خوشه های خشم - جان استاین بک

انگار از آخرین روزهایی که هنوز با خیال راحت می توانستم در خیابان های شهر قدم بزنم و در مسیر رفت و آمد روزانه ام کتاب صوتی گوش بدهم سال ها گذشته است، سال هایی که تقویم روی میز آنها را تنها دو ماه نشان می دهد. روزگار، روزگار آلودگی، سرها در گریبان و دست ها در جیب است، اما بی شک این بیماری که این روزها جهان را درگیر خودش کرده است به همراه دردهای جبران ناپذیری که برای بسیاری از مردم به بار آورد، درس های زیادی هم برای بازماندگان این سیل بلا داشت، درس هایی از جنسِ درک فضیلت های به نظر ناچیزی که مدتها بود کمتر به آن ها توجه می شد. این روزها آرزوی دل بیشتر مردم جهان بازگشت به شرایط چند ماه قبل خودشان است، اما خب حالا بهتر از هر زمان دیگری درک می کنیم که گذشته و بسیاری از موارد مربوط به آن قابل بازگشت نیستند. همه حتما با این محدودیت ها خسته شده ایم و حتی  شاید گاهی به این هم فکر کنیم که دستها را از جیب ها بیرون بیاوریم و تسلیم شویم. اما من همچنان امیدوارم که این روزهای سخت کرونایی با سرعت بیشتری بگذرند و پس از آن ما تا همیشه این روزها را در خاطرمان نگه داریم، اینگونه شاید بیشتر قدر داشته هایمان را دانستیم، حتی اگر در گذشته ثابت کرده باشیم که در فراموشی مواردی مشابه ید طولایی داشته ایم و همواره عبرت نگرفته ایم.

مثلا قصد داشتم درباره کتاب خوشه های خشم با شما دوستان صحبت کنم، عرض می کردم خدمتتان که پیش از این روزها آخرین کتابی که شنیدم نسخه صوتی کتاب"خوشه های خشم"بود. رمان امریکایی بسیار جذاب و خواندنی که نوشته جان استاین بک است، برنده جایزه نوبلادبیاتی که ما در کشورمان بیشتر او را به نام اشتاین بک می شناسیم. او در خوشه های خشم با روایت زندگی خانواده ای به نام "جود" بخشی از تاریخ معاصر کشورش را به نمایش می گذارد. خانواده ای که در این داستان در دهه ی دوم قرن بیستم میلادی در امریکا زندگی می کنند و برای من و شمای خواننده نمادی از آن نسل مردم امریکا به حساب می آیند، آن هم در سال هایی که معروف به سال های رکود بزرگ اقتصادی جهان و خصوصاً امریکا است. برای خواننده ی امروز که با امریکای ثروتمند و متمدن امروزی روبرو است شاید فقر و بی فرهنگی برخی از مردم آن کشور متمدن دور از تصور به نظر برسد، اما خب این برگی از تاریخ امریکاست که البته می تواند برای مردمان نا امیدی چون مردم امروز سرزمین من با خود نوید آینده ای امیدوار کننده را نیز به همراه داشته باشد. 

خب برسیم به داستان کتاب خوشه های خشم: در این شرایطی که شرح داده شد، خانواده جود همچون بسیاری از خانواده های دیگر طبقه پائین جامعه امریکای آن دوره از طریق کشاورزی روزگار می گذراندند و با توجه به اینکه چند دوره خشکسالی پیاپی امکان کاشت و برداشت محصول چندانی برای آنها باقی نگذاشته بود، همگی برای خرید ادامه کار یا گذران زندگی مجبور به وام گرفتن های پیاپی از بانک ها شده بودند و طبیعتاً به خاطر عدم توانایی در بازپرداخت همین وام ها کلیه زمین ها و خانه هایشان را از دست داده و پس از آن به عنوان مستاجرین بانک در زمین های پیشین خود مشغول به کار شدند و در نهایت بسیاری از کشاورزانی که روزی صاحبان گذشته همین زمین ها و پس از آن مستاجرین آنها بودند ناچار به رضایت دستمزد کارگری در زمین ها شدند. درست است که این شرایط برایشان سخت و تحقیر آمیز بود، ولی حداقل به واسطه آن می توانستند شکم خانواده های خود را سیر کنند، اما اوضاع حتی به همین شکل هم باقی نماند و با وجود پیشرفت تکنولوژِی یا ساده تر بگویم با آمدن تراکتور دیگر نیازی به تعداد زیادی کارگر برای کار در زمین های کشاورزی وجود نداشت و کم کم بیشتر کشاورزانی که مدتها بود مالکیت خود را از دست داده بودند حالا دیگر از زمین ها و خانه هایشان بیرون انداخته شدند. این موضوع، سیل عظیمی از مردان بیکار در اوکلاهاما بر جای گذاشت، مردان بیکاری که هر کدام سرپرست خانواده ای بودند که با فقر دست و پنجه نرم می کرد. این خانواده ها در چنین شرایطی با اطلاعیه های فراوان نیاز به نیروی کار در کالیفرنیا روبرو می شوند، آن هم با حقوق هایی که چند برابر چیزی بود که در صورت وجود کار در اینجا گیرشان می آمد. کالیفرنیا در نظر این خانواده های ستمدیده و درگیر با فقر، سرزمینی با خانه های سفید و زیبا و باغ های مرکبات و انگور بود، سرزمینی که در آن حتماً برای آنها جایی برای کار و زندگی وجود دارد.

بله، خانواده جود هم یکی از همین خانواده ها و در واقع نماد آن نسل بود. آنها برای اینکه بتواند خودشان را به کالیفرنیا برسانند هرچیزی که برایشان باقی مانده بود را فروخته و با پول آن یک کامیون خریدند و با اعضای خانواده که متشکل از مادر، پدر، عمو، پدربزرگ، مادربزرگ، سه پسر و یک دختر خانواده به همراه همسرش بود راهی سفر شدند. سفری که روایت پر فراز و نشیب آن تشکیل دهنده رمان خوشه های خشم است. شیوه روایت کتاب در نوع خود جالب است و تقریبا یک فصل در میان به خانواده جود و شرایط اجتماعی آن روزگار می پردازد. البته این کارهوشمندانه انجام شده است، بطوریکه فصل هایی که به مشکلات و مسائل کلی مردم آن خطه می پردازد در واقع مقدمه ای است بر اتفاق یا موضوعی که خانواده جود در فصل بعدی با آنها درگیر خواهد شد. 

مشخصات کتابی که من خواندم یا به عبارتی شنیدم:  ترجمه عبدالحسین شریفیان، ناشر صوتی: موسسه آوانامه با همکاری نشر نگاه، در 23 ساعت و 40 دقیقه، با صدای آرمان سلطان زاده

................

+  امید جاری در جای جای این کتاب را بسیاردوست داشتم. امیدی که در سخت ترین شرایط هم با همه ی اعضای خانواده جود، بخصوص مادر دوست داشتنی خانوده همراه بود. احساس می کنم این یادداشت حق مطلب را درباره این کتاب را ادا نکرده باشد. اگر دوست داشتید بیشتر درباره اش بخوانید می توانید از (اینجا) به یادداشت خوب وبلاگ خوب میله بدون پرچم درباره این کتاب مراجعه کنید. اما دوست داشتم این را هم بگویم که اگر قرار باشد به سلیقه خودم از 5 نمره ی مرسوم، نمره ای به این کتاب بدهم بی شک آن نمره عددی بسیار نزدیک به عدد ۵ خواهد بود.

++ در ادامه مطلب خاطره ای از یکی از شغل هایم نقل خواهم کرد که بی شباهت به وضعیت کالیفرنیایی نیست که شرح وضعیت آن بعد از هجوم سیل متقاضیان کار به آنجا در این کتاب شرح داده شده است.
ادامه مطلب ...

عطر سنبل عطر کاج - فیروزه جزایری دوما

اردیبهشت ماه سال 92 بود که قصد داشتم کتابی به مادر هدیه بدهم و دنبال اثری بودم که هم برایش تازگی داشته باشد و آن را نخوانده باشد و هم طبیعتا با توجه به سبک کتابهایی که می پسندد دارای متن روان و ساده ای باشد ، با معرفی یکی از دوستان عزیز کتاب عطر سنبل عطر کاج را خریدم ،کتاب را خواند. هرچند این کتاب برای مادرِ آن دوست عزیز جواب داده بود واز کتاب لذت برده بود اما در مورد من بعد از خواندن کتاب از چهره مادر مشخص بود که چندان هم از خواندنش لذت نبرده است اما به هر حال برای دلخوشی من هم که شده ازکتاب حسابی تعریف و از من تشکر کرد .

گذشت و گذشت تا وقتی رمان فلسفی جشن بی معنایی را خواندم تصمیم گرفتم کتاب بعدی یک داستان با متنی ساده و روان باشد.در کتابخانه فسقلی ام به عطر سنبل عطر کاج رسیدم و آن را به دست گرفتم و خواندم وپشیمان هم نشدم.

این کتاب به نام "خنده دار در فارسی" "Funny in Farsi : Memoires of Growing Up Iranian in America" در سال 2003 به زبان انگلیسی  در امریکا منتشرشد و در زمستان 1384 توسط محمد سلیمانی نیا به فارسی ترجمه شده است و نام عطر سُنبل ،عطر کاج را مترجم به خوبی برای آن برگزید که سُنبل نمادی از سفره هفت سین نوروز  و عطر کاج نمادی از جشن کریسمس است که به خوبی در کتاب این تقابل فرهنگ ها ملموس است . 

این کتاب، از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا در چند سال اخیر بوده و یکی از ۳ نامزد نهایی جایزه ی "تِربر"در سال ۲۰۰۵  شده است که در تاریخ این جایزه جزایری دوما به عنوان نخستین نویسنده آسیایی است که اثرش جزء نامزد های نهایی این جایزه  قرار گرفته است و همچنین نام این اثر در بین نامزد های جایزه ی" پِن" در بخش آثار خلاقه  غیرتخیلی نیز قرارگرفته است.

نسخه ترجمه قانونی این کتاب (یعنی همان نسخه ترجمه محمد سلیمانی نیا )با اجازه صاحب اثر منتشرشده است  ،هرچند بعداز اینکه چندین و چند ترجمه در ایران از این کتاب در آمد طبق منابعی خواندم که  نویسنده نظرش عوض شده و از ایرانیان خواسته تنها نسخه انگلیسی کتاب را بخوانند که در این یک قلم شخصا شرمنده اش هستم چرا که حداقل آن نسخه انگلیسی حداقل به درد شخصی با اطلاعات زبان انگلیسی من چندان کارایی نخواهد داشت.نقطه مشترک کتابهایی که با اقبال مواجه می شوند ترجمه های متعدد است که این کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست. صرف نظر از اینکه هرکدام از ترجمه ها به نسبت فروش خوبی داشته اند اگرفقط نگاهی به فروش همین نسخه ی اولین ترجمه بیندازیم خواهیم  دید که این کتاب در ایران هم  مثل آمریکا جزء کتاب های پرفروش است چرا که در کمتراز چهار سال از اولین انتشارش در نشر قصه  به چاپ هجدهم رسیده است.(آنهم با تیراژهایی حداقل 5000 جلد ازبیشتراز تیراژهای امروز )

کتاب یک زندگی نامه ی خودنوشت و یا به عبارتی یک یادنگاشت از فیروزه جزایری دوما ، نویسنده ایرانی مهاجرت کرده به امریکا است.او عضوی از یک خانواده پنج نفره اهل آبادان است .در کودکی فیروزه وقتی او هفت سال دارد پدرخانواده که مهندس شرکت نفت است برای یک دوره آموزشی دوساله عازم آمریکا می شود و  تصمیم می گیرد که خانواده را با خود در این سفر همراه کند.فیروزه به همراه خانواده درشهر ویتی یِر آمریکا ساکن می شود و طی ماجرا هایی پس از پایان دوره دو ساله در امریکا و پس از آن دو سال زندگی در ایران  مجددا به امریکا بازگشته و این بار به طور دائم ساکن این کشور می شوند.

محل اکثر اتفاقات و در واقع خاطرات نقل شده در این اثرغالباً در امریکا بوده و در واقع نویسنده از مواجهه خود وخانواده اش با کشور و فرهنگ جدید سخن می گوید ودر این بین  به مقایسه دو فرهنگ در موقعیت های مشابه می پردازد و به این گونه خواننده تاحدودی با فرهنگ ها و مناسبات این دو کشور آشنا می شود.هرچند  برخی رسم ورسوم ایرانی ها از جمله ازدواج وچند مورد دیگررا که بیان کرده حداقل 30سالی می شود که منسوخ شده است اما در مجموع خاطراتش را آن چنان شیرین و ملموس و با زبان طنز برای خواننده تعریف کرده است که در بخش هایی از متن خواننده را وادار به خندیدن با صدای بلند می کند ،

در یادداشت نویسنده کتاب بر ترجمه فارسی آن در ابتدای کتاب می خوانیم:


"وقتی خردسال بودم ،پدرم آن قدر از ماجراهای دوران کودکی اش در اهواز و شوشتر برایم تعریف می کرد که حس می کردم آن دوران را همراه او گذرانده ام . زمانی که خودم صاحب فرزندانی شدم ،خواستم آن ها ماجراهای من را بدانند .به همین دلیل بود که این کتاب را نوشتم .

بسیار خوشحالم که اکنون نسخه ی فارسی از آن در دسترس هموطنانم قرار دارد .امیدوارم احترام و عشق عمیقی که به خانواده و فرهنگم دارم در این صفحات جلوه یابد . اگر چه بیشتر عمرم را خارج از ایران گذرانده ام ،ایران هنوز در رگ های من جریان دارد.


   + مشخصات کتاب من: عطر سنبل ،عطر کاج ،ترجمه محمد سلیمانی نیا، چاپ هجدهم زمستان 1388 نشر قصه به قیمت 7000تومان و  در 5500 نسخه


   ++ در ادامه مطلب  به بخشی ازتفاوت این کتاب با آثار دیگر نویسندگان زن مهاجر اشاره کرده ام و همچنین بخش هایی از متن کتاب را آورده ام.


ادامه مطلب ...