18 - فیلم سینمایی "مرد سوم" (1949) - کارول رید

اولین بار با کتاب امریکایی آرام با جناب گراهام گرین آشنا شدم، تجربه‌ی یک آشنایی عالی با کتابی بسیار خوشخوان. اما خب احتمالا شما هم مثل بسیاری از کتابخوان‌ها و همینطور بسیاری از علاقه‌مندان به سینما، گراهام گرین را بیشتر به خاطر کتاب و فیلم "مردسوم" می‌شناسید.

فیلم سینمایی مردسوم که بر روی پوستر تبلیغاتی خود نام بازیگر و کارگردان سرشناسی همچون اورسون ولز را به عنوان یکی از بازیگران اصلی فیلم به نمایش گذاشته است در سال 1949 توسط کارول رید و بر اساس فیلمنامه‌ای از گراهام گرین ساخته شد، فیلمنامه‌ای که آنقدر خوب بود که بعدها نویسنده‌اش را به این صرافت انداخت که آن را تبدیل به رمانی کرده و منتشر کند. 

مرد سوم را می‌توان نوعی فیلم کارآگاهی به حساب آورد اما نه از آن مدل داستان‌های کارآگاهی که اغلب میشناسیم و در آنها کارآگاهی وجود دارد که به دنبال متهم و مجرم می‌گردد، در واقع در این داستان نقش آن کارآگاهِ همیشگی را یک نویسنده به عهده گرفته است، نویسنده‌ای امریکایی به نام "هالی مارتینز" که برای دیدن دوستش "هری لایم" به شهر وین سفر کرده است اما متاسفانه به محض ورودش به این شهر متوجه می‌شود دوستش به تازگی جان خود را از دست داده است.
هالی پس از این غافلگیری اولیه و پس از اینکه جویای چگونگی مرگ دوستش می‌گردد با روایت‌های ضدو نقیضی درباره شیوه مرگ او روبرو می‌شود که شاید موثق‌ترین آنها مرگ هری بر اثر سانحه‌ی رانندگی باشد، البته در این روایت به نظر موثق هم شیوه مرگ هری و آنچه که اندک شاهدین ماجرا اشاره می‌کنند به هیچ وجه برای هالی قانع کننده نیست، بطوریکه یکی از شاهدها اشاره می‌کند پس از تصادف اتومبیل ناشناس با هری، سه نفر او را تا بیمارستان برده‌اند. اما هالی پس از جست‌وجوهایش تنها هویت دو نفر از آنها را شناسایی می‌کند و اصطلاحاً به هر دری می‌زند خبری از مرد سوم نیست، جریان فیلم هم بر گِرد همین سوال که "این مرد سوم کیست و آیا اصلا وجود دارد یا خیر" می‌گردد. جست‌وجوی این موضوع و حل معمای چگونگی این مرگ در کنار اتفاقات دیگری از جمله عشق بوجود آمده در داستان و حتی قتل‌های دیگری که اتفاق می‌افتد و از همه مهم‌تر غافلگیری اصلی داستان، درکنار هم ماجرای  پرفراز و نشیب فیلمی را تشکیل می‌دهند که با گذشت بیش از هفت دهه از زمان ساخته شدنش هنوز فیلمی جالب توجه، و نسبتاً دیدنی به حساب می‌آید.

+ از افتخارات این فیلم می‌توان به نخل طلای جشنواره کن، جایزه بفتای بهترین فیلم انگلیسی  و اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه وسفید نام برد.

آمریکایی آرام - گراهام گرین

پیش از این هیچ کتابی از جناب گراهام گرین نخوانده بودم و در اولین تجربه، با امریکایی آرام سفری به ویتنام در سال 1955 داشتم که بر خلاف تصور اولیه ام تجربه‌‌‌ی دلنشینی بود. شخصیت اصلی این رمان که داستانش در ویتنام می گذرد خبرنگاری بریتانیایی به نام تامس فاولر است و زمانه زمان آشوبهای داخلی و خارجی در هندوچین است. دورانی که درگیری‌های بومیان استقلال‌طلب با استعمارگران فرانسوی به اوج خود رسیده بود. در این سالها که فاولر در این منطقه مُخبری و زندگی می کرد همواره در این تلاش بود که بی طرفی خود را حفظ کند؛ " گفتم: در هر حال دور مرا خط بکشید. من درگیر نیستم. اصلا درگیر نیستم، این از اول شعار من بود. با توجه به وضع بشر، بگذار جنگ کنند، عاشق شوند، بکشند- من نمی خواهم درگیر شوم. همکاران روزنامه نویسم علاقه داشتند بگویند گزارشگر هستند؛ من همان عنوان مخبر را ترجیح می دادم. هر چه می دیدیم، می نوشتم. کار من اقدام نبود. حتی اظهار عقیده هم خودش نوعی اقدام است. ص39 .  فاولر فردی میانسال بود، با چشمان اندکی قرمز و آشفته، متمایل به چاقی و فاقد ظرافت در عشقبازی ص 59 او بر خلاف همکارانش علاقه چندانی به سیاست نداشت و تنها از بودن با معشوقه هجده ساله آسیایی خود که فوئونگ نام داشت لذت می برد. دیگر شخصیت کلیدی کتاب آلدن پایل نام داشت. جوانی امریکایی که از طرف سازمانی به نام هیئت همکاری‌های اقتصادی امریکا به قول خودش برای نیت‌های خیرخواهانه وارد هندوچین شده بود."پایل گفت: یورک نوشته که شرق به یک نیروی سوم نیاز دارد.ص 35 او معتقد بود راه چاره نجات کشورهای این منطقه به جهت پایان دادن آشوب میان دو طرفِ درگیری ورود نیروی سومی به منطقه است که همانطور که می توان حدس زد منظورهمان امریکاست. ( جالب اینجاست که در واقع گرین در این کتاب که پیش از جنگ امریکا با ویتنام منتشر شده این جنگ و اهداف امریکا در منطقه را پیش بینی کرده بود.)

در این میان جناب پایل در کنار رسیدگی به اهدافش در منطقه، عاشق فوئونگ می شود و با علم به این که این دختر معشوقه‌ی فاولر بوده و با او زندگی می کند سعی دارد او را از این زندگی به نظر خودش جهنمی در این گوشه از دنیا، نجات داده و به سرزمین آرزوها، یعنی آمریکا ببرد. نزاع این دو برای به چنگ آوردن فوئونگ که از طرف پایل بیشتر شبیه رفاقت با فاولر است تا رقابت، در کنار بحثهای سیاسی شکل گرفته در این داستان که بر خلاف کتابهای مشابه اصلا هم خسته کننده و  طولانی نیست، کتاب خوش‌خوان "امریکایی آرام" را تشکیل می دهد.

 شخصیت‌های داستان را از چند وجه می توان مورد بررسی قرار داد مثلا فاولر را می توان نماد کشورهای استعمارگری مثل انگلیس و فرانسه دانست و فوئونگ در اینجا کشور ویتنام و پایل هم استعمارگر نوینی به نام آمریکا. ازنگاهی دیگر هم فاولر انسانی منزوی و واقع گرا و پایل را هم می توان نماد انسان‌های آرمان گرا دانست که در اطراف خودمان هم بسیار وجود دارند. از آن جنس انسانهایی که علاقه‌مند هستند همه چیز را عوض کنند یا به تعبیر بهتر همه چیز را آنگونه کنند که خودشان می‌خواهند. با خواندن مجدد پیشگفتار خوب مترجم کتاب آنهم بعد از پایان یافتن کتاب خواهیم یافت که در کنار موارد یاد شده که پرداختن به مسائل تاریخی، جنگ و استعمار از مهمترین آنهاست، شخصیت اصلی کتاب هم سخت درگیر سائق‌های مرگ، ترس، تنهایی و عشق است. و این نشان دهنده نگاه اگزیستانسیالیستی گرین حداقل در این تنها داستانی‌ست که تا این لحظه از او خوانده‌ام.

"بعد از شام، در اتاقم مشرف به خیابان کاتینا به انتظار پایل نشستم. گفته بود: "حداکثر تا ساعت ده خواهم آمد" و وقتی ساعت زنگ نیمشب را نواخت، دیگر نمی توانستم آرام بگیرم و رفتم پائین به خیابان. عده ای پیرزن با شلوارهای سیاه روی پاگرد چمباتمه نشسته بودند. ماه فوریه بود، گمان می کنم گرمشان شده بود. راننده سه چرخه‌ای پائی آهسته پا می‌زد و به سوی رودخانه می‌رفت. چراغهای محلی که هواپیماهای امریکایی را در آن تخلیه می کردند روشن بود، اما هیچ جا در آن خیابان دراز اثری از پایل بچشم نمی خورد." بعد از این پاراگراف آغازین،  داستان با انتظار فاولر و یافتن جسد پایل توسط پلیس محلی آغاز می شود و در ادامه با پرش های زمانی به پس و پیش با برهم زدن روایت خطی ادامه پیدا می کند و پازل داستان را کامل می کند.

برای بیشتر و البته بهتر خواندن درباره این کتاب، خوب است که از "ایـنـجـا" سری به یادداشت خوب وبلاگ میله بدون پرچم زد.

مشخصات کتابی که من خواندم: نشر خوارزمی - ترجمه عزت‌الله فولادوند - چاپ سوم 1397 - در 2200نسخه و 259 صفحه

در ادامه مطلب بخشهای جالبی از متن کتاب را آورده‌ام. نسبتاً طولانیست اما در واقع این تقریباً نیمی از آنچه است که در ابتدا انتخاب کرده بودم.

ادامه مطلب ...