21 - فیلم سینمایی "بعضی‌ها داغشو دوست دارن" (1959) - بیلی وایلدر

بعد از دیدن دو فیلم ساخته شده در سال 2000 باز هم به سراغ فیلمی کلاسیک رفتم و این بار در سال 1959 فیلمی را انتخاب کردم که با این نام عجیب و تا حدودی جالب توجه، عنوان برترین فیلم کمدی تاریخ را به خود اختصاص داده است. فیلم "بعضی‌ها داغشو دوست دارن" که نویسنده، تهیه کننده و کارگردان آن بیلی وایلدر است با صحنه‌ای از یک تعقیب و گریز آغاز می‌گردد، باندی خلاف‌کار که به وسیله اتومبیل حمل جنازه با تابوتی پر از مشروبات احتمالا غیرمجاز در حال فرار از دست پلیس هستند و به نظر موفق هم می‌شوند، پس از آن من و شمای بیننده به همراه مامور پلیسی که با لباس شخصی به دنبال ردی از این افراد است وارد یک کافه‌رستوران می‌شویم، کافه‌ای که در آن دو مرد به عنوان نوازنده‌های ویولنسل و ساکسیفون در حال نوازندگی هستند و زنانی هم در حال رقصیدن و مردم حاضر در این کافه هم حین خوردن و نوشیدن نظاره‌گر آنانند. در این میان با شناسایی افرادموردنظر توسط مامور یاد شده و با علامت او، پلیس برای دستگیری آنها به داخل کافه هجوم می‌آورد و اصطلاحاً همه‌ی کاسه و کوزه‌ها را به هم می‌ریزد. اما خب آقای کارگردان کاری به این دو گروه پلیس و خلافکار ندارد و تمرکزش را بر روی آن دو نوازنده‌ی گروه موسیقی می‌گذارد که در این آشفته بازار به هرشکلی که شده از معرکه می‌گریزند. این دو  که "جو" و "جری" نام دارند دو نوازنده‌ی آس و پاس هستند که برای تامین زندگی روزمره‌شان در شرکت‌های خدماتی مختلف دربه‌در به دنبال کافه‌رستوران یا مراسمی می گردند تا بتوانند در آنجا بنوازند و با عایدی آن زندگی بگذرانند. آنها بعد از اینکه شغل اخیر خود را به دلیل ماجرایی که شرح داده شد از دست می‌دهند به تک تک شرکت‌های کاریابی سر می‌زنند اما تقریباً هیچ شغلی برایشان وجود ندارد و یکی از آن شرکت‌ها به آنها اعلام می‌کند فقط به دو نوازنده‌ی زن برای شرکت در یک تور در شهر میامی با شرایط مالی بسیار خوب و به دو نوازنده مرد برای فقط یک شب اجرا با درآمدی ناچیز در چند صد کیلومتر دورتر از جایی که از محل زندگی آنها نیازمندند.

به هر حال این دو ناچار می‌شوند که حداقل برای آزاد کردن پالتوهایشان از گرو هم که شده، همین کارِ راه دور را بپذیرند و به این جهت از یکی از دوستانشان اتومبیلش را قرض می‌گیرند و راهی پارکینگ می‌شوند تا در این هوای برفی عازم شوند. اما نقطه عطف فیلم در همین پارکینگ است. جایی که سرنوشت این دو نوازنده با همان گروه خلافکاران سازمان یافته‌ که در ابتدای فیلم دیدیم تلاقی پیدا می‌کند. در واقع جری و جو در پارکینگ عمومی بعد از شنیدن صدای گلوله پشت یکی از اتومبیل ها پنهان شده بودند که با صحنه قتل عام گانگسترها که گویا رقیب یکدیگر بودند مواجه می شوند و از قضا با سرو صدای ناشیانه‌ای هم که از خود در می آورند قاتلین را متوجه می کنند و مورد حمله آنها قرار می‌گیرند که البته این بار هم مثل ماجرای کافه‌رستوران از مهلکه می گریزند.

اما این دو جوان آس و پاس که حتی پالتویی هم برای گرم نگه داشتن خود در این زمستان برفی ندارند چگونه می‌توانند از چنگ یک گروه تبهکار که کل کوچه و خیابان شهر را زیر مشت خود دارند بگریزند. اینجاست که این دو نوازنده برای گریز راهی در برابر خود نمی بینند جز فکر کردن به گزینه اولی که آن موسسه خدماتی به دنبالش بود، یعنی نیاز به دو نوازنده‌ی خانم در شهر میامی برای پیوستن به گروه کنسرتی که قصد اجرای چند برنامه مهم دارد و رهبر ارکستر آن تاکید دارد که در گروهش جایی برای مردان نیست. در واقع بخش اصلی فیلم از اینجای داستان به بعد آغاز می‌گردد و از این پس وارد ماجرای جالب و شیرین این دو نوازنده و تلاششان برای پیوستن به این گروه بانوان و ماجراهای مربوط به آن هستیم.

+ اگر احیاناً علاقه‌مند بودید که نظر من را درباره این فیلم بدانید، پس از نیمچه انقلابی که در رابطه با شغلم داشتم و به واسطه آن بعد از مدتها دوباره جمعه‌هایم را به دست آوردم، 122 دقیقه از اولین جمعه‌ی آزادم را به تماشای این فیلم که از زمان اکرانش بیش از شش دهه گذشته نشستم و از این بابت بسیار راضی‌ام.