کبوتر - پاتریک زوسکیند

نام او جاناتان نوئل است ،  او بیش از بیست سال است که نگهبان بانک است ،یک نگهبان منظم و وظیفه شناس پنجاه و سه ساله.

دو دهه گذشته زندگی اش به همین منوال سپری گشته است ، یک زندگی عاری از هر گونه ماجرا ، هرچند دیگر این بی ماجرایی باب میلش بود و از کسانی که آرامش روحی خود را بر هم می زدند و جریان منظم زندگی را به هم می ریختند نفرت داشت . شکر خدا بیشتر ماجرا های زندگی اش در در دوره کودکی و نوجوانی اتفاق افتاده بود ،دوره ای که مصادف بود با جنگ جهانی دوم ،بیشتر آن ماجرا ها را به یاد نمی آورد ،تازه اگر هم چیزی را به یاد می آورد با دل آزردگی فراوان بود.

اسارت و ناپدید شدن مادر و پس از مدت کوتاهی پدرش در سالهای جنگ، سفر و زندگی با خواهر کوچکترش به دوردست ها، دوردست هایی غیر قابل درک، نزد عمویی که  تا کنون هرگز او را ندیده  ، و جاناتان در چنین فضایی به زندگی اش ادامه می دهد ... ازدواج می کند...و پس از ماجراهایی جاناتان نوئل نتیجه می گیرد که به آدمیزاد نمی شود اعتماد کرد و زندگی آرام تنها در صورتی امکان پذیر است که از آدمیزاد دوری کند .

پس از آن به شهر مهاجرت می کند . او در شهر دو چیز را بزرگترین شانس های زندگی اش می داند ، یکی یافتن شغل نگهبانی بانک در خیابان سٍور و دیگری یافتن سر پناهی برای خود ( البته من  شخصاً بعد از یافتن شغل دوباره پس از مدت ها در این خشکسالی با جاناتان هم عقیده ام).  از این پس زندگی جاناتان رنگ و بوی آرامش گرفت ، آرامشی در انزوا، آرامشی که در تنهایی اش که در اتاقی بود که مطمئن بود همیشه برای اوست و هیچ کس در این دنیا نمی توانست باعث جدایی او و اتاق محبوبش شود ،مگر مرگ . جاناتان دیگر مطمئن بود در زندگی اش جز مرگ اتفاق مهم دیگری نخواهد افتاد.

بله ، وضعیت به این گونه بود تا این که در اوت 1984 صبح روز جمعه سر و کله کبوتر پیدا شد.

...............................................

پاتریک زوسکیند متولد ماه مارس 1949  نویسنده و فیلمنامه نویس  آلمانی است  و معروفترین اثرش که بیشتر او را به واسطه آن می شناسند کتاب عطر: قصه یک آدمکش است که درسال 1985 منتشر شده است و به بیش از  بیست زبان و بنا بر روایتی 45 زبان ترجمه شده است و در دهه هشتاد میلادی  پرفروش ترین  کتاب آلمان بود و  در سال 2006 هم فیلمی از روی آن ساخته شده که البته  فیلم بدی هم از آب در نیامده است . هرچند این را باید آنهایی بگویند که کتاب عطر را هم خوانده اند که فقط فیلم عطر را دیده ام.

اما نکته اینجاست که تنها کتابی که از این نویسنده در لیست 1001 کتابی که پیش از مرگ باید خواند حضور دارد همین کبوتر پیش روی شماست.

کتاب من در سال 1384 با ترجمه ندا درفش کاویانی در 87 صفحه توسط انتشارات آهنگی دیگر منتشر شده است.

آفرین به ناشر خارجی با این طرح جلد بسیار عالی و مربوط به داستان  که  گذاشته است .  ما چه زمانی اینها را یاد میگیریم؟

در ادامه مطلب به بخش هایی از متن اشاره می کنم ،  اگرهنوز کتاب را نخوانده اید خطر لوث شدن وجود دارد.

ادامه مطلب ...

کتاب های پرنده آقای موریس لِسمور

چندی پیش به واسطه  دیدن  انیمیشنی  در وبلاگ خوب بندباز با یک سایت مرجع انیمیشن آشنا شدم که فیلم های کوتاه واقعا خوبی داشت،  از بعضی از آنها به واقع لذت بردم.

یکی از آنها ، انیمیشن:  کتاب های پرنده آقای موریس لسمور بود که احساس میکنم بعد از دیدن آن همه ما از کتاب خواندن بیشتر لذت خواهیم برد.

البته منظورم از همه  آنهایی است که در طول زندگیشان حداقل یک یا دو کتاب را با لذت خوانده اند و در طول خواندن آن کتاب حس و حالی ورای حس و حال زندگی روزمره و اطرافشان پیدا کرده اند ،اگر آن احوال را چیزی همچون پرواز ندانیم( که البته بنظرم غیر  از این نیست چرا که پرواز ازخیال سرچشمه میگیرد) به هر حال گویی حسی متفاوت در دنیایی دیگر است. و چه دلیلی از این بهتر برای عشق ورزیدن به کتاب ها.

کتابهای پرنده آقای موریس لسمور دنیایی است که در آن آدم ها عاشق کتاب ها هستند ، دنیایی که عناصری از رویداد ها ،اشخاص و فیلم های دیگر را به عاریت گرفته است و جالب است که در آن کتاب ها هم متقابلا لطف آدم ها را فراموش نمی کنند.



» نام انیمیشن : کتاب های پرنده آقای موریس لسمور 

 The Fantastic Flying Books of Mr. Morris Lessmore

» سال تولید: ۲۰۱۱
» کارگردان: William Joyce, Brandon Oldenburg
» شرکت تولید کننده: Moonbot Studios
» کشور تولید کننده: آمریکا
» زمان: ۱۵ دقیقه
» زبان: صامت
» زیرنویس: –

» کیفیت: بسیار عالی
» فرمت: MKV

« برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن کوتاه در سال ۲۰۱۲ »


 شما می توانید انیمیشن فوق را  اینجا  دانلود کرده و ببینید.

و یا از طریق آپارات از اینجا و >اینجا< آن را به تماشا بنشینید.



زندگیِ من- آنتون چخوف

در زندگی من با سرگذشت زندگی شخصی به نام میخائیل پولوزنف  و حواشی آن مواجه هستیم که فرزند یک معمار سرشناس و بلند مرتبه در یکی از شهر های روسیه در زمانی حولی دوران زندگی نویسنده است  که البته چخوف  در خلال داستان به هیچ تاریخی اشاره نمی کند اما  این زمان  از فضای داستان قابل حدس است.

پدر میخائیل ار آن دست آدم هایی است که خیلی به آباو اجدادش می نازد و با افتخار به پسرش می گوید : پدرجد تو ،ژنرال پولوزنف  در جنگ بورودینو شرکت داشته است ، جدت شاعر،سخنران و رئیس تشریفات دربار بوده ،عمویت  معلم و دست آخر من پدر تو، معمارم و از جایگاه مهمی برخوردار هستم. خیال نکن که ما ، خانواده پولوزنف ،همگی این شعله مقدس رو دست به دست رد کرده ایم تا یکی بیاد خاموشش کنه!

داستان با مشاجره میخائیل با صاحبکارش در یک اداره دولتی و در نهایت اخراج او آغاز می شود ،کمی که پیش می رویم در می یابیم این نهمین شغلی بوده است که میخائیل با پادر میانی پدر سرشناسش بدستش آورده و آن را با اخراج  پشت سر گذاشته  و علت همه اخراج ها را شخص خود و عقایدش می داند ،چراکه خود را آدم کارمندی و پشت میز نشینی ندانسته و  نشستن پشت یک میز و رونوشت برداشتن و گوش دادن به حرفهای صد تا یک غاز  و ابلهانه را برای آدمی به سن و سال  خود ننگ آور و حقارت آمیز می داند و اعتقاد دارد که  کجای این کار شعله مقدس است. میخائیل اعتقاد به کار یدی داشت و پدرش مخالف او بود و  اعتقاد داشت او  باید جایگاهش را در جامعه پیدا کند. اما نظر میخائیل:

^جایگاهی که آدم باید در جامعه داشته باشه چی یه؟ منظورتون امتیازاتی یه که با پول و تحصیل می شه به دست آورد دیگه. در حالی که آدم های دست به دهن و بی سواد زندگی شونو از راه کار یدی تامین می کنن. می خوام ببینم من چرا باید فرق داشته باشم ؟ این چیزیه که من سر در نمی آرم؟

یک بار کار فکری تخیل منو جذب خودش کرد و من خودمو معلم یا دکتر یا نویسنده تصور کردم ، اما این رویاها هیچ وقت تحقق پیدا نکرد . من به لذت های فکری مثل مطالعه کردن  و تئاتر رفتن علاقه پرشوری داشتم . اما آیا کار فکری ار من بر می اومد؟ یقین نداشتم . مدرسه که می رفتم از درس یونانی بی اندازه بیزار بودم و بالاخره هم عذرمو خواستن . مدت زیادی هم معلم خصوصی داشتم تا تونستم وارد کلاس پنجم بشم . بعد از اون بود که کار تو اداره های جورواجور دولتی شروع شد . و بیش تر وقت ها هیچ کاری نمی کردم و اسم این کارو گذاشته بودن کار فکری.

دانش آموز یا کارمند بودن ، فعالیت فکری یا استعداد یا فعالیت مخصوص یا نیروی ابتکار نمی خواد . خود به خود انجام می شه. من این جور کار فکری رو از کار یدی پایین تر تصور می کنم و فکر نمی کنم حتی یه لحظه ارزش اینو داشته باشه که آدم بی کار وبی عار بگرده. این کارو ننگ آور می دونم و می گم خودش یه جور ول گشتنه . البته این هم هس که من کار فکری رو به معنی واقعی نشناخته باشم.^

و همین طور در ادامه متن به این شکل شاهد انتقاد از این نوع کار که آن را برده داری مدرن  می داند هستیم.

و سر انجام میخائیل  نزد شخصی به نام آندره ی  ایوانف معروف به تربچه که مردی پنجاه ساله است به کار نقاشی ساختمان و کارگری مشغول می شود و در ادامه بخش های جالب و بنظرم مهمی از کتاب را آورده ام.

.......................................

آنتون پاولوویچ چخوف (1860-1904) پزشک، داستان نویس و نمایشنامه نویس برجسته روس که در مدت زمان عمر کوتاهش بیش از 700 اثر ادبی داشته و او  را مهمترین داستان کوتاه نویس می شمارند و در زمینه نمایشنامه نویسی آثار بسیار برجسته ای از خود بر جای گذاشته است ، وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایشنامه نویس می دانند. از برخی آثار او  می توان به هنگام سحر، داستان ملال انگیز،  مرغ دریایی ، دایی وانیا و باغ آلبالو نیز اشاره کرد .

...............

کتاب من در سال 1384 توسط نشر آفرینگان در 2200 نسخه به چاپ دوم رسیده است.

ادامه مطلب ...