دست های آلوده - ژان پل سارتر

اولگا پیچ رادیو را می گرداند ...

گوینده : قوای نظامی آلمان در تمام طول جبهه جنگ معارضه کنان عقب می نشینند .قوای شوروی در چهل کیلومتری مرز ((ایل لیر))،شهر ((کیشنار)) را اشغال کرده اند .قوای ایل لیر در هر مورد که موفق بشوند از منازعه خودداری می کنند .تا کنون تعداد زیادی پناهنده به صفوف متفقین پیوسته اند .مردم ایل لیر،ما می دانیم که شما را مجبور کرده اند تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سلاح بر دارید . ما احساسات عمیق و دموکراتیک اهالی ایل لیر را می شناسیم و ما ....

این آغاز نمایشنامه ای است که در هفت مجلس اولین بار در آوریل 1948 در فرانسه و اسفند 1335 در تهران به روی صحنه رفته است . شخصیت اصلی نمایشنامه هوگو بارین  مرد جوانیست از یک خانواده ی ثروتمند که برای رسیدن به آرمان هایش که مبارزه با نازی های آلمانی و شکاف طبقاتی حاکم بر کشورش است خانه را ترک کرده و عضو حزبی به نام پرولتاریا می شود ،در حزب ابتدا به روزنامه نگاری مشغول می شود و پس از مدتی به سران حزب اعلام می کند که آمادگی انجام دادن یک کار درست و حسابی و مهم  را دارد (و البته در یک حزب مبارز منظور از کار مهم و درست و حسابی آدم کشی است ).

یکی از سران باهوش حزب پرولتاریا ،شخصی به نام هودِه رِر جهت ادامه ی مبارزه با بیگانگان و جلوگیری از کشته شدن بی حاصل نیرو ها و مردم قصد ائتلاف با چند حزب دیگر و دولت حاکم را دارد اما مابقی سران حزب اعتقاد دارند که حزب پرولتاریا  مدت هاست که در برابر همین حکومت در حال مبارزه است  و کشته داده  و حاضر به  دست دادن با آنها و قرار گرفتن در یک سمت حتی برای مبارزه با بیگانگان نخواهد بود. اما هوده رر که برخلاف دیگر سران حزب اصطلاحا افقی فراتر از بینی خود را می دید و از آنجا که از روابط بین حزبی خوبی هم برخودار بود درحال به سرانجام رساندن این ائتلاف بود که دیگر سران حزب تصمیم می گیرند از نظر خودشان یک کار درست و حسابی انجام دهند و در نظرشان حزب  و کشور و مردم را نجات دهند و در همین راستا حکم قتل هوده رر را صادر می کنند و این عمل را بر عهده ی هوگو می گذارند ....

کتاب با ملاقات بین اولگا و هوگو آغاز می شود ،این دو که سابقه همکاری در حزب را داشته و نظام فکری نسبتا مشابهی با هم دارند از آخرین ملاقاتشان دو سال می گذرد و هوگو دو سال گذشته را طی حکم پنج ساله ای که به جرم قتل صادر شده در زندان گذرانده است و حالا به دلیل رفتار مناسبش با سه سال عفو آزاد شده و به محض آزادی نزد اولگا آمده است .

سران حزب چندین بار در زندان قصد کشتن اصطلاحاً مهره ی سوخته ی حزب (هوگو) را داشتند و موفق نشدند و حالا هوگو با پاهای خودش به خانه ای آمده که محل رفت و آمد اعضای مهم حزب است ،اما اولگا قصد دارد به او کمک کند و سران حزب را قانع کند که او نام کسی را لو نداده و هنوز قابل اعتماد است .

پس از این ملاقات بخش عمده ی کتاب درنقل از گذشته و چگونگی انجام این ماموریت واگذارشده به هوگو می پردازد وچگونگی اجرای آن توسط هوگو می گذرد. هرچنداز ابتدا قاتل و مقتول در این جنایت مشخص است .اما آیا جنایت واقعی فقط این قتل است ؟ 

...........................................................

ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ  زاده ی 1902 و در گذشته ی 1980  فیلسوف ،اگزیستانسیالیست،رمان نویس و منتقد فرانسوی است که اگرحتی خیلی هم اهل فلسفه و نظریه های فلسفی نباشیم حداقل نام رمان تهوع او که در لیست 1001 کتاب هم حضور دارد را شنیده ایم . اما به غیر از آن اثر  کتاب ها و نمایشنامه های  معروف دیگر او  مثل: گوشه نشینان آلتونا ،مگس ها ،هستی و نیستی، سن عقل و... همگی جزء آثار پرطرفدار هستند . سارتر در سال 1964 موفق به دریافت جایزه ی نوبل ادبیات شد اما از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد و اعلام کرد دوست ندارد نامش در آن لیست قرار بگیرد (که البته در آن لیست باقی ماند ).

  جایی خواندم که ژان پل سارتر که یک فیلسوف بود بهترین راه آموزش مفاهیم فلسفی به مردم را راه ادبیات و تئاتر می دانست،او در نمایشنامه هایش بدون اینکه سنگینی کلمات فلسفی حس شود قوی ترین افکار و سنگین ترین ایده ها را به مخاطب منتقل می کند.


مشخصات کتاب من : ترجمه ی جلال آل احمد ،انتشارات ژکان ،چاپ دوم ،1000 نسخه ،تابستان 1392


در ادامه مطلب بخش هایی از متن کتاب را آورده ام .

ادامه مطلب ...

تصادف شبانه - پاتریک مودیانو

سالها پیش وقتی داشتم پا به سن بلوغ (در ترجمه دیگر سن قانونی) می‌گذاشتم دیروقت از میدان پیرامید می‌گذشتم تا به کنکورد بروم که یکهو اتومبیلی از تاریکی بیرون آمد، اول خیال کردم از بغلم رد می‌شود ولی بعد درد شدیدی از قوزک پا تا زانویم احساس کردم، افتادم روی پیاده رو ولی توانستم بلند شوم .اتومبیل از مسیرش خارج شده و با سر و صدای خرد شدن شیشه‌ها به یکی از طاق‌های هلالی میدان خورده بود. در ماشین باز شد و زنی تلو تلو خوران بیرون آمد...

این چند خط ابتدایی داستان است، داستانی که از زاویه دید اول شخص روایت می‌شود و خواننده هرچه تا پایان به انتظار دانستن نام این راوی جوان می‌ماند تا انتهاخبری نمی‌شود و  نامی از او برده نمی‌شود .جوانی سردر گم و حیران و سرگشته در میان همهمه و هیاهوی شهر، نمادی از انسان شهر نشین و تنهایی اش.

جوان که در حال قدم زدن شبانه در خیابان‌های شهر پاریس بود در تاریکی شب با یک فیات سبز چمنی تصادف می‌کند ،این تصادف که نام کتاب را هم از آن خود کرده است برای او یک تصادف معمولی نیست (البته طبیعتا تصادف درهر صورت یک چیز معمولی نیست) و این شوک وارد شده بر زندگیِ در خلسه‌اش  باعث ایجاد سوالاتی در ذهنش می‌شود و یادآور خاطراتی از دوران کودکی اش است که آنها را  فراموش کرده بود.

راننده فیات سبز چمنی  زن جوانیست به نام ژاکلین بوسِرژان که به دلیل آسیب سطحی که در تصادف دیده به همراه جوان راهی بیمارستان می‌شود. درطول مسیر جوان جذب  چهره زن می‌شود و احساس  می‌کند او روزی بخشی از زندگی‌اش بوده و سالهاست او را می‌شناسد.

در بیمارستان ، جوانِ بی نام  تحت تاثیر شوک و گیجی  تصادف و همچنین  اِترِ استنشاق شده، درنظرش اتفاقات مبهم و شک برانگیزی در اطراف زن رخ می دهد وسر انجام وقتی به هوش می آید متوجه می شود که او را گم کرده است.

مردی سبزه و چهارشانه با موهای بسیار کوتاهِ خرمایی که گویی از آشنایان زن است کارهای مربوط به پذیرش هر دو بیمار دربیمارستان  را انجام داده و صورتحساب راهم پرداخت می‌کند وپس از آن در طول تمام ده روزی که جوان در بیمارستان بستری بوده به مانند ژاکلین ناپدید می شود تا اینکه در روز مرخص شدن جوان بی نام در مقابل خیابان بیمارستان به انتظارش می‌نشیند. موخرماییِ چهارشانه یک امضا پای برگه ای تحت عنوان گزارش تصادف از او میگیرد و مقداری پول به او میدهد . 

راوی جوان که همچنان در فکر زن است از موقعیت پیش آمده استفاده می‌کند و از موخرمایی می پرسد که آن زن کیست؟  موخرمایی با یک جواب سر بالا به او می گوید هم برای خودت و هم بقیه بهتر است که این تصادف را فراموش کنی .این پاسخ نه تنها به فراموش کردن تصادف توسط جوان کمک نمی کند، بلکه آغازی می شود برای پرسه‌زنی‌های شبانه‌ی او در خیابان‌ها، محله‌ها و کافه‌های شهر پاریس در جستجوی یک فیات سبز چمنی و راننده اش، ژاکلین بوسِرژان.

  + همانطور که راوی خودش می گوید این تصادف در به موقع‌ترین زمان ممکن در زندگی‌اش برای او اتفاق افتاده است و برایش ایجاد معنایی کرده است که گذشته و هویت فراموش شده‌اش را به وسیله آن باز می‌یابد و این را در ارتباط‌های بین حادثه‌ها و اشخاص جستجو می کند.

 ++ در طول متن بارها نام بسیاری از کوچه‌ها و خیابان‌ها و کافه های پاریس تکرار می شود که طبیعتا برای یک پاریسی می تواند جالب باشد اما شنیدن تلفظ این همه حرف "ژ" در کلمات مختلف با لحن راوی کتاب صوتی حداقل برای من زیاد جالب نبود.

.......................................................

پاتریک مودیانو نویسنده و فیلم نامه نویس فرانسوی  است. او در سال 1945 از مادری بلژیکی و پدری ایتالیایی در فرانسه بدنیا آمده است، مودیانو جزء نویسندگان سرشناس امروز فرانسه به شمار می‌آید، او که نویسنده‌ی پر کاریست تا کنون نزدیک به 30 کتاب منتشرکرده است که بیشتر این آثار توسط مترجمان مختلف به زبان فارسی ترجمه شده‌اند. مودیانو که بیش از هر چیز به خاطر کسب جایزه نوبل ادبیات در سال 2014 شناخته می شود موفق به کسب جایزه گنکور و چند جایزه مهم دیگر هم شده است .

مشخصات کتاب من :

کتاب صوتی تصادف شبانه -ترجمه :حسین سلیمانی نژاد - راوی :علی دنیوی ساروی - ناشر :آوانامه باهمکاری نشر چشمه - مدت زمان کتاب: 4 ساعت و 13 دقیقه- به قیمت 10000 تومان -  نسخه کاغذی :حدود 145 صفحه.


 +++  در ادامه مطلب  بخشهایی از متن کتاب را  آورده ام .

..............................................................................

   ادامه مطلب ...