عشق را از عَشَقِه گرفته اند!


... خداوند عقل را آفرید که همان وجود نورانی یا بهی است. این نور نخست سه صفت دارد یا سه مثال:شناخت حق_شناخت خود_شناخت آنکه نبود پس ببود.(یعنی امکان داشت که به وجود نیاید)

از نخستین این صفات که خاص حضرت احدیت یعنی راجع به معرفت کمال مطلق است حُسن یا زیبایی به وجود آمد. از ثانی این صفات یعنی آنکه به شناخت خود تعلق دارد،عشق یا مهر، و ازسومین صفت حُزن پدیدار گشت.

این سه ،یعنی زیبایی و مهر و اندوه ،که از یک اصل به وجود آمده اند برادرانند. زیبایی یعنی ارشد برادران ،در خود نگریست;لطیف ترین مواهب را در خود یافت. لبخندی زد،هزاران فرشته به وجود آمد. عشق برادر میانی با حُسن،انس داشت، از تبسم حسن مضطرب شد. محو جمال و شیفته ی کمالش شد و چون بعد از وصال،فراق روی نمود، برادر کهتر که اندوه نام داشت، با عشق در آویخت و از این آمیختگی، آسمان و زمین قدم به عرصه وجود گذاشت.

-به عقیده ی سهروردی خلقت جهان مرهون حسن و عشق و حزن است، این سه برادر سه صورت مثالی وجود نورانی یا بهی هستند که آفرینش اول یعنی عقل است.

... پس از آنکه انسان آفریده گشت،اهل ملکوت به دیدار او مایل شدند.زیبایی گفت :اول من به دیدار او روم. پس بر مرکب کبریا سوار شد و به شهرستان وجود آدم رسید. جایی بس خوش دید. در آنجا مقام کرد. عشق به دنبال او آمد، خواست خود را آنجا بگنجاند،پیشانیش به دیوار دهشت خورد و از پای در آمد.حزن دستش گرفت، عشق دیده باز کرد و اهل ملکوت را دید که تنگ در آمده بودند. روی بدیشان نهاد. ایشان خود را تسلیم او کردند و پادشاهی خود بدو دادند و جمله روی به درگاه حسن آوردند،چون نزدیک رسیدند،عشق که سپهسالار بود، نیابت به حُسن داد و فرمود تا همگی از دور زمین بوسی کنند زیرا که طاقت نزدیکی نداشتند.چون اهل ملکوت را دیده به حسن افتاد،جمله به سجود در آمدند و زمین را بوسه دادند و آدمی به خلعت آنان را آراسته شد.

...حُسن مدت ها در ناکجاآباد به انتظار بود تا یوسف آفریده گشت. حسن روانه شد و در یوسف در آویخت ، آنچنان که جا برای عشق نماند. عشق با نومیدی به حزن ،برادر مهتر، روی آورد که در بیابان حیرت بود. حزن گفت: ما هر دو در خدمت حُسن بودیم و خرقه از او داریم. پیر ما اوست. اکنون تدبیر آن است که هر یک به طرفی رویم و به سلوک و ریاضت بپردازیم تا بار دیگر توفیق خدمت مراد بیابیم. پس حزن به کنعان نزد یعقوب رفت...

...و یعقوب همه چیز خود را به او بخشید و حتی سواد دیده به او ارزانی داشت و صومعه ی تن خود را بیت الاحزان نام نهاد .عشق به مصر رفت و نشان منزل عزیز بازپرسید و از حجره ی زلیخا سر درآورد.

... اما عشق به هر کس جا ندهد و به هر دیده روی ننماید، و اگر جایی خواهد فرود آید،اول حزن را بفرستد تا خانه خالی کند و از آمدن آن سلیمان خبر دهد. پس عشق فرود آید و پیرامون خانه بگردد.ناهمواریها را خراب و نادرستیها را راست نماید. آنگاه قصد درگاه حسن کند،پس چون عشق به ما استعداد وصل می دهد باید بدان تسلیم شویم.

... عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید-در بن درخت-اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر بردارد و خود را بردرخت پیچد و همچنان رود تا جمله درخت را  فرا گیرد و همه ی نم و نیروی درخت را بگیرد تا درخت خشک گردد...

... عشق بنده ای است که در شهرستان ازل پرورده شد و شحنگی دو کون مال اوست. قدم در هر شهری نهد باید گاو نفس را بکشند و همه کس لایق این قربانی نیست.

..............

پی نوشت 1: بخشی از رساله ی در حقیقت عشق اثر شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی به نقل از سیمین دانشور در کتاب  جزیره ی سرگردانی. 

پی نوشت 2: تابلوی خوشنویسی اثر استاد امیرخانی

جشن بی معنایی - میلان کوندرا

چند سالی بود که قصد داشتم اثری از میلان کوندرا به خصوص کتاب بار هستی او را بخوانم اما از آنجایی که آثار این نویسنده غالباً در دسته رمان های فلسفی قرار می گیرند به همین دلیل به دنبال زمانی میگشتم که تمرکز کافی برای خواندن و درک آن را داشته باشم که آن زمان هیچگاه فرا نرسید و من هنوز بارهستی را نخوانده ام اما سال گذشته وقتی در نمایشگاه کتاب در غرفه ها در حال گشت زدن بودم  و نگاهی به کتاب ها می کردم ، اصرار غرفه دار نمایشگاه و همچنین عکس میلان کوندرا بر روی جلد کتاب جشن بی معنایی( که همچون یک طلبکار به منِ بدهکار بابت نخواندن آثارش نگاه می کرد )مرا مجبور به خریدن این کتاب کرد تا بلکه با این کتاب کم حجم کمی از عذاب وجدان نخواندن آثارش در من بکاهد.

کتاب جشن بی معنایی آخرین رمان منتشر شده از  این نویسنده چک تبار است که در سال 2014و مدت کوتاهی  پس از انتشارش در فرانسه  به ترجمه مریم دارچینیان وهمچنین قاسم صنعوی رسیده و در ایران چاپ شده است که دومی در حال حاضردر بازارکتاب موجود است.

کتاب دارای هفت فصل و پنجاه و چهار بخش است که با این همه جمعاً حدود یکصد وچهل صفحه دارد،در این کتاب با شیوه روایت نامتعارفی از داستان(حداقل برای من)مواجه هستیم  به شکلی که همانطور که راوی نویسنده پیش می رود هرازگاهی شخصیت های داستان راوی می شوند و این همینطور تا پایان کتاب ادامه پیدا می کند. نویسنده تا جایی که توانسته است از شخصیت پردازی اشخاص و آدم های رمانش خودداری کرده و با به کار بردن تنها نام آنها و قراردادن آنها در موقعیت ها گویی قصد دارد خواننده را درگیر موقعیت کند . 

در طول داستان غالبا با شخصیت هایی مواجه هستیم که علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارندو یا توان انجام دادن این کار را ندارند ، مثلا یکی از شخصیت های داستان که پیشخدمت مسئول برگذاری جشن ها و پارتی ها می باشد برای جلوگیری ازداشتن  ارتباط کلامی با مهمانان و مشتریانش ،به یک زبان و لهجه ی من در آوردی حرف میزند و وانمود میکند اهل پاکستان بوده و به زبان آن کشور صحبت می کند و همینطور باقی شخصیت هاکه هرچند کوندرا اطلاعات زیادی هم از آنها به ما نمی دهد .به نظردر این رابطه بیش از هرچیز مدنظر کتاب معناباختگی شخصیت ها و بحران هویت است.


پیرنگ داستان به حدی کمرنگ است که خواننده گاهی فراموش می کند که در حال خواندن یک رمان است اما نویسنده در ایجاد کشش برای ادامه دادن کتاب تا پایان موفق بوده و باایجاد پرسش های پی در پی و غالباً فلسفی درطول متن ذهن خواننده را درگیر و او را تا پایان کتاب به دنبال پاسخ می کشاند.

داستان حول محورگفتگوها،روابط و افکار چهار شخصیت اصلی کتاب به نام های آلن،رامون،شارل وکالیبان و البته در کنارراوی نویسنده پیش می رود و حتی شخصیت های سیاسی مهمی همچون استالین ، خروشچف و کالینین (ازاعضای مهم و اصلی حزب کمونیست شوروی)هم دربخش هایی از داستان حضور دارند .

فصل های کوچک این کتاب همچون پازل در کنار هم چیده می شود و خواننده همینطور که به پایان کتاب نزدیک می شود به کشف های جالبی می رسد.

کتابی که من خواندم :چاپ چهارم 1393،ترجمه قاسم صنعوی،موسسه انتشاراتی بوتیمار،144صفحه ،11500 تومان

............................................

میلان کوندرا زاده آوریل 1929 در چکسلواکی است اما از سال 1975 به فرانسه تبعید شدو در سال 1981 به تابعیت فرانسه در آمده است.معروفترین اثر کوندرا کتاب بار هستی یا سبکی تحمل ناپذیر هستی است و از دیگر آثار بیشتر شناخته شده  او می توان به کتاب های شوخی،جاودانگی ،کتاب خنده و فراموشی و بی خبری نام برد. کوندرا جشن بی معنایی را سیزده سال پس ازانتشار آخرین کتابش زمانی که  دیگر کسی گمان نمیبرد کتابی از او روانه بازارکتاب گردد منتشر کرد.


بنظرم خواندن ادامه مطلب که همراه با بخش هایی از متن کتاب هم هست خالی از لطف نخواهد بود بخصوص به این دلیل که خطر لوث شدن داستان هم در آن وجود ندارد.

 

ادامه مطلب ...