جودت بیک و پسران - اورهان پاموک

برای تجربه ی خواندن یک رمان کلاسیک قطور گزینه های زیادی در میان آثار نوشته شده در قرن نوزدهم میلادی وجود دارد که هر کدام در نوع خود یک شاهکار به حساب می آیند. اما اورهان پاموک، نویسنده ی 67 ساله ترکیه ای که در سال 2006 برنده جایزه نوبل ادبیات شد وقتی سی ساله بود یعنی در سال 1982 کتابی به چاپ رساند که می توان آن را به راحتی در دسته رمانهای کلاسیک قرار داد."جودت بیک و پسران" که پاموک سالهای مهم دهه ی سوم زندگی خود را صرف نوشتن آن کرد رمانی سرشار از شرح و تفصیل جزئیات مکان ها و همینطور شخصیت ها و احوالات و افکار آنهاست، داستانی که در کنار ورق زدن برگهایی از تاریخ ترکیه، خواننده را تا حدودی با شرایط اجتماعی این کشور دردوره های مختلف آشنا می کند. پاموک در بخشی از سخنرانی اش در هنگام دریافت جایزه نوبل، ماجرای تولد این کتاب و همچنین نویسنده شدن خود شرح داده که بخشی آن را در انتهای این یادداشت خواهم آورد.*

این رمان قطور که در نسخه زبان اصلی حدود 700 صفحه دارد( این تعداد صفحات درنسخه های ترجمه فارسی از 740 تا 959 صفحه متغیر است) در سه فصل طولانی که مجموعاً شامل هشتاد و چهار بخش کوتاه می باشد روایتگر داستان زندگی سه نسل از مردم ترکیه است که با زندگی مردی به نام جودت بیک آغاز می گردد، او دراین داستان در سالهای آغازین دهه اول قرن بیستم زندگی می کند، سالهایی که امپراتوری عثمانی نفس های آخرش را می کشد و همینطور زمزمه هایی از تاسیس جمهوری به گوش می رسد. جودت بیک 36 ساله است و با مدیریت در خرج زندگی و همینطور مغازه ذغال فروشیِ به ارث رسیده از پدرشموفق شده برای خودش یک تجارت کوچک لوازم برقی و روشنایی راه بیندازد و پس از مسائلی که با شرایط کشورش هم بی ارتباط نبوده وضع نسبتاً خوبی در بازار پیدا کند. او برادری به نام نصرت دارد که با وجود پزشک بودنش بر خلاف جودت اوضاع چندان مناسبی ندارد و بعد از زندگی و تحصیل طولانی مدت در فرانسه با کوله باری از دانش و البته یک بیماریِ سلِ نفسگیر به ترکیه بازگشته و حسابی هم به اصطلاح ما ایرانی ها کله اش بوی قورمه سبزی می دهد، خواننده این مورد را در همان صفحات ابتدایی و درخلال گفتگو میان دو برادر در می یابد، مثلا در قسمتی از داستان وقتی جودت قصد دارد پنجره اتاق برادرش را باز کند تا هوایی عوض شود، نصرت به او می گوید:" کسی حق ندارد پنجره ها را باز کند، نباید تاریکی وارد خانه من شود، تا وقتی عبدالحمید عثمانی سرنگون نشده نباید پنجره ها را باز کرد..." . هر چند نصرت صفحات زیادی را مهمان کتاب نیست اما از نقش مهم او در نمایش نسلی از این مردم نمی توان غافل بود. نقشی که بیانگر سرخوردگی یک شخصیت تحصیل کرده و دغدغه مند در برابر فردی مثل جودت بیک است که نه تنها به فکر سیاست و آینده کشورش نبوده بلکه با دیدی کاسب کارانه از آب گل آلود دوران مملکت خویش ماهی گرفته و به نان و نوایی رسیده است. در گفتگوی میان او و برادرش اطلاعات جالبی هم از آن دوران نصیب خواننده کتاب می گردد.

همانطور که اشاره شد جودت بیک علاقه زیادی به وارد شدن به بحث های سیاسی نشان نمی داد و در آن دوره از زندگی اش که داستان با آن آغاز می شود تمام فکر و ذکرش ازدواج با دختر یک پاشا بوده است. دختری که تا کنون تنها دو بار آن هم از راه دور او را دیده و همین شرح دو بار دیدن و گفتگوهای فراوان جودت بیک با برادر و دوستان و پدرخانم آینده اش در کنار شرح اوضاع و احوال کشورترکیه مثل اکثر رمان های کلاسیک با جزئیات فراوان در فصل های بعدی هم ادامه پیدا می کند و  این را هم باید بگویم که این موضوع، کتاب را دچار ریتم بسیار کندی کرده که راستش روی همه کتابهایی که پیش از آن خوانده ام را در این زمینه سفید کرده است، به این جهت خواندنش صبر و حوصله فراوان می طلبد. البته این مورد در بخش دوم کتاب بیشتر از دو بخش دیگر مصداق دارد، بخشی که بیشترِ حجم کتاب را هم به خود اختصاص داده و می توان آن را بخش اصلی کتاب نیز دانست، ماجراهای این بخش در بین سال های 1936 تا 1939 می گذرد و روایتگر زندگی نسل دیگری از مردم ترکیه است که پیرامون فرزندان جودت بیک بخصوص پسر دومش "رفیق" و دو دوست صمیمی او "عمر" و "محی الدین" می گذرد. پاموک دراین بخش دغدغه های این نسل از مردم ترکیه را که بر خلاف جودت بیک حالا در جمهوری می زیند به زیبایی و به کمک سه شخصیت اصلی اش به نمایش می گذارد. جوانان تحصیل کرده و مهندسی که با نگاهی به غرب، به روزهای روشن پیشِ روی کشورشان امیدوار هستند.

از رفیق گرفته که با مطالعه آثار روسو، بودلر، هولدرلین و نویسندگان و متفکران غربی دیگر در مقایسه با آثار نویسندگان کشورش همواره دغدغه مسئله تقابل سنت و مدرنیته را داشته و سوال همیشگی اش این است که چرا ما چنین شده ایم و غرب چنان؟ او حتی در راه مدرن سازی روستاهای کشورش کتاب هم می نویسد.

تا عُمَر که قصد دارد فاتح باشد و خودش را در بین دوستانش راستینیاک ترکیه می نامد و همچون راستینیاکِ داستان بالزاک برای فرار از فقر و بدبختی به شهری دور افتاده جهت احداث راه آهن می رود تا به اهداف بلند مدتش جهت کسب ثروت برسد.

و همینطور محی الدین، مهندسی که ذوق شاعری دارد و یک کتاب شعر هم چاپ کرده و چنان به آینده ی روشن پیش روی خویش اطمینان دارد که به دوستانش قول می دهد اگر تا 30 سالگی شاعر بزرگی نشود خودش را خواهد کشت.

فصل سوم کتاب هم که کوتاه ترین فصل کتاب به حساب می آید پیرامون زندگی احمد نوه ی جودت بیک (پسر رفیق) می گذرد. دورانی مصادف با روزهایی که کودتای نظامیان ترکیه اتفاق افتاد. احمد جوانیست که به هنرنقاشی اشتغال دارد و خواننده ی کتاب طی چند گفتگو میان او و دختری که دوستش دارد و همینطور حضور در یک مهمانی با افکار و احوالات او و هم نسلانش آشنا می شود. احمد با کمک دوستش که خواندن خط قدیم را می دانست کتاب و دفتر خاطرات پدر و دست نوشته های پدربزرگش را می خواند و در نهایت پرسشی که در ذهن او نقش می بندد همان پرسشی است که در زندگی دو نسل قبل هم به شیوه های مختلف بیان شده بود: معنای زندگی چیست؟ پرسشی که در هر نسل و هر زمانی و تحت تاثیر هر فضا و زمانه ای می تواند پاسخی متفاوت داشته باشد.

.....

پ. ن 1 : همانطور که در میانه این یادداشت هم اشاره کردم کتاب آهنگ کندی دارند و خواندن آن هم نیازمند صبر و حوصله فراوان است اما با توجه به این که من شنیدن نسخه صوتی این کتاب را در مسیر رفت و آمد روزانه ام به محل کار انتخاب کرده بودم و خوشبختانه آن نسخه هم یک نسخه حرفه ای از آب درآمده بود تجربه خوشایندی را برای من رقم زد. البته حرفه ای از نظر من نسخه ای است که با صدا و خوانش خوب و موسیقی های بی کلام و کوتاه مرتبط همراه باشد، که بود.

پ. ن 2 با توجه به این که جودت بیک و پسران اولین کتاب این نویسنده آن هم در جوانی اوست، مطمئنم به شرط بقا باز هم از او کتابی خواهم خواند.

مشخصات کتاب من:  کتاب صوتی جودت بیک و پسران، ترجمه ارسلان فصیحی، انتشارات کتاب نشر نیکا، راوی: هوتن شاطری پور، در مدت 28 ساعت و 20 دقیقه 

ادامه مطلب ...

اورهان پاموک

اورهان پاموک در 7 ژوئن سال 1952 میلادی در محله نیشانتاشی شهر استانبول ترکیه در خانواده ای اصیل، ثروتمند و البته پر جمعیت به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه اش را در کالج امریکایی رابرت در استانبول گذراند و پس از پایان تحصیلات به اصرار خانواده در رشته معماری در دانشکده فنی استانبول مشغول به تحصیل شد اما پس از مدتی این رشته را نیمه تمام رها کرد و در همان دانشگاه در رشته روزنامه نگاری فارغ التحصیل گردید.  هر چند هیچ گاه کار روزنامه نگاری نکرد.

او رمان نویس، فیلم نامه نویس و استاد ادبیات تطبیقی (دانشگاه کلمبیا) است. اونخستین (و تا به امروز آخرین) نویسنده ی اهل کشور ترکیه به حساب می آید که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. پاموک این جایزه را در سال 2006 از آن خود کرد و پس از آن به شهرت جهانی دست یافت، البته از این نکته هم نباید غافل بود که او پیش از دریافت نوبل هم نویسنده شناخته شده ای در جهان به حساب می آمد، بطوریکه آثارش به 46 زبان دنیا ترجمه شده بود که پس از دریافت نوبل به بیش از 60 زبان رسید.

در خصوص سبک نوشتاری اورهان پاموک باید گفت او تقریباً نویسنده ای پست مدرن به حساب می آید و به عقیده بسیاری از کارشناسان او این توانایی را دارد که با نثر ساده اما پر قدرت شخصیت های داستانهایش را شرح دهد، او قصه گوی خوبی است و در کتابهایش داستان را به شکلی روایت می کند که علاوه بر این که داستان به شدت ملموس و آشناست اما در لحظه بسیار غیر ممکن و نا متعارف و متفاوت نیز به نظر می رسد و یا بالعکس.

پاموک  تا کنون دو بار هم به ایران سفر کرده و در بسیاری از کتابهایش به آثار ادبی ایرانی اشاره شده است، او  بر خلاف نویسندگانی مثل ناباکوف که تاثیر پذیری از دیگر نویسندگان را انکار می کردند در گفتگو هایش اشاره کرده که آثار نویسندگانی مثل بورخس و کالوینو همیشه برایش بسیار آموختنی بوده و با خواندن آنها همواره صدای خود را یافته است. او همچنین معروف ترین اثر خود یعنی "نام گل سرخ" را تحت تاثیر رمان "آنک نام گل" نوشته ی اومبرتو اکو نوشته است. او در بخشی از سخنرانی اش در هنگام دریافت جایزه نوبل گفت: " تنها با نوشتن کتاب هایم بود که توانستم جهان اطرافم را بهتر و بیشتر بشناسم. نام من سرخ و کتاب سیاه دید مرا به اصالت گسترده تر کردند و کتاب استانبول و برف سختی های زندگی برون مرزی را برایم معنی کرده اند."

اورهان پاموک در کارنامه ادبی خود تا به امروز 17 رمان و  چند اثر غیر داستانی دارد که از معروفترین رمان های او می توان به جودت بیک و پسران، قلعه سفید، کتاب سیاه،  زندگی نو، موزه معصومیت، استانبول و نام من سرخ اشاره کرد. او هم اکنون به همراه خانواده اش در شهر استانبول زندگی می کند و آخرین رمان منتشر شده از او کتاب "زنی با موهای قرمز" است که در سال 2016 به چاپ رسید.

به نقل از ویکیپدیا اورهان پاموک یکی از اولین نویسندگانی بود که درباره نسل کشی ارامنه درسال های ابتدایی جنگ جهانی اول در ترکیه سخن به زبان آورده است. او در این باره گفته است:"سی هزار کرد و یک میلیون ارمنی در این کشور کشته شده اند. تقریباً هیچ کس جرات نمی کند اسمی از آن ببرد. اما من این کار را می کنم" . این حرفها خیلی هم برایش ارزان تمام نشد و در کشورش توسط گروه هایی تهدید به قتل شد و همچنین تحت فشار حاکمیت قرار گرفت و حتی قرار بر این بود سه سال هم به زندان برود اما محاکمه اش بخاطر شهرت جهانی و مسائل حاشیه ای مربوط به اتحادیه اروپا نیمه کاره رها شد و شاید این را هم بتوان نشانی از قدرت ادبیات دانست.

این نویسنده همچنین در طول زندگی اش دو بار به ایران سفر کرده و در کتاب هایش از عناصر فرهنگی ایران مانند اشعار سعدی، عطار و شاهنامه استفاده کرده است. جالب است که بدانید او در رمان "نام من سرخ" از نگار گری ایرانی و میراث هنری شهرهای مهم ایران، در رمان "کتاب سیاه" از منطق الطیر عطار، در کتاب "زنی با موهای قرمز" از افسانه نبرد رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی و به قول خودش در تنها رمان سیاسی اش "برف" از دیدگاه های انقلابی دکتر علی شریعتی بهره برده است. در واقع گویا این نویسنده ترکیه‌ای طبق معمول پیش از خودمان به بسیاری از کارهای خوبی که با ظرفیت فرهنگی کشورمان قابل اجرا بوده را درک کرده و از آن ها بهره برده است. البته من این بار بر خلاف گذشته قصد دارم گلو پاره نکنم و از آنجا که او هم خودش را از دوستداران فرهنگ ایرانی معرفی می کند بجای ناراحت بودن ترجیح می‌دهم به خاطر خلق چندین اثر هنری مدرن از خوبی های این فرهنگ، خوشحال باشم.

.......

یادداشت بعدی وبلاگ درباره اولین رمان منتشر شده اورهان پاموک خواهد بود، کتابی که تا حدودی با همه این مسائلی که تا اینجا درباره نویسنده و سبک نوشتنش عنوان شد متفاوت است، کتاب "جودت بیک و پسران".

تا کتک نخورم آدم نمیشم - عزیز نسین

همیشه بین کتابهای قدیمی خونه یه سری کتاب بود که فقط  روزای خونه تکونی پایان سال می دیدمشون و  تا جایی که یادمه به جز من همه اعضای خونه خونده بودنشون .بخش قابل توجهی از کتابها هم غیر داستانی بودو منم همیشه فکر می کردم هیچکدوم  کتابای جذابی نیستن برا همین هیچوقت سراغشون نرفتم وبا اینکه چند اثر داستانی هم بینشون بود جِدیشون  نگرفتم تا اینکه چند وقت پیش توی یکی از  کانال های فضای مجازی یه  داستان کوتاه صوتی به نام "هِی کمتر شدیم" از مجموعه داستانی تحت عنوان"مگه تو مملکت شماخرنیست"شنیدم که چند وقتیه نسخه صوتیش به بازار اومده.داستانش طنزشیرینی داشت که به فرهنگ ما هم نزدیک بود.بعد از شنیدنش رفتم سراغ کتاب های زیرخاکی خونه و  اولین کتابی که دست گرفتم مجموعه داستان حاضر از همین نویسنده بود.چند تا از داستانها خوب بودند و واقعا من وادار به خندیدن کردن.البته یه نکته دردآوری که بارها در حین خوندن به فکرم می رسید این بود که فقرفرهنگی و بدبختی و بیچارگی مردم ۵۰ سال پیش ترکیه که نویسنده  ازشون نوشته شباهت زیادی به مردم امروز ما داشت.

این کتاب که در گذر سالها با کاغذهای کاهی  رنگ و رو برگشته و تا حدودی پاره پوره  به دست من رسیده  مجموعه ای از داستان های کوتاه" عزیز نسین" است که وقتی در دهه پنجاه خورشیدی به ترجمه رضا همراه رسید وتوسط دنیای کتاب در قطع جیبی منتشرشد شامل ۱۸ داستان کوتاه طنز بود که در این چهل پنجاه سالی که از عمرش میگذره  طی  جابه جایی های فراوون و دست به دست گشتن هِی ازش کم شده و کم شده تا اینکه درحال حاضر فقط ۱۳ داستانش برای من باقی مونده .منم توی این روزای بدون وقتم خوندنمش و در ادامه مطلب هم چند خطی درباره هر یک از داستانها نوشتم.

.......................................

عزیز نسین طبق معرفی ویکیپدیا نویسنده ،مترجم و شاعر ترکیه ای است که با نام اصلی مَحمَت نُصرت در سال ۱۹۱۵ به دنیا آمده و در ۱۹۹۵ از دنیا رفته است .آثار او در دهه چهل ،پنجاه و شصت خورشیدی در ایران مکرر چاپ می شد و خواننده داشت اما در دهه های بعدی هم خوانندگان آثارش کمتر شدند و هم مجوز چاپش دیگر صادر نشد تا اینکه از سال 94 انتشار آثار این نویسنده  در ایران از سر گرفته شد.

 قضیه انتخاب نام  مستعار عزیز نسین هم جالبه:عزیز که نام پدرش بوده و نسین در زبان ترکی به معنی تو چه کاره ای . یعنی درواقع نام مستعارش میشه یه چیز شبیه :عزیز تو چیکاره ای این وسط؟

عزیز نسین در طول عمرش کتابهای طنز زیادی را به چاپ رساند و همچنین سردبیر چندین روزنامه و مجله طنز هم بوده و با توجه به دوره ای که در آن زندگی می کرد گویی زندگی خیلی هم برایش گل و بلبل نبوده چراکه بخاطر دیدگاه های سیاسی چند بار هم راهی زندان شده است.نسین در کشور ما هم کم مورد نوازش مخالفان و دولت ها قرار نگرفت واین تنها به یکی دو دهه اخیر که از انتشار آثارش جلوگیری شد ویا تهمت هایی  فراوانی تنش را در گور لرزاند محدود نمی شودبلکه جایی از زبان مترجم اخیر آثارش می خواندم که در سال 49  بخاطر شکایت سفارت ایران در ترکیه به جرم توهین به شاه ایران  هم 6ماه به زندان  افتاده است. 

ادامه مطلب ...