تنگسیر - صادق چوبک

نمی دانم شما رسول پرویزی را می شناسید یا نه، خب من ایشان را نمی‌شناختم. ایشان در دهه بیست خورشیدی نویسنده‌ای اهل تنگستان استان بوشهر بود که اتفاقاً در دوره خودش سیاستمدار مهمی هم بوده و در کارنامه شغلی‌اش چند دوره نمایندگی مجلس شورای ملی و حتی معاونت نخست وزیری هم به چشم می‌خورد. اما خب ما با این مناصب ایشان کاری نداریم. جناب پرویزی در دهه بیست و سی خورشیدی یک سری داستان کوتاه نوشته بود که البته آنها هم معروف هستند، حالا این که من آنها را هم نمی‌شناختم دیگر کوتاهی از خودم بوده است. اسم آن مجموعه داستان شلوارهای وصله دار نام داشت که یکی از داستانهای آن داستانی بود به نام "شیرمحمد" که بر اساس ماجرایی واقعی که بر شخصی به نام زائرمحمد گذشته بود نوشته شده است. ماجرای زائر محمد ماجرای معروفی در بوشهر است و به همین جهت چند سال بعد از این داستان نویسنده دیگری به نام صادق چوبک چه آن داستان کوتاه پرویزی را خوانده و چه نخوانده باشد به سراغ این موضوع می رود. 

اگر داستان پرویزی را که در هشت صفحه نوشته شده بخوانید ( که البته پیش از خواندن تنگسیر به دلیل افشا شدن ماجرای داستان اصلا توصیه نمی شود) متوجه خواهید شد که نویسنده، چیزی را از قلم نینداخته و آنچه رخ داده است را کاملا در همان تعداد صفحات شرح داده است. پس این نشان از چیره دستی صادق چوبک دارد که چنین ماجرایی را که می شود در کمتر از چند صفحه شرح داد تا دویست صفحه ادامه می‌دهد آن هم روایتی بدون اینکه لحظه‌ای در خواننده احساس خستگی ایجاد کند. چوبک داستان را با شرح موقعیت‌ها و شخصیت‌پردازی‌های بسیار عالی ، پرکشش و تا حدودی سینمایی پیش می‌برد و اصطلاحاً لحظه‌ای مخاطب را به حال خود رها نمی‌کند.

زائر محمد مرد زحمتکش تنگستانی، پدر دو فرزند و همسر زنی به نام شیرو است. او که به میانسالی پا گذاشته در دوران جوانی خود هم رکاب رئیس‌علی دلواری در برابر انگلیس ها تفنگ به دست گرفته بود و دلاوری به خرج داده بود و چند نفر انگلیسی ها را نیز در جنگ کشته بود. او بعد از بیست سال کار و زحمت که از قضا بخشی از آن را هم در خدمت خارجی‌ها بوده دو هزار تومان پول برای خودش پس انداز می کند و بعد از آن تصمیم می گیرد که دیگر برای خارجی ها کار نکند. پولش را نزد امام جمعه بوشهر می برد تا به اصطلاح پولش را پاک کند. او هم با برداشتن سیصد تومان از پولش به قول خودش آن را پاک می‌کند. زائر با باقی پول راهی کربلا می‌شود و در برگشت مغازه جوفروشی می خرد و هزار تومان باقی مانده را به اصرار یکی از همشهریانش به شخصی به نام کریم حاج حمزه می‌سپارد تا او با پولش کار کند و سودش را با هم تقسیم کنند. کریم حاج حمزه هم طی ماجرایی کلاه بر سر زائر محمد می‌گذارد و حتی با به میان آمدن قاضی و شیخ شهر هم مشکل که حل نمی شود هیچ بلکه پیچیده‌تر می‌شود و همگی با یکدیگر دست به یکی می‌کنند و اصطلاحاً پول زائر محمد را می خورند و یک آب هم رویش. زائر محمد می‌ماند چند نفر کلاه بردار که از قضا شخصیت های مهم شهر هم هستند؛ "این چه شهری است که تاجرش دزد، داروغه‌اش دزد، آخوندش دزد، پس حق من را چه کسی باید بگیرد"

پس زائر محمد که دیگر دستش به هیچ جا بند نیست تصمیم می‌گیرد خودش حقش را بگیرد و ادامه ماجرا...

مشخصات کتابی که من خواندم (شنیدم) : انتشارات نگاه، در 232 صفحه، نشر صوتی آوانامه، با صدای علی دنیوی ساروی، در  6 ساعت و 44 دقیقه


صادق چوبک در سال 1295 هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد و در همان شهر و شیراز و پس از آن در کالج امریکایی تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. آثار او همگی رنگ و بوی مردم جنوب دارند. نام صادق چوبک در تاریخ ادبیات داستانی ایران در کنار صادق هدایت و بزرگ علوی به عنوان پدران داستان نویسی نوین ایران قرار دارد. آثار چوبک مثل بیشتر نویسندگان با دغدغه‌ی آن دوران، جهل و خرافه‌ی مردم دوران را در قالب داستان هایش هدف قرار می داد. از آثار مشهور او در کنار تنگسیر می توان به مجموعه داستان "انتری که لوطی‌اش مرده بود"و رمان "سنگ صبور" نیز اشاره کرد. 

سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج - کورت وُنِه‌گات

همه‌ی ما کتابخوان‌ها در بین آثاری که می‌خوانیم کتابها و نویسندگان مورد علاقه‌ای داریم و اغلب هم بعد از پیدا کردن سلیقه‌مان سعی می‌کنیم بیشتر کتابهای آن نویسنده‌ی محبوب یا ادبیات خاص را دنبال کنیم. در این میان کشف یک نویسنده‌ی مورد علاقه‌ی تازه، اتفاقی هیجان انگیز است و این برای من بعد از آشنایی با جناب ونه گات رخ داد. خواندن کتاب سلاخ خانه شماره پنج را با این پیش زمینه‌ی فکری آغاز کرده بودم که داستانی حوالی موضوع جنگ‌های جهانی بخوانم، اما براستی  این داستانِ درآمیخته با واقعیت بسیار هیجان انگیزتر از آن بود که مثل آثار مشابه صرفاً به قصه‌ای مثلاً عاشقانه درخلال جنگ بپردازد. البته درست است که ماجرا به جنگ جهانی مربوط هست و موضوع محوری هم بمباران شهر درسدن آلمان است که از طرف متفقین توسط جنگنده‌های بریتانیایی و امریکایی انجام پذیرفت و ده‌ها هزار و یا طبق منابعی دیگر بیش از صد هزار کشته برجای گذاشت. ونه گات که خود تجربه حضور در جنگ جهانی را داشت رمان "سلاخ خانه شماره پنج" را که نام فرعی آن "جنگ صلیبی کودکان" است در سال 1969 نوشت. به آغاز کتاب توجه کنید:

تمام این داستان کمابیش اتفاق افتاده است. به هر حال بخش‌های مربوط به جنگ کاملا واقعی می‌باشد. شخصی را در درسدن می‌شناسم که به خاطر برداشتن قوری چای که متعلق به خودش نبود با ضرب گلوله کشته شد یا شخص دیگری که در پی خصومت‌های شخصی آدمکش‌هایی را پس از جنگ استخدام کرده بود تا افراد زیادی را به کام مرگ بکشاند. با این حال تمامی نام‌ها را تغییر دادم. من در سال 1967 با پول خیریه گوکنهایم که مورد لطف خداوند باشد به درسدن برگشتم. درسدن بسیار شبیه یکی از ایالت‌های اوهایو دیتون است، ایالتی که دارای سرزمین‌های پهناور بسیاریست. به راستی که خاک این سرزمین پهناور با گوشت و استخوان انسانهای بسیاری در هم آمیخته است... 

 کتاب که در واقع آن را می‌توان برگی از زندگی خود نویسنده دانست با دو راوی روایت می‌گردد. بطوریکه در بخشهایی که قهرمان داستان کتاب را روایت می‌کند همچون زندگی‌نامه یا خاطرات و در بخش‌هایی که دانای کل کتاب را روایت می کند حرف از موضوعی فراتر از موضوع ظاهری کتاب یعنی بمباران درسدن درمیان است و در آنجا سخن‌های مهم‌تری نیز زده می‌شود. درواقع ونه گات قصد دارد به کمک این کتاب حقایق تلخ جنگ را به نمایش بگذارد، او  این کار را بسیار هوشمندانه انجام می‌دهد بطوریکه خواننده به هیچ وجه با یک کتاب تلخ و حوصله سربر مواجه نیست. او با بهانه‌ی جنگ و بمباران درسدن، دریچه ای را بر روی دید خواننده می‌گشاید تا او را با انسان و خشونتش و آنچه که در این زمینه از او بر می‌آید آشنا کند.

 شخصیت اصلی این کتاب بیلی پیلگیریم نام دارد، شاید فقط جوانی که در زمان خدمت خود در ارتش امریکا و در خلال جنگ جهانی دوم راهی شهر درسدن امریکا می‌شود و در آنجا شاهد بمباران یاد شده است. اما در واقع او شخصی است که دائم در زمان‌های مختلف در گذر است و از وقتی که توسط تعدادی موجود فضایی دزدیده شده و به سیاره دیگری به نام ترالمافادور رفته و در آنجا توسط فضایی‌ها در باغ وحشی انسانی به نمایش گذاشته شده است با تعریف دیگری از زمان مواجه شده و به زندگی خود به طور همزمان در زمین و ترالفامادور ادامه می‌دهد. ترالمافادور و موجوداتی که در آن زندگی می‌کنند که همگی ساخته‌ی ذهن خلاق این نویسنده خوش ذوق هستند دیدگاه جالبی درباره مرگ و زندگی دارند؛ آنها قادر به دیدن چهاربعد هستند و اعتقاد دارند همه ما ساس‌هایی هستیم گرفتار در کهربا، آنها می‌گویند مردن معنایی ندارد و همه‌ی موجوداتی که می‌میرند فقط در آن لحظه‌ی خاص در وضعیت بدی قرار گرفته‌اند، وگرنه در زمان قبل از آن لحظه، همچنان حضور دارند و زندگی می‌کنند. بیلی هم که در هر لحظه از گذشته و حال و آینده زندگی می کند از هر سه با خبر است و حتی از زمان و چگونگی مرگ خود نیز آگاه است. البته نه به آن شکل که بتواند تغییرش دهد. او مسافر بی اراده‌ی زمان است.

این کتابِ سرشار از نماد و استعاره را هرطور که بخوانیم جذاب است، اما خب خواندن یا شنیدنش نیاز به کمی توجه و تمرکز دارد. یکی از بخشهای متن کتاب که برایم بسیار قابل توجه بود را  در انتهای این یادداشت در بخش ادامه مطلب خواهم آورد. 

.............................................................

کورت(کِرت) ونه گات(وانه گات) Kurt Vonnegut زاده‌ی 1922 و در گذشته‌ی 2009 میلادی، نویسنده‌ی خوش ذوق امریکایی بود که چهارده رمان و نه مجموعه داستان و یک نمایشنامه از خود بجا گذاشت. او فارغ التحصیل رشته بیوشیمی بود که در ارتش نام نویسی کرد و عازم جبهه های نبرد در جنگ جهانی دوم شد و در شهر درسدن توسط نیروهای آلمانی به اسارت گرفته شد، وقتی آن بمباران وحشتناک در این شهر اتفاق افتاد او در زیرزمین مخصوص نگهداری گوشتهای یخ زده در این شهر اسیر بود و به همین دلیل نامش در کنار هزاران کشته‌ی این بمباران قرار نگرفت و جان سالم به در برد. او پس از جنگ به تحصیلات در رشته مردم شناسی مشغول شد اما پایان‌نامه‌اش مورد قبول دانشگاه شیگاگو قرار نگرفت، هرچند خودش آن پایان نامه را بزرگترین دستاورد زندگی‌اش می دانست. پس از آن و بعد از مشغول شدن با شغل های دیگر، به طور جدی  به نویسندگی روی آورد، سلاخ خانه شماره پنج در کنار گهواره گربه، صبحانه قهرمانان و شب مادر از شناخته‌شده‌ترین آثار اوست.

مشخصات کتابی که من خواندم (یا شنیدم): ترجمه طاهره عباسی (ترجمه معروف تر این کتاب ترجمه علی اصغر بهرامی است)، ناشر نسخه صوتی: آوانامه، با صدای علی دنیوی ساروی در 7 ساعت و 17 دقیقه

 

ادامه مطلب ...