24- فیلم سینمایی "شکارچی گوزن" (1978) - مایکل چیمینو

بعد از چند ماه دوری از دنیای سینما بازهم به سراغ یکی از فیلم‌های چهارستاره تاریخ سینما رفتم و این بار نوبت به فیلم سینمایی "شکارچی گوزن" رسید. فیلمی که در سال 1978 به کارگردانی مایکل چیمینو ساخته شد و در زمان اکران موفق شد پنج جایزه اسکار را از آن خود کند. گرچه موضوع محوری این فیلم جنگ است اما نمی‌توان آن را در دسته‌ی فیلم‌های جنگی و یا حتی فیلمهای صرفاً ضد جنگ قرار داد، البته تاحدودی می‌شود گفت که شکارچی گوزن فیلمی در مذمت جنگ است. با این همه باید گفت شکارچی گوزن فیلمی متفاوت است که با توجه به زمان 3 ساعته‌ی آن، دیدن‌اش نیازمند صبر و حوصله فراوان است. صبر و حوصله‌ای که البته شاید وقتی به جنگ می‌رسد بیننده را تا مرز جنون هم خواهد کشاند*.

صحنه‌ی آغازین فیلم کارگران مشغول به کار در کارخانه‌ی فولاد را نشان می‌دهد و پس از آن پایان شیفت کاری و جوانان خندانی که پس از کار طاقت فرسا میان آتش‌ها، در مسیر خانه با هم بگو و بخند می‌کنند و آواز می‌خوانند. این فیلم امریکایی حول محور پنج نفر از همین جوان‌ها می‌گردد، جوانانی که سه نفر از آنها به ارتش فراخوانده شده‌ و قرار است چند روز دیگر راهی جنگ ویتنام شوند و طبیعتا طبق روال چنین فیلمهایی انتظار می‌رود بعد از اندکی مقدمه، فیلم به سمت جنگ کشانده شود، اما در این فیلم، مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا بیننده به جنگ ویتنام برسد چرا که تقریبا یک ساعت از فیلم تنها به زندگی عادی جمع این دوستان (پیش از اعزام به جنگ) می‌پردازد و در این میان شاهد مراسم سنتی عروسی مفصل و پربار یکی از همین جوانان هستیم که قصد دارد قبل از رفتن به جنگ ازدواج کند و پس از آن همینطور حضور دسته جمعی این پنج نفر برای شکار گوزن و گفتگوهایی حین این شکار و عروسی که اتفاقاً نقش مهمی در ادامه‌ی فیلم دارد. این روش متفاوت کارگردان و زمان اختصاص داده شده‌ی طولانی پیش از وارد شدن به ویتنام باعث می‌شود که بیننده ضمن آشنایی با شخصیت‌های داستان با آنها و زندگی‌شان خو بگیرد و به نظرم در نهایت، مجموعه‌ی فیلم به هدف اصلی کارگردان می‌رسد و نشان می‌دهد که "جنگ" چگونه زندگی عادی انسان‌ها را متحول می‌کند.

فیلم صحنه‌های جنگی چندانی ندارد، و بیننده نباید انتظار داشته باشد فیلمی در حد جوخه و یا حتی نجات سرباز رایان ببیند، در واقع همانطور که اشاره شد فیلم مثل فیلمهای مشابهی که به جنگ ویتنام می‌پردازند به این مسئله نگاه نمی‌کند و درواقع هدف اصلی‌اش این است که سوالی را مطرح کند؟ آن هم این سوال که چرا جوانانی که با شغل، شکار، عروسی و به هر شکل دیگری مشغول زندگی خودشان هستند باید عازم جنگی شوند که نه تنها به آنها هیچ ارتباطی ندارد بلکه زندگی آنها و جمع‌شان را برای همیشه متحول می‌کند؟


* این فیلم به نام رولت روسی هم شناخته می‌شود، چرا که مهمترین صحنه‌های فیلم مربوط به اسیران جنگی است که مجبورند برای سرگرمی ویت کنگ‌ها به رولت روسی بپردازد.

پ.ن: در مراسم اسکار سال 1978 جوایز اهدا شده در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین بازیگرنقش مکمل مرد، بهترین کارگردانی و بهترین تدوین و صدابرداری، به این فیلم اختصاص داده شد. از ستارگان فیلم می‌توان به "رابرت دنیرو" ، "مریل استریپ" و "جان کازال" اشاره کرد که اتفاقا دو بازیکر اول پس از این فیلم هم نقش‌های به یاد ماندنی فراوانی از خود به جا گذاشتند اما شکارچی گوزن برای کازال آخرین فیلم زندگی‌اش بود.

نظرات 8 + ارسال نظر
سید محسن سه‌شنبه 24 خرداد 1401 ساعت 15:17

عقاید همیشه پدید اورنده خصومت- اشفتگی وتعارضند

ندانم‌های بسیار است. لیکن من نمی‌دانم.

monparnass پنج‌شنبه 2 تیر 1401 ساعت 08:58 http://monparnass.blogsky.com

سلام مهرداد
جنگ وسیله ای برای حفظ یا افزایش قدرته که توسط صاحبان قدرت و ثروت به مردم جوامع تحمیل می شه .
مردم در هر همه جا مرغ اند
چه در طرف برد و چه در طرف باخت
آسیب می بینن، قربانی میدن و می میرن
هرچه هم هنرمندان بخوان جلوی جنگ رو از طریق آگاه سازی مردم بگیرند باز صاحبان قدرت راهی برای شروعش پیدا میکنند .
تاریخ نشون داده وقتی که قدرت و پول داشته باشی تحریک مردم و فرستادنشون به کشتارگاه سخت نیست .
علل تحریک هم کم نیستند و در هر جامعه ای یکشون قابل استفاده هست
مثل جنگ برای :
خدا
وطن
ناموس
سربلندی
افتخار
منافع مادی
و
....
پس چرا وقتی مردم بازیچه دست قدرتمندانند و نقشی در شروع یا توقفش ندارند باز هم باید در مورد ضررهای جنگ حرف بزنیم؟
مگه یادت نیست همین دو ملت دوست و برادر
ایران و عراق
بخاطر ....
چه بلاها بسر همدیگه آوردند
میدونستند جنگ چیه و توش غرق بودند
اما تا وقتی قدرتمندها نخواستند که متوقف بشه قادر به توقفش نبودند .
در هر دو طرف
هر که هم ازش دم می زد خائن، وطن فروش و یا بی ناموس بود
دونستن به چه درد می خوره وقتی توانی برای تغییر نیست؟

سلام و عرض ادب و البته پوزش بابت این تاخیر در پاسخگویی به کامنت.
به هر حال بعد از سالها سفری فراهم شد و من از پاسخگویی به کامنت‌ها غافل ماندم.
بله، این درسته که اغلب کاری رو که میخوان انجام میدن، اما من فکر می کنم همین که هنرمندان با آثارشون کاری کنند که وقتی در هر جمعی قرارمی‌گیریم در دسته‌ی موافقین جنگ قرار نگیریم، رسالتشون رو برآورده کردند. بالاخره تاثیرش رو، هر چند اندک، خواهد گذاشت، حداقل به این امیدوارم

امیر حسام پنج‌شنبه 2 تیر 1401 ساعت 23:51 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام ممنون دوستم؛

مثل همیشه از نقدهای شما استفاده کردم و با یک فیلم دیگر آشنا شدم.

سلام
سلامت باشید، ممنون از همراهی شما

امیر حسام جمعه 3 تیر 1401 ساعت 00:20 https://bimoghadame.blogsky.com/

راستی این بازی وبلاگی هم دعوتین...
https://rezasr2.blogsky.com/1401/04/02/post-602/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%a7%da%af%db%8c

سلام
من با توجه به اینکه در سفر هستم از در خونه دورم و امکان شرکت در این بازی رو ندارم.
اما ممنونم از دعوت شما.

سید محسن شنبه 4 تیر 1401 ساعت 15:46

*دقت کرده اید؟ در زمان بروز حادثه، کاملا آگاهانه و بدون تفکر در باره نحوه فرارمان، فقط می گریزیم.

بله، در زمان وقوع حادثه اغلب می‌گریزیم (حداقل در لحظه‌ای)، اما آگاهانه بودنش را نمی‌دانم.

میله بدون پرچم شنبه 4 تیر 1401 ساعت 18:11

سلام بر مهرداد
سه ساعت!؟ برای خودش مینی سریالی است!

سلام بر میله بدون پرچم
پوزش بابت تاخیر در پاسخگویی به این کامنت. سفری بعد از سالها پیش آمد و بعد از آن مسائلی که مرا به کلی از وبلاگ غافل کرد.
بله سه ساعت زمان فیلم است و بی تعارف اگر بیننده‌ی آن هدفی مثل من تحت عنوان دیدن فیلم های چهار ستاره تاریخ سینما یا دلایلی مشابه این نداشته باشد احتمالا تا انتها هم به دیدنش ادامه نخواهد داد و همانطور که اشاره کردم دیدنش حوصله می‌خواهد.

ماهور سه‌شنبه 7 تیر 1401 ساعت 08:28

سلام
ترغیب شدم ببینم اما چون گفتی حوصله ی فراوان میخواد و با توجه به سه ساعته بودنش باید بذارمش یه وقت مناسبتر
دیدمش میام مجدد

سلام
اگر آن حوصله‌ی ساد شده را یافتی و دیدی همین جا منتظر نظرت خواهم ماند

درخت و خاطره سه‌شنبه 7 تیر 1401 ساعت 23:02 http://Treememories.blogfa.com

چند سال پیش میخواستم ببینمش، شروع کردم، یک ساعتی هم نگاهش کردم ولی اونقدر حوصله سر بر بود که دیگه ادامه‌ش ندادم. حتی تو اون یک ساعت و خورده ای نفهمیدم که فیلم در مورد جنگه. الان از تو میشنوم.

سلام بر دوست سرباز ما
امیدوارم روزها و شبهایت در آن حد و حدودی که هر سربازی پیش از سربازی از آن وحشت دارد برایت وحشتناک نبوده باشد و خوب باشی.
درباره فیلم هم حق داشتی که متوجه نشوی فیلم درباره‌ی جنگ است، فکر کنم حتی اگر بیشتر از اون هم از فیلم می‌دیدی متوجه این موضوع نمی‌شدی، چون بخش زیادی از فیلم در اون زمانی که اشاره کردی به مراسم عروسی می‌پردازه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد