اورهان پاموک

اورهان پاموک در 7 ژوئن سال 1952 میلادی در محله نیشانتاشی شهر استانبول ترکیه در خانواده ای اصیل، ثروتمند و البته پر جمعیت به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه اش را در کالج امریکایی رابرت در استانبول گذراند و پس از پایان تحصیلات به اصرار خانواده در رشته معماری در دانشکده فنی استانبول مشغول به تحصیل شد اما پس از مدتی این رشته را نیمه تمام رها کرد و در همان دانشگاه در رشته روزنامه نگاری فارغ التحصیل گردید.  هر چند هیچ گاه کار روزنامه نگاری نکرد.

او رمان نویس، فیلم نامه نویس و استاد ادبیات تطبیقی (دانشگاه کلمبیا) است. اونخستین (و تا به امروز آخرین) نویسنده ی اهل کشور ترکیه به حساب می آید که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. پاموک این جایزه را در سال 2006 از آن خود کرد و پس از آن به شهرت جهانی دست یافت، البته از این نکته هم نباید غافل بود که او پیش از دریافت نوبل هم نویسنده شناخته شده ای در جهان به حساب می آمد، بطوریکه آثارش به 46 زبان دنیا ترجمه شده بود که پس از دریافت نوبل به بیش از 60 زبان رسید.

در خصوص سبک نوشتاری اورهان پاموک باید گفت او تقریباً نویسنده ای پست مدرن به حساب می آید و به عقیده بسیاری از کارشناسان او این توانایی را دارد که با نثر ساده اما پر قدرت شخصیت های داستانهایش را شرح دهد، او قصه گوی خوبی است و در کتابهایش داستان را به شکلی روایت می کند که علاوه بر این که داستان به شدت ملموس و آشناست اما در لحظه بسیار غیر ممکن و نا متعارف و متفاوت نیز به نظر می رسد و یا بالعکس.

پاموک  تا کنون دو بار هم به ایران سفر کرده و در بسیاری از کتابهایش به آثار ادبی ایرانی اشاره شده است، او  بر خلاف نویسندگانی مثل ناباکوف که تاثیر پذیری از دیگر نویسندگان را انکار می کردند در گفتگو هایش اشاره کرده که آثار نویسندگانی مثل بورخس و کالوینو همیشه برایش بسیار آموختنی بوده و با خواندن آنها همواره صدای خود را یافته است. او همچنین معروف ترین اثر خود یعنی "نام گل سرخ" را تحت تاثیر رمان "آنک نام گل" نوشته ی اومبرتو اکو نوشته است. او در بخشی از سخنرانی اش در هنگام دریافت جایزه نوبل گفت: " تنها با نوشتن کتاب هایم بود که توانستم جهان اطرافم را بهتر و بیشتر بشناسم. نام من سرخ و کتاب سیاه دید مرا به اصالت گسترده تر کردند و کتاب استانبول و برف سختی های زندگی برون مرزی را برایم معنی کرده اند."

اورهان پاموک در کارنامه ادبی خود تا به امروز 17 رمان و  چند اثر غیر داستانی دارد که از معروفترین رمان های او می توان به جودت بیک و پسران، قلعه سفید، کتاب سیاه،  زندگی نو، موزه معصومیت، استانبول و نام من سرخ اشاره کرد. او هم اکنون به همراه خانواده اش در شهر استانبول زندگی می کند و آخرین رمان منتشر شده از او کتاب "زنی با موهای قرمز" است که در سال 2016 به چاپ رسید.

به نقل از ویکیپدیا اورهان پاموک یکی از اولین نویسندگانی بود که درباره نسل کشی ارامنه درسال های ابتدایی جنگ جهانی اول در ترکیه سخن به زبان آورده است. او در این باره گفته است:"سی هزار کرد و یک میلیون ارمنی در این کشور کشته شده اند. تقریباً هیچ کس جرات نمی کند اسمی از آن ببرد. اما من این کار را می کنم" . این حرفها خیلی هم برایش ارزان تمام نشد و در کشورش توسط گروه هایی تهدید به قتل شد و همچنین تحت فشار حاکمیت قرار گرفت و حتی قرار بر این بود سه سال هم به زندان برود اما محاکمه اش بخاطر شهرت جهانی و مسائل حاشیه ای مربوط به اتحادیه اروپا نیمه کاره رها شد و شاید این را هم بتوان نشانی از قدرت ادبیات دانست.

این نویسنده همچنین در طول زندگی اش دو بار به ایران سفر کرده و در کتاب هایش از عناصر فرهنگی ایران مانند اشعار سعدی، عطار و شاهنامه استفاده کرده است. جالب است که بدانید او در رمان "نام من سرخ" از نگار گری ایرانی و میراث هنری شهرهای مهم ایران، در رمان "کتاب سیاه" از منطق الطیر عطار، در کتاب "زنی با موهای قرمز" از افسانه نبرد رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی و به قول خودش در تنها رمان سیاسی اش "برف" از دیدگاه های انقلابی دکتر علی شریعتی بهره برده است. در واقع گویا این نویسنده ترکیه‌ای طبق معمول پیش از خودمان به بسیاری از کارهای خوبی که با ظرفیت فرهنگی کشورمان قابل اجرا بوده را درک کرده و از آن ها بهره برده است. البته من این بار بر خلاف گذشته قصد دارم گلو پاره نکنم و از آنجا که او هم خودش را از دوستداران فرهنگ ایرانی معرفی می کند بجای ناراحت بودن ترجیح می‌دهم به خاطر خلق چندین اثر هنری مدرن از خوبی های این فرهنگ، خوشحال باشم.

.......

یادداشت بعدی وبلاگ درباره اولین رمان منتشر شده اورهان پاموک خواهد بود، کتابی که تا حدودی با همه این مسائلی که تا اینجا درباره نویسنده و سبک نوشتنش عنوان شد متفاوت است، کتاب "جودت بیک و پسران".

نظرات 5 + ارسال نظر
میله بدون پرچم پنج‌شنبه 1 اسفند 1398 ساعت 15:28

سلام بر مهرداد
پس بالاخره گوش دادن این کتاب حجیم به پایان رسید!
من پاموک را از جای خوبی شروع نکردم و همان جا متوقف شدم. امیدوارم سال بعد از جای خبهتری بروم سراغش.

سلام و درود بر دوست عزیزم
یک مدتی بود که شرایط طوری رقم خورده بود که امکان گوش دادن به کتاب صوتی نبودو برا همین این کتاب هم رها شده بود. اما اوضاع به شرایط قبل برگشت و تاحدودی موضوع و ادامه کتاب هم نسبت به قبل جذابترشد و به پایان رسید.
برای علاقه مندان به کلاسیک های پر شرح و تفضیل کتاب خوبیه اما خطر نیمه کاره رها شدن رو به شدت یدک میکشه. در نقدی ازش میخوندم که نویسنده نوشته بود اگر شخصی کتاب رو تا نیمه بخونه هم میتونه بگه چه کتابیه. یکی هم میگفت یک پاراگراف مطلبو 700 صفحه کش داده. اما خب من نظرم اینا نبود.
فکر می کنم کتاب سیاه و نام گل سرخ گزینه های خوبی برای سال آینده باشن. مخصوصاً نام گل سرخ. احتمالا خیلی زود سراغ یکی از این دو تا برم.

شیرین پنج‌شنبه 1 اسفند 1398 ساعت 21:28 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام مهرداد
خیلی دوست دارم یک کتابش رو بخونم. پارسال الیف شافاک چنگی به دلم نزد. برم سراغ هموطن دیگرش ببینم از رفقای ترک چه خبر

سلام بر شیرین
من نخونده فکر میکنم الیف شافاک چنگی به دل من هم نخواهد زد. اما نمی دونم چرا به این پاموک قبل خوندن هم حس خوبی داشتم. شاید این دیدگاه تحت تاثیرخواننده های شافاکی دور برم هم باشه.
برای شروع از پاموک من نمی تونم پیشنهادی داشته باشم. اما کتاب های معروفش "نام من سرخ" و "کتاب سیاه" هست. حالا یادداشت بعدی رو بخون شاید از موضوع "جودت بیک و پسران" هم خوشت اومد.
ممنون بخاطر حضورت

monparnass پنج‌شنبه 1 اسفند 1398 ساعت 22:26

ممنون برای کتابهایی که معرفی میکنی . من کتاب شوایک رو که قبلا معرفی کرده بودی گرفتم خیلی جالب هست .کتاب نام من سرخ رو هم گیر اوردم . فکر نمیکردم ترکیه نویسنده مطرحی داشته باشه .به لطف تو دایره مطالعاتم از کلاسیکهای روسی و انگلیسی و فرانسوی وسیع تر شده.

سلام بر همراه گرامی
من هم ممنونم از شما که این نوشته را دنبال می کنید و همینطور ممنونم که نظرات خودتان را هم با من و دوستان به اشتراک می گذارید.
چه خوب که شوایک را پیدا کردید، کتاب شیرین و بی نظیری بود، بزودی سعی خواهم کرد چند کلامی درباره اش بنویسم.خواندنش برای من یک خاطره خوش بود.
بله پاموک حتی پیش از دریافت نوبل هم نویسنده شناخته شده ای در جهان بود و هست اما متاسفانه در کشور ما کمتر از الیف شافاک شناخته شده است. نام من سرخ هم به نظرم انتخاب خوبی باشد چرا که معروف ترین کتاب این نویسنده هم است.(البته فکر نمی کنم خوندنش خیلی هم آسان باشه)
اگر به راستی این یادداشت ها چنین برکتی داشته باعث خوشحالی منه. باز هم متشکرم

monparnass پنج‌شنبه 15 اسفند 1398 ساعت 07:50

سلام مجدد
فقط این در نظر داشته باش که بعد از خواندن نامنظم نا مظم این کتاب - یعنی هر زمان که وقت یا حوصله کتاب خوندن داشتم - و رسیدن به صفحات بالای 800 این کتاب جایی که مهمانی افسر ها در جبهه در حال برگزاریه به این خط برمی خوریم "و در اینجا نویسنده مریض شد و در گذشت و نتوانست نوشتن کتاب را ادامه دهد"
به نظر تو این فرقی با ریختن یک سطل آب یخ روی سر داشت ؟
اگر چه سبک نوشتن طنز آمیز شوایک خود به خود سرگرم کننده هست ولی این کتاب به علت مرگ نویسنده پایان نداره . لطفا اگر کتابی این جوری معرفی میکنی حداقل اینو مشخص کن که پایان کتاب انقدر توی ذوق نزنه . ای کاش یکی از هموطنهای نویسنده کار اون رو ادامه می داد و کتاب رو تموم می کرد.

سلام بر شما همراه بزرگوار
حق با شماست هر خواننده ای با دیدن آن جمله همان حسی را خواهد داشت که من و شما هنگام خواندن این کتاب داشتیم. اما خب این ناتمامی لطمه چندانی به کتاب وارد نمی کند و همینطور نمی تواند نافی لذتی که خواننده از ۸۰۰ صفحه قبلش برده باشد.
خاطره ای از هوشنگ مرادی کرمانی به یاد دارم که می گفت در کودکی هرشب مادربزرگم برایم قبل از خواب قصه می گفت و هر شب در نیمه های داستان خوابش می برد و من هر شب داستان های نیمه کاره را خودم ادامه می دادم و به پایان می رساندم. من هم در پایان کتاب شوایک چنین حسی داشتم، نمی دانم یاروسلاو هاشک قصد داشت تا کجا ادامه دهد اما ر در خاطرتان باشد به جایی رسیده بود که بعد از حدود ۸۰۰ صفحه قرار بود بالاخره شوایک به خط مقدم میدان نبرد برود و معلوم هم نیست در آنجا قرار بود چه اتفاقاتی بیفتد. اما من خوشحالم که خاطره ی شوایک، این شخصیت دوست داشتنی که مدتی با او زندگی کردم و خندیدم، هنوز در ذهنم سالم و سرحال است و من در ادامه داستان شاهد معلولیت یا جان باختن احتمالی او نبودم و همچنان او را در حال پرحرفی در میان سربازان و همواره مشغول نیش زدن به فرماندهان می بینم.
من هنوز موفق به نوشتن درباره این کتاب نشدم در وبلاگ نشدم اما حالا که فکر می کنم با خودم می گویم آیا لزومی دارد که با بیان این موضوع خواننده احتمالی کتاب را از این همه لذت محروم کنم؟ نمی دانم.

ماهور جمعه 16 آبان 1399 ساعت 06:34

سلام
من فقط از این نویسنده جودت بیک را خواندم و از الیف شافاک ملت عشق را.
بخاطر همین حتما نمیتونم مقایسه ی کاملی داشته باشم اما با همین دو کتاب میتونم بگم اختلاف سطح و عمق اثر انقدر زیاده که من با خواندن جودت بیک به شدت مشتاق خوندن نام من سرخم اما بعد از خواندن ملت عشق کلا بیخیال هر کتاب ترکی شده بودم.

سلام
من خوشبختانه ادبیات داستانی ترکیه را از خواندن داستان های کوتاه طنز عزیز نسین شروع کردم و همواره طنز شیرینی از این ادبیات در خاطر داشتم اما بعد از همه گیری ملت عشق خوانی و خبر هایی که از ملت عشق و حواشی اون می شنیدم روز به روز از این ادبیات دورتر می شدم و هیچ وقتم امتحانش نکردم. تا اینکه گفتم با یک نوبلیست این ادبیات رو امتحان کنم و منم از این انتخاب راضی بودم و حتما خواندن نسخه صوتی نام من سرخ رو در برنامه خواهم داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد