تیمبوکتو - پل استر

اگر از آن دسته افرادی هستید که قبل از خواندن  کتاب کنجکاوی تان گل می کند که از معنی عنوان کتابی که در دست دارید سر در بیاوریددر همین ابتدا بگویم که درباره این کتاب احتمالا بعد از کلی تفکربه نتیجه ای  نخواهید رسید و یا حداقل نتیجه ای که مورد نظر نویسنده باشدو یا حتی موضوعی که مربوط به یک کتاب باشد.اگر آدم بیخیال شدن نباشید تصمیم می گیرید جهان را زیر و رو کنید تا سراز این عنوان در بیاورید . البته من پیشنهاد میکنم باز هم زیاد به خودتان زحمت ندهید چرا که چیز زیادی نصبتان نخواهدشد. اولین چیزی که دستگیرتان می شود این است که تیمبوکتو نام شهریست در کشور مالی در غرب افریقا! شهری که بر طبق افسانه ها ی محلی ، به لطف یک پیرمرد به نام بوکتو و چاهی که در آن منطقه حفر کرد به محل اتراق کاروان ها تبدیل شده بود و این نام یعنی بوکتو در تمامی افسانه های قدیمی منطقه حضور دارد و همه وی را مردی دانا می دانند. امروزه نام این شهر تیمبوکتو است (تیمش از کجا اضافه شده را نمیدانم)و گردشگران برای دیدن مساجد تاریخی این شهر به آن سفر می کنند.

خٌب. تا اینجا کمی براطلاعات جغرافیایی تان افزوده شد اما این شهر وافسانه هایش هیچ ارتباطی با کتاب در دست ما ندارد.

اگر علاقه مندبه فیلم و سینما هم که باشید و پیگیر اخبار آن،حتماً  باشنیدن نام تیمبوکتو یاد یکی از نامزدهای جایزه اسکار 2015 در بخش فیلمهای غیرانگلیسی زبان می افتید ،البته آن فیلم هم هیچ ربطی به کتاب مورد نظر ما ندارد .

اینجاست که احتمالا در این لحظه مشتی بر میز کوفته  وفریادکنان می پرسید پس این تیمبوکتوی پل استر چیست؟

اگرواقعا  خواهان یافتن این پاسخ هستید بهتر است خشم خود را کنترل کرده و ادامه مطلب را بخوانید...

................................................................................

پل اُستر متولد فوریه 1947  رمان نویس،فیلنامه نویس،شاعرو مترجم امریکایی است.شهرت او بیشتر بخاطر رمان سه گانه ی نیویورک بوده و کتابهای لویاتان(هیولا) وموسیقی شانس او هم جوایزی را کسب کرده اندو به تازگی کتابی با عنوان 4321 از او در لیست شش نامزد نهایی جایزه بوکر 2017 قرار گرفته است.(گویی این روزها این عنوان های عددی مد شده). همچنین دو زندگی نامه خودنوشت به نام های اختراع تنهایی و دست به دهان نیز از او به فارسی ترجمه شده است. کتاب تیمبوکتو  به همراه سه گانه ی نیو یورک در لیست 1001 کتاب هم حضور دارند. نشر افق بارعایت قانون کپی رایت، آثار اٌستر را با اجازه  او در ایران ترجمه وچاپ می کند.

 +مشخصات کتاب من:ترجمه  شهرزاد لولاچی - چاپ دوم 1386- نشر افق -190 صفحه - 2400 تومان( ای کاش آن زمان با این قیمتها بیشتر کتاب می خریدم). 

 ++ اگر حوصله خواندن  ادامه مطلب تا پایان را نداشتید دست کم نکته ای که در پایان مطلب با رنگ آبی به آن اشاره کردم را بخوانید.

 

ادامه مطلب ...

نان سال های جوانی - هاینریش بُل

کتاب روایتی از گرسنگی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است و تاثیری که قحطی و گرسنگی بر روی یک مرد جوان گذاشته است را به تصویر می کشد.تصویری که با جریانی عاشقانه در می آمیزد . شاید نان سالهای جوانی و عشق هم عنوان خوبی برای کتاب باشد .

کل داستان در یک روز اول هفته میگذرد ،یک روز دوشنبه بسیار طولانی که گویی پایان ناپذیر است،راوی داستان که همان شخصیت اصلی داستان است فندریش نام دارد او در شانزده سالگی روستایش را ترک کرده و به شهر آمده تا دوره کارآموزی اش را به پایان برساند و مشغول به کار شود .فندریش حالا که درحال تعریف کردن ماجراهای آن دوشنبه طولانیست هفت سال است در شهر زندگی می کند و بیشتر این سالها را به کارآموزی و امتحان شغل های مختلف پرداخته و حالا او یک تعمیرکار لباسشویی ماهر است.

او در تمام این سالها فقر و گرسنگی را با گوشت و پوست و استخوان خویش درک کرده و همیشه بزرگترین دغدغه زندگی اش "نان"بوده است. نانی که در این سالها کمیاب ترین چیز در زندگی او بوده وتاثیر آن بر روح او چنان رخنه کرده است که حتی امروز بااینکه درآمد نسبتا خوبی از کارش دارد به اصطلاح چنان چشمانش گرسنه ی نان است که وقتی حقوقش را می گیرد در خیابان ها راه می افتد و به قول خودش قشنگ ترین و خوشمزه ترین نان ها را می خرد و آنقدر نان می خرد که مجبور می شود بخشی از آنها را به صاحب خانه اش بدهد ،چرا که فاسد شدن نان ها هم برای او همچون یک کابوس هولناک است.

داستان با نامه ای که از طرف پدر فندریش به دستش می رسد آغاز می شود نامه ای که با پست سفارشی می رسدو پدرش از او درخواست میکند که در آن روز به راه آهن به دنبال هدویگ برود ،او که دختر همکار پدر فندریش است برای اینکه معلم شود به شهر می آید.از قضا پدرهدویگ در کودکی معلم فندریش نیز بوده است .و این آغاز آن روز دوشنبه است...

.........................

هاینریش تئودور بُل زاده دسامبر1917 و درگذشته 1985 نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است .او دربیشتر آثارش به جنگ و آثار پس از آن می پردازد.ازشناخته شده ترین آثار بُل می توان به آثاری چون عقاید یک دلقک،بیلیارد در ساعت نه ونیم و سیمای زنی در میان جمع اشاره کرد، همچنین آبروی از دست رفته کاترینا بلوم هم اثر قابل توجهی است. مرتضی کلانتریان در پیشگفتار کتاب سیمای زنی در میان جمع تعریف خوبی از هانریش بل و آثارش دارد:

هانریش بُل عاشق مردمان ساده و بی غل و غش است و قهرمانان داستاهای او درماندگان و شکست خوردگان هستند اما بُل آنها را شکست خورده نمی داند و نشان می دهد که حرص کسب مال و مقام وقتی که انسان می تواند علی رغم دشواری ها تا به آخر انسان باقی بماند واقعاً در خور استهزاست; و هانریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی می ماند.


مشخصات کتاب من :

کتاب صوتی نان سالهای جوانی -مترجم: محمد اسماعیل زاده-راوی:آرمان سلطان زاده-ناشر:" آوانامه" با همکاری نشر چشمه-مدت زمان کتاب: 2ساعت و 40 دقیقه- قیمت 10000 تومان.


در ادامه مطلب بخش هایی از متن کتاب را آورده ام که خطر لوث شدن داستان در آنها وجود ندارد.

ادامه مطلب ...

جشن بی معنایی - میلان کوندرا

چند سالی بود که قصد داشتم اثری از میلان کوندرا به خصوص کتاب بار هستی او را بخوانم اما از آنجایی که آثار این نویسنده غالباً در دسته رمان های فلسفی قرار می گیرند به همین دلیل به دنبال زمانی میگشتم که تمرکز کافی برای خواندن و درک آن را داشته باشم که آن زمان هیچگاه فرا نرسید و من هنوز بارهستی را نخوانده ام اما سال گذشته وقتی در نمایشگاه کتاب در غرفه ها در حال گشت زدن بودم  و نگاهی به کتاب ها می کردم ، اصرار غرفه دار نمایشگاه و همچنین عکس میلان کوندرا بر روی جلد کتاب جشن بی معنایی( که همچون یک طلبکار به منِ بدهکار بابت نخواندن آثارش نگاه می کرد )مرا مجبور به خریدن این کتاب کرد تا بلکه با این کتاب کم حجم کمی از عذاب وجدان نخواندن آثارش در من بکاهد.

کتاب جشن بی معنایی آخرین رمان منتشر شده از  این نویسنده چک تبار است که در سال 2014و مدت کوتاهی  پس از انتشارش در فرانسه  به ترجمه مریم دارچینیان وهمچنین قاسم صنعوی رسیده و در ایران چاپ شده است که دومی در حال حاضردر بازارکتاب موجود است.

کتاب دارای هفت فصل و پنجاه و چهار بخش است که با این همه جمعاً حدود یکصد وچهل صفحه دارد،در این کتاب با شیوه روایت نامتعارفی از داستان(حداقل برای من)مواجه هستیم  به شکلی که همانطور که راوی نویسنده پیش می رود هرازگاهی شخصیت های داستان راوی می شوند و این همینطور تا پایان کتاب ادامه پیدا می کند. نویسنده تا جایی که توانسته است از شخصیت پردازی اشخاص و آدم های رمانش خودداری کرده و با به کار بردن تنها نام آنها و قراردادن آنها در موقعیت ها گویی قصد دارد خواننده را درگیر موقعیت کند . 

در طول داستان غالبا با شخصیت هایی مواجه هستیم که علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارندو یا توان انجام دادن این کار را ندارند ، مثلا یکی از شخصیت های داستان که پیشخدمت مسئول برگذاری جشن ها و پارتی ها می باشد برای جلوگیری ازداشتن  ارتباط کلامی با مهمانان و مشتریانش ،به یک زبان و لهجه ی من در آوردی حرف میزند و وانمود میکند اهل پاکستان بوده و به زبان آن کشور صحبت می کند و همینطور باقی شخصیت هاکه هرچند کوندرا اطلاعات زیادی هم از آنها به ما نمی دهد .به نظردر این رابطه بیش از هرچیز مدنظر کتاب معناباختگی شخصیت ها و بحران هویت است.


پیرنگ داستان به حدی کمرنگ است که خواننده گاهی فراموش می کند که در حال خواندن یک رمان است اما نویسنده در ایجاد کشش برای ادامه دادن کتاب تا پایان موفق بوده و باایجاد پرسش های پی در پی و غالباً فلسفی درطول متن ذهن خواننده را درگیر و او را تا پایان کتاب به دنبال پاسخ می کشاند.

داستان حول محورگفتگوها،روابط و افکار چهار شخصیت اصلی کتاب به نام های آلن،رامون،شارل وکالیبان و البته در کنارراوی نویسنده پیش می رود و حتی شخصیت های سیاسی مهمی همچون استالین ، خروشچف و کالینین (ازاعضای مهم و اصلی حزب کمونیست شوروی)هم دربخش هایی از داستان حضور دارند .

فصل های کوچک این کتاب همچون پازل در کنار هم چیده می شود و خواننده همینطور که به پایان کتاب نزدیک می شود به کشف های جالبی می رسد.

کتابی که من خواندم :چاپ چهارم 1393،ترجمه قاسم صنعوی،موسسه انتشاراتی بوتیمار،144صفحه ،11500 تومان

............................................

میلان کوندرا زاده آوریل 1929 در چکسلواکی است اما از سال 1975 به فرانسه تبعید شدو در سال 1981 به تابعیت فرانسه در آمده است.معروفترین اثر کوندرا کتاب بار هستی یا سبکی تحمل ناپذیر هستی است و از دیگر آثار بیشتر شناخته شده  او می توان به کتاب های شوخی،جاودانگی ،کتاب خنده و فراموشی و بی خبری نام برد. کوندرا جشن بی معنایی را سیزده سال پس ازانتشار آخرین کتابش زمانی که  دیگر کسی گمان نمیبرد کتابی از او روانه بازارکتاب گردد منتشر کرد.


بنظرم خواندن ادامه مطلب که همراه با بخش هایی از متن کتاب هم هست خالی از لطف نخواهد بود بخصوص به این دلیل که خطر لوث شدن داستان هم در آن وجود ندارد.

 

ادامه مطلب ...

آمستردام -ایان مک یووَن


یارانی که اینجا یکدیگر را یافتند و در آغوش کشیدند رفته اند ، هر یک به خطای خویش.         دبلیو اچ آدن - تقاطع


داستان با صحبت از مالی آغاز می شود. مالی، زنی زیبا با عشاق فراوان. او عکاس ،طنزپرداز،منتقد رستوران و روزنامه نگار مجله پرطرفدار ووُگ بود. او پیش از آغاز داستان دچار نوعی بیماری مرموز وناشناس روحی شده که با تشخیص ندادن انسانها و اشیا و نوعی ضایعه ی مغزی ادامه پیدا کرده و به مرگش منتهی می شود.

او در زندگی چهل و چند ساله اش  معشوقگان زیادی را در کنار خود داشته است ،

در ابتدا  مک یووَن ما را در موقعیتی قرار می دهد که به واسطه آن با همه شخصیت های مهم داستان آشنا می شویم ، و این با مکالمه ای که بین دو معشوق سابق مالی در حال قدم زدن در سرمای ماه فوریه  بیرون سالن جسدسوزی کلیسا،در انتظار رسیدن نوبت به مالی هستند آغاز می شود .

کمی آنسو تر کنار درب ورودی هم شوهر مالی به مهمانان مراسم تشیع جنازه همسرش خوش آمد می گوید. مالی در اواخر زندگی اش با آن مرد عبوس و ترشرو ازدواج کرده بود و روزهای بیماری و زوال را در کنار او گذراند و رنج کشید.


بهتر است  کمی بیشتر با عشاق مالی آشنا شویم

کلایو لاینلی:

آهنگساز نسبتاً مشهوری که طی یک پروژه ملی  سپرده شده به او، خودش را برای سمفونی ای به نام هزاره آماده می کند که قرار است در آمستردام برگذار شود. او اولین معشوق مالی به حساب می آید ،در سال 1968 وقتی هر دو دانشجو بودند در خانه ای شلخته و بی ثبات در ول آو هلث با یکدیگر هم خانه بودند.

وِرنون هالیدی :

او در حال حاضر سردبیر روزنامه جاج است و تمام تلاشش در این است که به هر قیمتی تیراژ روزنامه اش را بالا ببرد و از این راه به شهرت بیش از پیش برسد ، ورنون در سال 1974 وقتی اولین شغلش را با رویترز تجربه می کرد و مالی برای ووُگ خرده کاری هایی انجام می داد ، یک سال در پاریس با هم زندگی کرده بودند.

جولیان گارمونی:

او وزیر امور خارجه است ،مردی با قیافه ای عجیب ،سری بزرگ با موهای سیاه مجعد و رنگ پریدگی ای وحشتناک و لب هایی به طرز غیر معمول باریک. به قول ورنون او دشمن!و حرام زاده ای رده  بالا بود، با طبع گرم. او تمام تلاشش را می کند تا نخست وزیر شود . از چگونگی و مدت زمان آشنایی اش با مالی حرفی در کتاب به میان نیامده است.

جورج لین:

 او ناشری غمگین و ثروتمند است که سر پیری عاشق مالی شده بود و در عین تعجب همگان ،مالی ترکش نکرده بود ،هرچند همیشه با او بد رفتاری می کرد.


جورج طبیعتاٌ دل خوشی از سه معشوق گذشته مالی ندارد و به همین دلیل  علاقه ای به این نداشت که شاهد به رخ کشیدن خاطرات  این سه معشوق قدیمی در کلیساهای سینت جیمز و یا سینت مارتین به بهانه مراسم یادبود مالی باشد ،از این رو علی رغم بی میلی دوستان مالی برای شرکت در مراسم جسد سوزی آنها را به پای مراسم تشیع جنازه ! می کشد و اعلام می کند که خبری از مجلس یادبود نخواهد بود. 

کتاب در احوالات عشاق پس از مرگ مالی می گذرد ، داستانیست درباره زندگی و مرگ و یا  موفقیت و شکست ،که آنها را به شکلی متفاوت بیان می کندو به قولی درداستان یک گنگیِ دلنشینی وجود دارد که خواننده را تا همان جمله ی پایانی در کنار خودش نگه می دارد.


..........

*( تلفظ صحیح نام نویسنده  بقول ناشر و مترجم  به این شکل است:  ایان مَک ای وَن(Ian McEwan) 

ایان مک یووَن متولد ماه ژوئن 1948 ،نویسنده و نمایشنامه نویس  انگلیسی است. آثار او بارها در لیست کاندیدا های جایزه ادبی من بوکر قرارگرفته است و درسال 1998 بخاطر کتاب آمستردام  موفق به کسب این جایزه شد. همچنین این اثر در لیست 1001 کتاب هم حضور دارد. مک یوون را بیشتر به خاطر پرداختن به روان در شخصیت های داستان هایش می شناسند.


آشنایی من با این اثر برمی گردد به لطف یکی ازدوستان خوبم که او هم متوجه علاقه من به هدیه گرفتن کتاب شده بودو آن را به من هدیه کرد. باز هم از او متشکرم.

 کتابی که من خواندم 179 صفحه دارد و  نشر افق آن را  باکسب اجازه از نویسنده اثر و ترجمه میلاد ذکریا آن هم در 2200نسخه ،به قیمت 82000ریال درسال 1391 برای بار اول به چاپ رسانده است.


در ادامه مطلب خطر لوث شدن داستان وجود دارد.

  

ادامه مطلب ...

کبوتر - پاتریک زوسکیند

نام او جاناتان نوئل است ،  او بیش از بیست سال است که نگهبان بانک است ،یک نگهبان منظم و وظیفه شناس پنجاه و سه ساله.

دو دهه گذشته زندگی اش به همین منوال سپری گشته است ، یک زندگی عاری از هر گونه ماجرا ، هرچند دیگر این بی ماجرایی باب میلش بود و از کسانی که آرامش روحی خود را بر هم می زدند و جریان منظم زندگی را به هم می ریختند نفرت داشت . شکر خدا بیشتر ماجرا های زندگی اش در در دوره کودکی و نوجوانی اتفاق افتاده بود ،دوره ای که مصادف بود با جنگ جهانی دوم ،بیشتر آن ماجرا ها را به یاد نمی آورد ،تازه اگر هم چیزی را به یاد می آورد با دل آزردگی فراوان بود.

اسارت و ناپدید شدن مادر و پس از مدت کوتاهی پدرش در سالهای جنگ، سفر و زندگی با خواهر کوچکترش به دوردست ها، دوردست هایی غیر قابل درک، نزد عمویی که  تا کنون هرگز او را ندیده  ، و جاناتان در چنین فضایی به زندگی اش ادامه می دهد ... ازدواج می کند...و پس از ماجراهایی جاناتان نوئل نتیجه می گیرد که به آدمیزاد نمی شود اعتماد کرد و زندگی آرام تنها در صورتی امکان پذیر است که از آدمیزاد دوری کند .

پس از آن به شهر مهاجرت می کند . او در شهر دو چیز را بزرگترین شانس های زندگی اش می داند ، یکی یافتن شغل نگهبانی بانک در خیابان سٍور و دیگری یافتن سر پناهی برای خود ( البته من  شخصاً بعد از یافتن شغل دوباره پس از مدت ها در این خشکسالی با جاناتان هم عقیده ام).  از این پس زندگی جاناتان رنگ و بوی آرامش گرفت ، آرامشی در انزوا، آرامشی که در تنهایی اش که در اتاقی بود که مطمئن بود همیشه برای اوست و هیچ کس در این دنیا نمی توانست باعث جدایی او و اتاق محبوبش شود ،مگر مرگ . جاناتان دیگر مطمئن بود در زندگی اش جز مرگ اتفاق مهم دیگری نخواهد افتاد.

بله ، وضعیت به این گونه بود تا این که در اوت 1984 صبح روز جمعه سر و کله کبوتر پیدا شد.

...............................................

پاتریک زوسکیند متولد ماه مارس 1949  نویسنده و فیلمنامه نویس  آلمانی است  و معروفترین اثرش که بیشتر او را به واسطه آن می شناسند کتاب عطر: قصه یک آدمکش است که درسال 1985 منتشر شده است و به بیش از  بیست زبان و بنا بر روایتی 45 زبان ترجمه شده است و در دهه هشتاد میلادی  پرفروش ترین  کتاب آلمان بود و  در سال 2006 هم فیلمی از روی آن ساخته شده که البته  فیلم بدی هم از آب در نیامده است . هرچند این را باید آنهایی بگویند که کتاب عطر را هم خوانده اند که فقط فیلم عطر را دیده ام.

اما نکته اینجاست که تنها کتابی که از این نویسنده در لیست 1001 کتابی که پیش از مرگ باید خواند حضور دارد همین کبوتر پیش روی شماست.

کتاب من در سال 1384 با ترجمه ندا درفش کاویانی در 87 صفحه توسط انتشارات آهنگی دیگر منتشر شده است.

آفرین به ناشر خارجی با این طرح جلد بسیار عالی و مربوط به داستان  که  گذاشته است .  ما چه زمانی اینها را یاد میگیریم؟

در ادامه مطلب به بخش هایی از متن اشاره می کنم ،  اگرهنوز کتاب را نخوانده اید خطر لوث شدن وجود دارد.

ادامه مطلب ...