هویت - میلان کوندرا

هرسال وقتی از نوبل ادبیات و نامزد هایش سخن به میان می آید نام چند نویسنده بزرگ که در کانون توجه و  البته در قید حیات هستند در ذهن خوانندگان نقش می بندد.نویسندگانی که هنوز برنده این جایزه نشده اند،شاید بهتر باشد درباره آنها از واژه برنده استفاده نکنیم، چرا که ارج این نویسندگان وهمچنین آثارشان آنقدری هست که دیگر نیازی به بردن این جایزه نداشته باشند و در واقع باید گفت بیش از نویسندگان  این ناکامی برای آکادمی نوبل بوده که هنوز افتخار قدردانی از این بزرگان را نصیب خودش نکرده است.افتخاری که با انتخاب نکردن بزرگانی همچون تولستوی،ناباکوف،پروست،چخوف،بورخس،زولا و بسیاری دیگرخود را تا کنون از آن محروم کرده است.در سالهای اخیر در کنار نامهای عجیب حاضر در میان نامزدهای این جایزه همیشه نام نویسندگانی چون راث، اتوود، واتیونگو، موراکامی والبته میلان کوندرا به چشم می خورد که متاسفانه فیلیپ راثِ پرکار امسال با ترک این دنیا ازاین لیست خارج شد ولی مطمئناً در لیست های زیادی برای همیشه باقی خواهد ماند.(مثل تیم ملی فوتبال ما).میلان اما همچنان هست و به عقیده بیشتر کارشناسان با توجه به مجموعه ی آثار منتشر شده از او در میان نویسندگان در قید حیات همیشه یک سر و گردن (بلکه چه بسا بیشتر) از بقیه سر است،این قضیه محدود به یکی دو سال اخیر نبوده وبرخی او را بیشتر از پاموک و یا حتی یوسا مستحق دریافت نوبل می دانستند.
او  که یک نویسنده چک تبار ساکن فرانسه است بیشتر با معروف ترین اثرش"سبکی تحمل ناپذیر هستی"شناخته می شود،کوندرا این کتاب را که در کشور ما به نام "بار هستی"ترجمه شده در سال1984به عنوان اولین رمانش منتشر کرد و تا کنون در کنار دومین اثر او  یعنی "جاودانگی"از محبوبترین کتابهای او به شمارمی آید.
اما کتابی که ما قصد داریم درباره اش با هم صحبت کنیم رمان "هویت" است،این رمان که  از آثار کم حجم این نویسنده می باشد 120 صفحه دارد ودر سال ۱۹۹۷ منتشر شده است .این کتاب رمانی تقریباً فلسفی با درونمایه ای عاشقانه است و دارای ۵۲ بخش کوتاه بوده که حجم هرکدامشان ازیکی دو صفحه هم تجاوز نمی کند.راوی دانای کل است و شخصیت های اصلی رمان زن و شوهری تقریبا میانسال با نام های ژان مارک و شانتال هستند.نویسنده در حین پرداختن به زندگی شخصی و همچنین رابطه میان این زوج به مسائل فلسفی و اندیشه های روانشناختی مورد علاقه اش می پردازد.
طبیعتاً برای شخصی چون من که به غیر از"هویت"تنها یک کتاب دیگر ازکوندراخوانده ام حق اظهار نظر آنچنانی درباره آثار و خط فکری این نویسنده وجود ندارد اما از بین این دو کتابی که از او خوانده ام با اینکه "جشن بی معنایی" را بیش از این دوست داشتم باید اعتراف کنم از شیوه بیان دردِ خودبیگانگی بشرِ امروز توسط کوندرا در این کتاب شگفت زده شدم و به نظرم از بین تمام نویسندگانی که تا کنون از آنها خوانده ام تنها کوندرا بوده است که توانسته در این حجم کم بسادگی به موضوعات فلسفی نظیر جبرو اختیار،مرگ و زندگی ، اخلاق و وظیفه و آزادی بپردازد.
نویسنده در این کتاب با سوالاتی که در ذهن خواننده ایجاد می کند به مسئله هویت بشر امروز می پردازد،سوالاتی از این دست که ما در پشت چهره های زن ،مرد،شوهر،کارمند،پدر،مادرو... از چه هویتی برخورداریم؟سرچشمه سوء تفاهمات بشر امروز در زندگی و حتی رابطه های شخصی اش کجاست؟عظمت و شکوه زندگی کجاست؟ اگه ما محکوم به خوراک ،نزدیکی و کاغذ توالتیم ،ما کی هستیم؟و اگه این همه ی ظرفیت ماست،چطور می تونیم به این که موجودات آزادی هستیم افتخار کنیم؟
.............
در ادامه مطلب بدون خطر لوث شدن داستان،با ژان مارک و شانتال و عقایدشان بیشتر آشنا می شویم، همچنین در این ادامه بخشهایی از متن کتاب که به نظرم جالب بوده اند را آورده ام.
مشخصات کتابی که من خواندم : ترجمه حسین کاظمی یزدی - انتشارات کتاب نشر نیکا - 120 صفحه - چاپ دوم 1395- در 1100 نسخه
ادامه مطلب ...

جشن بی معنایی - میلان کوندرا

چند سالی بود که قصد داشتم اثری از میلان کوندرا به خصوص کتاب بار هستی او را بخوانم اما از آنجایی که آثار این نویسنده غالباً در دسته رمان های فلسفی قرار می گیرند به همین دلیل به دنبال زمانی میگشتم که تمرکز کافی برای خواندن و درک آن را داشته باشم که آن زمان هیچگاه فرا نرسید و من هنوز بارهستی را نخوانده ام اما سال گذشته وقتی در نمایشگاه کتاب در غرفه ها در حال گشت زدن بودم  و نگاهی به کتاب ها می کردم ، اصرار غرفه دار نمایشگاه و همچنین عکس میلان کوندرا بر روی جلد کتاب جشن بی معنایی( که همچون یک طلبکار به منِ بدهکار بابت نخواندن آثارش نگاه می کرد )مرا مجبور به خریدن این کتاب کرد تا بلکه با این کتاب کم حجم کمی از عذاب وجدان نخواندن آثارش در من بکاهد.

کتاب جشن بی معنایی آخرین رمان منتشر شده از  این نویسنده چک تبار است که در سال 2014و مدت کوتاهی  پس از انتشارش در فرانسه  به ترجمه مریم دارچینیان وهمچنین قاسم صنعوی رسیده و در ایران چاپ شده است که دومی در حال حاضردر بازارکتاب موجود است.

کتاب دارای هفت فصل و پنجاه و چهار بخش است که با این همه جمعاً حدود یکصد وچهل صفحه دارد،در این کتاب با شیوه روایت نامتعارفی از داستان(حداقل برای من)مواجه هستیم  به شکلی که همانطور که راوی نویسنده پیش می رود هرازگاهی شخصیت های داستان راوی می شوند و این همینطور تا پایان کتاب ادامه پیدا می کند. نویسنده تا جایی که توانسته است از شخصیت پردازی اشخاص و آدم های رمانش خودداری کرده و با به کار بردن تنها نام آنها و قراردادن آنها در موقعیت ها گویی قصد دارد خواننده را درگیر موقعیت کند . 

در طول داستان غالبا با شخصیت هایی مواجه هستیم که علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارندو یا توان انجام دادن این کار را ندارند ، مثلا یکی از شخصیت های داستان که پیشخدمت مسئول برگذاری جشن ها و پارتی ها می باشد برای جلوگیری ازداشتن  ارتباط کلامی با مهمانان و مشتریانش ،به یک زبان و لهجه ی من در آوردی حرف میزند و وانمود میکند اهل پاکستان بوده و به زبان آن کشور صحبت می کند و همینطور باقی شخصیت هاکه هرچند کوندرا اطلاعات زیادی هم از آنها به ما نمی دهد .به نظردر این رابطه بیش از هرچیز مدنظر کتاب معناباختگی شخصیت ها و بحران هویت است.


پیرنگ داستان به حدی کمرنگ است که خواننده گاهی فراموش می کند که در حال خواندن یک رمان است اما نویسنده در ایجاد کشش برای ادامه دادن کتاب تا پایان موفق بوده و باایجاد پرسش های پی در پی و غالباً فلسفی درطول متن ذهن خواننده را درگیر و او را تا پایان کتاب به دنبال پاسخ می کشاند.

داستان حول محورگفتگوها،روابط و افکار چهار شخصیت اصلی کتاب به نام های آلن،رامون،شارل وکالیبان و البته در کنارراوی نویسنده پیش می رود و حتی شخصیت های سیاسی مهمی همچون استالین ، خروشچف و کالینین (ازاعضای مهم و اصلی حزب کمونیست شوروی)هم دربخش هایی از داستان حضور دارند .

فصل های کوچک این کتاب همچون پازل در کنار هم چیده می شود و خواننده همینطور که به پایان کتاب نزدیک می شود به کشف های جالبی می رسد.

کتابی که من خواندم :چاپ چهارم 1393،ترجمه قاسم صنعوی،موسسه انتشاراتی بوتیمار،144صفحه ،11500 تومان

............................................

میلان کوندرا زاده آوریل 1929 در چکسلواکی است اما از سال 1975 به فرانسه تبعید شدو در سال 1981 به تابعیت فرانسه در آمده است.معروفترین اثر کوندرا کتاب بار هستی یا سبکی تحمل ناپذیر هستی است و از دیگر آثار بیشتر شناخته شده  او می توان به کتاب های شوخی،جاودانگی ،کتاب خنده و فراموشی و بی خبری نام برد. کوندرا جشن بی معنایی را سیزده سال پس ازانتشار آخرین کتابش زمانی که  دیگر کسی گمان نمیبرد کتابی از او روانه بازارکتاب گردد منتشر کرد.


بنظرم خواندن ادامه مطلب که همراه با بخش هایی از متن کتاب هم هست خالی از لطف نخواهد بود بخصوص به این دلیل که خطر لوث شدن داستان هم در آن وجود ندارد.

 

ادامه مطلب ...