آبروی از دست رفته کاترینا بلوم - هاینریش بُل

خشونت چگونه شکل می گیرد و به کجا می انجامد.

اگر این جمله را که عنوان فرعی این کتاب هم می باشد به صورت یک جمله سوالی در نظر بگیریم و در جست و جوی پاسخ آن باشیم با سیل عظیمی از دلایل ایجاد خشونت مواجه خواهیم شدکه برخی از آنها ما را به تعجب وا می دارد.بدیهی ست انسان ها ازهرطبقه اجتماعی و با هر تحصیلاتی که باشند خشونت را دوست ندارند(حتی اگربه شکل های مختلف آنرا در رفتار خود بروز دهند).سرمنشا خشونت،گاه می تواند عوامل درونی مثل استفاده ابزاری از آن برای کنترل دیگران و قرار دادن آنها در وضعیتی خلاف میلشان باشد و یا در بیشتر موارد عوامل بیرونی که دست در دست هم می دهند و با حمله به انسانها در نهایت یک انفجار را ایجاد می کنند.به هر حال دلایل شکل گیری خشونت فراوان است و مجال پرداختن به همه آنها نه تنها در این یادداشت نیست بلکه درحد و اندازه سواد این حقیرهم نمی باشد.نکته قابل توجه اینجاست که در باور عموم غالبا اینطور به نظر می رسد که خشونت کاری جاهلانه بوده و کمتر انتظار می رود که شاهد ابرازآن از انسانهای تحصیل کرده و و دارای مدارج بالا باشیم اما در این کتاب خواهیم خواند که با قضاوت های نادرست و بوجود آوردن جو و شرایطی ناعادلانه چگونه خشم در وجود انسانها با هر طبقه ای ریشه می دواند و به کجا می انجامد.

شخصیت اصلی این کتاب همانطور که از عنوانش مشخص است کاترینا بلوم است.زنی بیست و هفت ساله که مدت ها پیش،از همسرش جدا شده و از طریق شغل خدمتکاری در منازل و همچنین ساماندهی میهمانی ها روزگار می گذراند.او از کودکی در فقر و با درد و رنج فراوان زندگی کرده و حالا چند سالی ست که با برنامه ریزی و جدیتی که در کارها از خود نشان داده موفق شده برای خودش یک خانه اقساطی و یک اتومبیل فولکس واگن دست و پا کند ودر حال حاضر برای خودش زندگی ایده آلی دارد.

کاترینا عاشق رقصیدن است اما هیچ گاه در روابطش افراط نکرده و برای رسیدن به این علاقه بی گدار به آب نمی زند.این رفتاراو باعث شده دوستان و نزدیکانش برچسب هایی نظیر"خواهر روحانی" و "امل" به او بزنند.اما او اعتقاد دارد این روزها نمی شود با کسی به راحتی رقصید و از آن رقصیدن لذت برد چرا که آنها ظرفیتش را ندارند و به آدم بند می کنند.همچنین او از وقتی فولکس واگنش را خریده ازاین بابت خوشحال است کهدیگر لازم نیست تا با هر کس و ناکسی فقط برای اینکه او را بعد از میهمانی به خانه برساند برقصد.

قضیه از این قرار آغاز می شود که خانم ولترزهایم که از دوستان کاتریناوهمچنین قیم او به حساب می آید او را به یک میهمانی بعدازظهر دعوت می کند.در این میهمانی کاترینا با شخصی به نام لودویک گوتن آشنا شده و یک دل نه صد دل عاشق او می شود.این جناب لودویک مدت هاست که به دلیل مظنونیت در جرم های تروریستی تحت تعقیب پلیس قرار دارد.کاترینا بعد از مهمانی،لودویک را به خانه خودش می برد و این در حالی است که هر دو در تمام این مدت تحت نظر پلیس هستند.فردای آن روز وقتی حوصله پلیس به سر می آید وبرای دستگیری لودیگ گوتن به خانه کاترینا هجوم می آورد اثری از گوتن نمی یابد وگویا او از یک راه مخفی آپارتمان را ترک و فرار کرده است.

پس از آن کاترینا به جرم همدستی با گوتن دستگیر و مورد بازجویی خشونت آمیز پلیس قرار می گیرداما بعد از چند روز بازجویی وقتی پلیس مدرکی بر علیه اش پیدا نمی کند او را آزاد می کند.قضیه به همین جا ختم نمی شودچرا که این بازجویی ها به بیرون از اداره پلیس درز پیدا کرده و به دست خبرنگاران"روزنامه"می رسد وآنها به روش خصمانه خود با استفاده از دروغ،سیاه نمایی و وارونه سازی واقعیت به آبرو و شرافت کاترینا هجوم برده و از این زن بی گناه در باور عموم یک چهره خرابکار و فاسد می سازد.


و اما کتاب از منظری دیگر:

کتاب آبروی از دست رفته کاترینا بلوم روایتی گزارش گونه است که داستانش در دهه هفتاد میلادی می گذرد و یک قتل را گزارش می دهد.در واقع کتاب به خود قتل و چگونگی وقوع آن نمی پردازد.چرا که قتل در همان ابتدای داستان اتفاق افتاده و مشخص است که قاتل کاترینا است.اما تا اینجای داستان آنطور که خواننده متوجه می شود و راوی هم به آن اشاره می کند کاترینا به هیچ وجه دارای چنین شخصیتی که جنایتی چون قتل از او سر بزند نیست.اما چه اتفاقی می افتد که کار به اینجا می انجامد؟ این سوالی است که با خواندن این کتاب به پاسخش دست می یابیم.راوی داستان یک دانای کل محدود است.او گزارشات پلیس،مقالات روزنامه،اظهارات وکیل مدافع و شاهدان ماجرا را برای ما می خواند و اینگونه ارتباطات لازم برای یافتن حقیقت را برقرار می کندوهمه این ها در کنارهم هستند که متن کتاب را تشکیل می دهند.

نقد اصلی بل در این کتاب به روزنامه و شیوه عمل آن است .هرچند در طول متن نامی از هیچ روزنامه ای نمی برد و فقط از واژه "روزنامه" استفاده می کند.اما جمله ای که در ابتدای کتاب آورده است گویای همه چیز است :

افراد و اتفاقات این داستان همگی تخیلی هستند.اگر آن چه نگاشته شده با شیوه ی عمل روزنامه نگاران روزنامه ی بیلد Bild شباهت دارد،عمدی ویا اتفاقی نیست بلکه اجتناب ناپذیر است.

اما این انتقاد از کجا آب می خورد؟

از مطالبی که درباره این کتاب نوشته شده متوجه شدم در دوره ای که این کتاب منتشرشده است گروهکی در آلمان به نام  فراکسیون ارتش سرخ فعالیت داشته که مسبب دستبردهای متعدد به بانک ها وقتل و انفجار های زیادی در آلمان غربی بود.این گروهک درآن سال ها به سختی توسط پلیس تحت فشار قرار گرفت و در نهایت تعداد زیادی از افراد گروه در درگیری کشته شدند و یا خودکشی کردند.در آن سال ها بل سخنانی در حمایت از حقوق فردی متهمین این گروه گفته بود که با حمله روزنامه ها از جمله روزنامه پرتیراژ آن روز ها یعنی بیلد مواجه شد.بیلد در حمله ای همه جانبه بدون در نظر گرفتن منظور اصلی بل و جایگاهش او را حامی تروریست نامید.بل در این کتاب در واقع نقد خود را به این رویکرد روزنامه بیان می کند وآن را یکی دلایل اصلی ایجاد خشونت در جامعه می داند که نتایج فاجعه باری را به بار خواهد آورد.رویکردی که به پیش داوری و ترور شخصیت انسانها و قربانی کردن آنها تنها برای "خبر داغ" می پردازد.

........................

هاینریش بُل در سال 1917 متولد شد و در سال 1985 از دنیا رفت. او در سال 1972 یعنی در سالهایی که جایزه نوبل ادبیات از ارجی بیش از امروز برخوردار بود توانست این جایزه را بعد از توماس مان به عنوان دومین نویسنده آلمانی از آن خود کند.در کشور ما بل بیشتر به خاطر کتاب "عقاید یک دلقک" شناخته می شود اما در لیست 1001کتابی که قبل از مرگ باید خواند طبق آخرین ویرایش ارائه شده،سه کتاب از این نویسنده حضور دارد که نام کتاب "آبروی از دست رفته کاترینا بلوم"در کنار کتابهای" بیلیارد در ساعت نه ونیم" و "سیمای زنی در میان جمع" به چشم می خورد.

پی نوشت 1:اگر به دنبال یک مطلب خوب درباره این کتاب هستید کافیست یادداشت وبلاگ میله بدون پرچم بر این کتاب را از"اینجا"بخوانید.(من هم مثل هاینریش بگویم که شباهتهای این یادداشت با یادداشت میله عمدی و یا اتفاقی نیست بلکه اجتناب ناپذیر است.)

پی نوشت2: پیش از این کتاب"نان سالهای جوانی" را از این نویسنده خوانده  بودم و"اینجا" چند خطی درباره اش نوشته ام.

پی نوشت 3: تنها سی روز تا جام جهانی مانده است.

نظرات 6 + ارسال نظر
لادن چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 ساعت 14:58 http://lahoot.blogfa.com

باز از هانریش بل دوست داشتنی

بله ،هاینریش باز هم درآینده به ما سر خواهد زد.

میله بدون پرچم یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 ساعت 13:23

سلام
این کتاب هم از داستان‌های باب این روزها و دیروزها و احتمالاً فرداهای ماست میخواستم بگم باب این روزهای ماست دیدم روزهای قبل و بعد هم همین بوده و همین خواهد بود!
بین آثاری که از بل خوندم این کتاب رو در صدر می‌گذارم.

سلام
حق با شماست همین بوده و هست و احتمال اینکه خواهد بود هم باشه بسیار.
من اولین بار به واسطه ی یکی از مطالب شما سراغ بل رفتم و از این بابت متشکرم.
باید سیمای زنی ... و بیلیارد در ساعت... رو هم بخونم.
من هنوز منتظر ادامه جواب اون سوال تاریخ خوانیِ کامنت پست قبل هستم

اسماعیل بابایی یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 ساعت 19:26 http://www.fala.blogsky.com

سپاس بابت معرفی.
خیلی ممنونم!

سپاس از حضور شما .

سحر دوشنبه 31 اردیبهشت 1397 ساعت 19:26

من از این نویسنده فقط "سیمای زنی در میان جمع" را خوانده ام که حیرت انگیز بود ... کالبدشکافی روح آلمانی در سالهای پس از جنگ. بل نویسندۀ بزرگی است.

سلام
این سیمای زنی در میان جمع از کتابهاییه که در کنار بیلیارد در ساعت نه و نیم ذهنمو درگیر کرده که بخونمشون. اگر عمری باقی موند و از پس این کتابهای نخونده ی روی دستم بر اومدم این دو کتاب رو هم حتما می خرم و می خونم . امیدوارم تا اون موقع خیلی گرون نشن چون همین الان کم قیمتی ندارن.برخی ناشرا هم دیگه تو قیمت گذاری گندشو در آوردن.
بل کتابهای قدرتمندی داره اما طبق همون موج های کتابخوانی کشور ما که نمیدونم از کجا سر چشمه می گیره بیشتر فقط عقاید یک دلقک رو میشناسن.
ممنون از حضور شما .با آرزوی شنیدن خبر های خوب.(اینم یه نوع آرزوئه به هر حال)

خورشید چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 12:14

من هم خوندم و به نظرم خوب بود البته بعضی کتابها رو باید چند بار بخونم اخه با هر بار خوندنش یه چیز جدید کشف میکنم ابروی از دست رفته کاترینا بلوم هم جز همین دسته کتابهاس
به طرز باور نکردنی عاشق ادبیات روسیه شدم و فعلا دارم از خوندن روسهای دوست داشتنی لذت میبرم
همه چی از ابلوموف شروع شد جوری که دوستام با دیدن کتاب یا شنیدن اسمش اولین چیزی که به ذهنشون می رسیدخورشید و عشقش به این تنبل دوست داشتنی بود
ولی بعد با خوندن کارامازوفها و الان یادداشتهای یک دیوانه و بعد قمار باز فکنم محو و غرق بشم تو ادبیات روسیه

سلام بر خورشید جاویدان.
پس اگر اینطوره براتون باز هم بخونیدش.کم حجمه و دوباره خوانی اش میسر.
از ادبیات روسیه گقتید این روزها کتاب جیبی شبهای روشن داستایفسکی رو در دست دارم.
ادبیات روسیه نقش مهمی در کتاب خوان شدن من داشته . تو یه دوره با تولستوی و جنگ و صلحش زندگی می کردم و در طول چند ماه مزه مزه کردمش ازش لذت بردم.
از کتابهایی که نام بردید قمار باز روخوندم که اون هم کتاب خوبی بود. بیش از این باشد داستایفسکی رو دریابم.
از ادبیات روسیه بازخوانی قمار باز و جنگ و صلح رو تو برنامه دارم و همچنین کتابهایی که هنوز نخوندم و دارم "مرشد و مارگریتا" و"شیاطین" هستش.
ممنون

مدادسیاه جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 12:32

همه ی کارهای بل که خوشبختانه اکثرشان به فارسی منتشر شده اند خواندنی اند و در میانشان سه گانه ی سیمای زنی در میان جمع، عقید یک دلقک و وحتی یک کلمه هم نگفت غیر قابل چشم پوشی اند.

از این سه کتابی که نام بردید عقاید یک دلقک رو در برنامه باز خوانیم دارم و سیمای .... رو هم علاقه مندم که بخونم اما کمتر اسم "حتی یک کلمه هم نگفت" رو شنیده بودم . یه جست و جویی درباره اش می کنم تا من هم چشم پوشی نکنم بر این اثر.
بابت همه چیز ممنون بیش از این به راهنمایی های شما دوستان نیاز دارموگرنه خودم که در حال حاضرهیچی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد