدانید، پس از نیمچه انقلابی که در رابطه با شغلم داشتم و به واسطه آن بعد از مدتها دوباره جمعههایم را به دست آوردم، 122 دقیقه از اولین جمعهی آزادم را به تماشای این فیلم که از زمان اکرانش بیش از شش دهه گذشته نشستم و از این بابت بسیار راضیام.
سلام مهرداد
ممنون بخاطر معرفی این فیلم
دانلود کردم و تا این لحظه نصفش رو دیدم
و
منتظر وقتی هستم که بقیه اش رو هم ببینم
فیلم واقعا زیبا بود
چطور یه فیلم سیاه و سفید انقدر چشم نواز و روان میشه؟
بدون تردید تک تک عوامل از سناریست و کارگردان و هنرپیشه و عوامل صحنه و ... توی کارشون عالی عمل کردند .
اگر باز هم از این نوع فیلمهای طنز استادانه دیدی ما رو هم بی بهره نذار
سلام بر شما دوست و همراه بزرگوار
خواهش می کنم .من هم از شما بخاطر لطف و همراهیتان سپاسگزارم.
این که پرسیدید چطور یک فیلم سیاه و سفید این همه چشم نواز میشه نکته مهمیه که امروز ازش غافلیم. چنین فیلمهایی که در تاریخ سینما به یادگار موندن سند خوبی هستند تا ثابت کنند که حتی با بدترین کیفیت تصویر هم میشه فیلم هایی ساخت که با گذشت چندین دهه هنوز جذاب و دیدنی باشند.
حتما در این لیست تا همیشه باز که فعلا به شماره 21 رسیده باز هم به فیلم های خوب دیگری بر خواهم خورد و حتما تجربه اش را با شما دوستان به اشتراک خواهم گذاشت.
سلام
چند وقت پیش یه جایی خوندم که وقتی بیلی وایلدر از فرانسه رفته آمریکا 28 ساله بوده و ظاهرا جز چند فحش رکیک و یکی دو عبارت که از ترانههای عامهپسند یاد گرفته، چیز دیگه ای از زبان انگلیسی نمیدونسته. اونجا شروع میکنه داستانهای مصور و کمیک خوندن و از روی همین کتابها انگلیسی یاد میگیره. حدود چهار سال بعد اولین فیلمنامهاش به زبان انگلیسی رو نوشته...
دیگه انقدر سر ذوق اومدم از خوندن این موضوع که دیدن دوتا فیلم ازش رو در برنامه ی نزدیک دارم
سلام
اول از همه بابت این تاخیر طولانی من برای پاسخ دادن به این کامنت از شما دوس عزیز عذرخواهی می کنم. راستش اینقدر گرفتاری های شغلی برام توی این روزا بد بود که از همه چیز افتادهه بودم.
این ماجرای بیلی وایلدر رو نمی دونستم و واقعا برای منم جالب بود. اتفاقا این اولین کارگردانی هست که این همه معروفه و من چیز زیادی ازش نمی دونم.
حتما ببینید، من هم حتما فیلم های دیگری از او خواهم دید.
ممنون از حضور و توجهتون
سلام 2
این فیلم رو که معرفی کردی دیدم و لذت بردم
رفتم آثار بیلی وایدلر رو سرچ کردم و یکی دو تا فیلم دیگه رو هم که گیرم اومد دانلود کردم
" ایرما خوشگله " هم یک فیلم مثله فیلم بالاست که از دیدنش خیلی لذت بردم.
اگر این فیلم توی لیستت نیست بد نیست یه نگاهی بهش بندازی .البته نسخه بدون سانسورش رو
سلام من رو با تاخیری فراوان پذیرا باش دوست گرامی
خوشحالم که باعث آشنایی شما با این فیلم شدم و همینطور خوشحالم که دوستش داشتید.
حتما این فیلمی که شما نام بردید رو هم در برنامه دیدن قرار خواهم داد.
متشکرم
سلام
چند هفته هست که آپارتمان و ایرما خوشگله و سانست بلوار را از این کارگردان را دانلود کرده و هنوز ندیدهام! این را هم امروز به قبلیها اضافه کردم
سلام و باز هم پوزش به خاطر این تاخیر در پاسخگویی به کامنت ها، تاخیرهای اجتناب ناپذیر از دید خودم و ناراحت کننده از دید دوستان.
به هر حال فارغ از هر چیز امیدوارم خوب و سلامت باشی دوست من.
اما بیلی وایلدر، مثل اینکه دوستان همه ارادت خاصی به این کارگردان دارند، گویا وقت آن است که من هم ارادتم را نسبت به ایشان بیشتر کنم و در وقت مغتنم یک اثر دیگر هم از او ببینم.
ممنون که به من هم اعتماد کردی و این فیلم را در برنامه قرار دادی.
عجب حوصله داری مطالب من ده خط بشه هی خلاصه میکنم تا نصف بشه
سلام.
به نظر خودم خیلی هم آدم با صبر و حوصله ای به حساب نمیام . اما خب اگه معیار این یادداشت ها باشه آره همینطوره.به هر حال یکی از تفاوت های اینجا با فضاهایی مثل اینستاگرام اینه که اینجا متن محوره و اونجا تصویر محور.
سلام مهرداد
چقد این خونه مهمون گیر و شاد و پر جوش خروشه.
تبریک میگم بهت.
از وایلدلر، الان فق، آپارتمان توو ذهن میاد.
یه فیلم جمع و جور و شسته رفته و کار درست، یه معنی دقیق کلمه.
خیلی دوس دارم این فیلمشو.
این که تو معرفی کردی رو هم میبینم حتما
به به

سلام بر مجید خان بسیار کم پیدا
امیدوارم حال و احوالت خوب باشد.
این نظر لطف تو و باقی دوستان است، وگرنه یادداشت ها که تحفه ای نیست.
این فیلمی که نام بردی رو نمیشناختم، کلا فیلم دیگه ای هم از وایلدرندیدم. حتما این نام یادم میمونه، ممنون.
امیدوارم باز هم اینجا ببینمت و البته امیدوارم باز هم بیشتر بنویسی و ما هم کیف کنیم بخونیم.
سلااام
من چقددددددر با این فیلم خندیدم
قهقهه میزدم من سر این فیلم
هیچ بخشیش قدیمی نشده
هیچ بخشیش کش دار نبود
خسته نمیکرد
از ریتم نمیفتاد
واقعا برای شصت سال پیش چی ساخته
قیافه هاشون یادم میاد خندم میگیره
همه چیز از نگاه من درجه یک بود
از این کارگردان دوست داشتنی اپارتمان و ایرماخوشگله رو هم دیدم و خیلی قشنگن به نظرم
مرسی ازین معرفی
سلام بر ماهور کم پیدا


فکر می کنم یکسالی از آخرین کامنتت در اینجا میگذره. خوش برگشتی
با همه جملاتی که درباره این فیلم ردیف کردی موافقم. واقعا انگار نه انگار که این فیلم شصت سال پیش ساخته شده، آنقدر خوب به همه چیز پرداخته که شاید تا 60 سال دیگه هم به بینندهاش همین حس رو بده .
باید باز هم از این کارگردان فیلم ببینم.
ممنون