دختر پرتقالی - یوستین گُردر

شاید نام یوستین گُردر، "گوردر" و یا "گاردر" برای شما آشنا نباشد اما به احتمال زیاد مشهورترین کتاب او یعنی کتاب دنیای سوفی را می‌شناسید یا اگر نه حداقل یکبار اسمش به گوش‌تان خورده است. کتابی که در قالب داستان، تاریخ فلسفه غرب یا به عبارتی مسیر سه هزارسال اندیشه را به زبانی ساده شرح داده است. آن کتاب از اولین کتابهایی به حساب می‌آید که مرا به طور جدی به کتابخوانی علاقه‌مند کرد و به این دلیل برای من کتاب ارزشمندی‌ست و بزودی دوباره به سراغش خواهم رفت. اما قبل از اینکه از نوشتن درباره سوفی آموندسن و دنیایش بگذرم و به دختر پرتقالی برسم که دوازده سال بعد و در سال 2003 منتشر شد، باید به این نکته اشاره ‌کنم که اگر کتاب دنیای سوفی را خوانده باشید و یادتان باشد در آن کتاب روال داستان به این شکل بود که فردی ناشناس نامه‌هایی را به شخصیت اصلی کتاب که دختری پانزده ساله به نام سوفی بود می رساند و با پرسش‌هایی که در آن نامه‌ها مطرح می‌کرد همراه با چند برگ توضیحات مرتبط با آن پرسش‌ها در واقع درس فلسفه می‌داد. کتاب دختر پرتقالی هم شباهت‌های زیادی به این کتاب دارد. اولین شباهتش این است که شخصیت اصلی این کتاب هم مثل سوفی نوجوانی پانزده ساله است با این تفاوت که گُردر این بار پسری به نام جورج را به عنوان شخصیت اصلی کتابش انتخاب کرده است. پسر پانزده ساله‌ای که در خردسالی پدرش را به دلیل ابتلا به یک بیماری سخت از دست داده و حالا به همراه مادرش و همسر او و همچنین خواهر یا برادر کوچکش زندگی می کند. یازده سال از مرگ پدرش گذشته و حالا به واسطه پدربزرگ و مادربزرگ پدری‌اش نامه‌ای از پدر به دستش می‌رسد. نامه ای که پدرش پس از آگاهی از نزدیک شدن مرگ زودهنگام خود آن را برای فرزندش نوشته و در کالکسکه کودکی او پنهان کرده بود. این نامه‌ جدای بار احساسی‌اش دارای اهدافی فلسفی‌ست.

اما در نامه چه چیزهایی نوشته شده است؟

خب، می دانید که یوستین گُردر فیلسوف است، اکثر رمان‌هایش هم مضمونی فلسفی دارند و در واقع اغلب بیان سوالات و یا مباحث فلسفی در قالب داستان هستند. او در این کتاب نسبت به دنیای سوفی خلاقیت بیشتری به خرج داده و به فلسفه درس دادن از طریق‌نامه نگاری نپرداخته است. هر چند باز هم پای نامه در میان است اما قضیه از این قرار است که جورجِ پانزده ساله‌ی داستان تصمیم می گیرد با توجه به نامه‌ای که از پدرش به جا مانده کتابی را به همراه پدرش بنویسد. از قضا کتاب موردنظر همان کتاب دختر پرتقالی است که در دست ماست. دختر پرتقالی هم در واقع داستانی در داستان است که پدر جورج برای پرسیدن سوال مهمی که از پسرش دارد آن را شرح می‌دهد. درواقع کل کتاب پیش زمینه‌ای برای همان پرسشی است که پدرقصد دارد از پسرش و یا از من و شمای خواننده بپرسد که سوال بسیار مهم و قابل تفکریست. در انتهای این یادداشت، آن سوال را خواهم آورد اما مطمئناٌ برداشت و مواجهه شخصی مثل من که کتاب و پیش زمینه‌های لازم برای بهتر متوجه شدن منظور نویسنده ازطرح این سوال را خوانده در برابر شخصی که کتاب را نخوانده و با این سوال مواجه می شود تا حدودی متفاوت خواهد بود. حتی فکر می‌کنم پاسخ دادن به این سوال با مثال‌های اشاره شده در داستان و نمونه‌های فراوان دیگری که در زندگی هر کدام از ما وجود دارد می‌تواند حتی برای هر شخص هم متفاوت باشد. همانطور که پاسخ جورج با پاسخ پدرش متفاوت است. سعی می‌کنم در چند خط به پیش‌زمینه‌ی لازم برای طرح سوال برسم و در انتها سوال را مطرح کنم. نمی‌دانم در این کار چقدر موفق می‌شوم اما بی‌شک داستان دختر پرتقالی که پدر جورج برایش شرح داده است گویاتر خواهد بود. بگذارید من هم در ادامه مطلب سعی‌ام را بکنم. 

مشخصات کتابی که من خواندم: ترجمه مهوش خرمی پور، نشر کتابسرای تندیس، ناشر صوتی آوانامه، با صدای آرمان سلطان‌زاده در 5ساعت و31دقیقه.

با توجه به یادداشت خوب وبلاگ میله بدون پرچم درباره این کتاب و مقایسه خوبی که نسبت به ترجمه دیگر این کتاب انجام داده به نظرمی‌رسد ترجمه‌ی مهرداد بازیاری ترجمه‌ای وفادارتر باشد. آن یادداشت را هم می‌توانید از ایـنجا بخوانید. 

ادامه مطلب ...