سر دسته ها - ماریو بارگاس یوسا

سردسته ها مجموعه داستان کوتاهی است که یوسا در آن شش داستان کوتاه  را در سن بیست و پنج سالگی به سال 1959 و پیش از خلق نخستین رمان خود ، شهر و سگ ها نوشت.

از مقدمه کتاب در می یابیم که بسیاری از عناصر این شش داستان از جمله نام قهرمانان ودرون مایه های داستان ها و سبک نگارش شان در رمانهای بعدی یوسا به اشکال گوناگون بازآفرینی شده اند. به عنوان مثال گروهبان لیتوما در داستان کوتاه (ملاقاتی)در مجموعه حاضر در رمان مرگ در آند نیز حضور دارد،درونمایه و مضمون داستان( سردسته ها) با رمان شهر و سگ ها بسیار مشابه است ،شیوه یوسا در تغییر زمان در یک پاراگراف واحد ،که در رمان های مرگ درآند ،گفت وگو در کاتدرال و خانه ی سبز نیز استفاده شده، در دیالوگ داستان کوتاه (کرجی) مجموعه ی حاضر نیز به کار رفته است.

دغدغه های دائمی یوسا : قدرت ،خشونت،دوستی و همبستگی در شش داستان این مجموعه نیز حضوری پررنگ دارند.

خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا  (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶)   داستان نویس، مقاله نویس، سیاست مدار و روزنامه نگار اهل پرو است. یوسا یکی از مهمترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر امریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. و صاحب شاهکار های بزرگ.

اگر لیستی از آثار این نویسنده تهیه کنیم با خواندن این اثر دقیقآ دست گذاشته ایم روی اولین اثر او و از قضا  این اولین کتاب یوساست که من می خوانم.

و کتاب من چاپ چهارم در تابستان 1393 بوده و در 1000 نسخه به ترجمه آرش سرکوهی در نشر چشمه منتشر شده است.


این کتاب و متن خودش را از بهمن 1394  به اینجا رسانده است.

در ادامه مطلب کمی با فضای تک تک داستان ها آشنا می شویم  :

 

1 –سر دسته ها

داستان اول که کتاب هم نامش را از آن گرفته است مربوط به چند بچه مدرسه ای است که به دلیل اینکه مدیر مدرسه شان برنامه امتحانات آنها را ارائه نمی دهد و آنها را در بلاتکلیفی قرار داده است تصمیم می گیرند گروه ها و دسته هایی را تشکیل دهند وعلیه مدیر و مدرسه شورش کنند . (چه دلیل عجیبی برای شورش ! ،حداقل در این منطقه جغرافیایی)

در حین این تشکیل دسته ها ماجراهایی در رابطه با سردسته ها پیش می آید که داستان را پیش می برد....


2- کرجی

داستان دوم با عنوان کرجی که مربوط می شود به یک جدال خیابانی و چگونگی شکل گیری این در گیری و انجام آن.


3- برادر کوچک

داستان سوم این مجموعه با روایت سفر دوبرادر در جنگل و کوهستان برای پیداکردن یک سرخ پوست که به دلایلی که در داستان می خوانیم به خونش تشنه هستند ،اورا پیدا می کنند و ادامه ماجرا...

برای لوث نشدن داستان بیشتر از این نمی گویم. قصه نسبتأ جالبی است ،کوتاه و ارزش خواندنش را دارد .


4- یکشنبه

داستان چهارم بوی عشق می دهد ، شخصیت اصلی داستان پسر جوانی است به نام میگل که عاشق دختری به نام فلورا است، در این میان رقیبی هم به نام روبن وجود دارد که از قرار معلوم دوست میگل هم هست. میگل متوجه می شود که در یکشنبه شب یعنی همان شبی که داستان در آن اتفاق می افتد . در اقدامی ناجوانمردانه مارتا (خواهر روبن) با فلورا قرار ملاقاتی را ترتیب می دهد و قرار براین است که در خلال این دیدارشان مارتا، فلورا را با روبن آشنا کند و...(دلیل ناجوانمردانه بودنش بماند)

میگل از قضیه با خبر می شود و به هر شکلی که شده قصد دارد جلوی این قرار را بگیرد که در داستان این ماجرا را می خوانیم.

 

5-ملاقاتی

داستان پنجم این مجموعه به نام ملاقاتی روایتی است درباره یک زندانی به نام جامایکینو که با مأمورین پلیس (البته فضا،فضای وسترنی است ومأمورین پلیس اسب سوار) قرار می گذارد تا یکی از دوستان فراری خود به نام نوما را به پلیس بفروشد و در ازای آن خودش آزاد شود.

از آنجا که نوما شخصی است که به راحتی به چنگ پلیس نمی افتد برای گیر انداختن او دست به کار گروگان گیری همسر نوما به نام سینیورا مرسدیتاس می شود و نوما سر و کله اش پیدا می شود و ادامه ماجرا.

 

6- پدر بزرگ

داستان ششم درباره شخصی به نام دون ایگلوگیوس است، یک پیرمرد تنها نشسته در اتاق خود به انتظار تنها نوه اش که البته این انتظار به جایی نمی رسد و مجبور می شود خودش کاری انجام دهد وبالاخره انجام میدهد.

چیز زیادی از حرف نویسنده در این داستان متوجه نشدم اما گویی حرف از انتقام پدربزرگ است از خانواده اش به جرم تنها گذاشتن او.

شاید در آینده وقتی دوباره خواندمش و یا وقتی با نویسنده دیدار کردم متوجه چیزهای دیگری در داستان شدم، چرا می خندید! آرزو که بر جوانان عیب نیست!


نظرات 11 + ارسال نظر
Shar☘️ جمعه 30 تیر 1396 ساعت 14:46

عالى بود.

سلام .
بله . اگر منظورت یوساست که همین طوره یوسا مثل اکثر هم قاره ای هاش قصه گوی خوبیه
و اگر منظور متن است که این نظر لطف شماست .ممنون

سحر یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 13:19

با خوب غولی شروع کردی

یوسا از اون نویسنده های مورد علاقه ی کتابخوان های ایرانی است ... من بهترین کارهاشو خوندم؛ گفتگو در کاتدرال، سور بز، جنگ آخرالزمان، زندگی واقعی آلخاندرو مایتا

و یکی از یکی بهتر؛ اما این اواخر یادم اومد از این کارهای آخرش هم "دختری از پرو" را خواندم که تو ذهنم نمونده بود، چون شبیه آثار همیشگی اش نبود و خوشم نیومد.
به نظرم کلیت کارنامه ی یک نویسنده رو باید در نظر گرفت نه آثارش رو به صورت تک تک و یوسا البته که سربلند بیرون میاد ... یکی از عمیق ترین چهره های ادبیات معاصر.

سلام
راستش برای شما که با آن کتابها شروع کردی احتمالآ خیلی زود با غول در افتاده ای.
خسته نباشی . آخرین غولی که من در افتادم را که بخاطر داری.
من این کتاب اولین خوانش من از یوسا بوده و تا کنون آخرین آنها . این کتاب برای من روان و خوب بود به غیر از داستان پدربزرگ که دوست داشتم مقصود نویسنده رو بفهمم که نتونستم .
امیدوارم اینجا در کنار دوستان دانایی مثل شما بقیه آثار یوسا را بخوانم و بفهمم.
فعلآ که گویا موجی که بخشی از آن هم از شما بر می خیزد دارد مرا به سمت ژاپن می برد و گویی در مقاومت زورم بیش از این نرسد.

بندباز یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 16:06

نمی دونم چرا نمی تونم تصور کنم یک سیاست مدار، نویسنده باشه!! از بس تصویری کلیشه ای از سیاست مداران هموطنی ام متفاوت با این دوست شما یوساست!
ممنون از معرفی کتاب و بخش های کوتاه هر داستان.

حق دارید . بازار انتخاب چندی پیش را در نظر بگیرید تصور کنید بخواهید رمانی از یکی از این 6 نفر را بخوانید.
این حس دقیقأ برای من هم هست .من وقتی این کتاب رو خوندم نمی دونستم که یوسا سیاست مدار بوده و حتی کاندیدای ریاست جمهوری هم شده . و اگر می دونستم به این راحتی ها سراغ خوندن این کتاب نمی رفتم . اما چه خوب که نمی دونستم و خوندمش و دیگه میدونم روزی سراغ باقی آثارش خواهم رفت
ممنون از اینکه وقت گذاشتید

سحر یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 22:21

من در وبلاگستان مهره ی نیرومندی هستم، اشک ششم ... باور نداری؟!!!

نه
یعنی به نظر شما این سلسله عظیم جلوی سامورایی ها زانو خواهد زد؟
اگر سر یه سر تن به دشمن دهیم محال است که کشور به دشمن دهیم.
شما دروازه های شهر را باز کن . پیک ما منتظر است

میله بدون پرچم دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت 14:10

سلام
برای شروع خیلی خوب بود. راستش به واسطه یکی از پست‌های مجیدخان مویدی رفتم سراغ وونه‌گات و سلاخ‌خانه... جزء اولین کارهای وبلاگم بود... راستش یه لحظه به نظرم رسید بزنم حذفش کنم جلوی خودم رو گرفتم به هر صورتی که بود!
اینکه با اولین کتاب یوسا، یوساخوانی را شروع کردی کار خوبیه... به همین ترتیب برو جلو... یوسا معرکه است. معرکه.
سردسته‌ها اینجا در جهت عکس عمل می‌کنند! کنجکاو شدم ببینم در یکشنبه دقیقاً چه اتفاقی رخ داده است.
در کل خوبه با همین فرمون ادامه بده

سلام
این که میله بدون پرچم از آدم تعریف بکند خودش کلی افتخاره . حالا هرچند ارقاق هم کرده باشد .
آری این بار اشتباه سلین را نکردم و با کتاب روانی شروع کردم فعلا میل و جعبه فرمون نو هستن و ادامه میدیم تا ببینیم چی میشه . البته شاید مطلب بعدی را به جاده خاکی بزنم و کلاسیک باشد.
این که یکی از داستان ها درصدی هم شما را کنجکاو کرده خوشحالم . هر چه باشد از شما یاد گرفتم تا جایی که می شود مطلبم خطر لوث شدن نداشته باشد .
امیدوار شدم . البته همیشه قول نمیدهم که بتوانم داستانها را لو ندهم.
ممنون که اینجا را هم می خوانی

مدادسیاه سه‌شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 18:59

یوسا شروع خوبی برای وبلاگ نویسی ادبی است. شاید بدانید که من هم با او شروع کرده ام.
کسی در مورد دی. اچ. لارنس گفته است که اگر او بعد از نوشتن پسران و عشاق مرده بود باز هم نویسنده ای بزرگ می بود. این حرف در مورد یوسا و گفتگو در کاتدرال اش صادق است.

اولین کتابی بود که از یوسا خوندم.
گفتگودر کاتدرال ، سالهای سگی، جنگ آخرزمان و سور بز و مرگ در آند گزینه های پیش روی مورد علاقه یوسایی من هستند.
اگر شما همه را خوانده باشی. پیشنهاد چه ترتیبی از خوانش را می دهی؟
یک بار از میله هم این را پرسیده ام،

و یه چیز جالب دیروز داشتم بخشی از کتابی از احوالات نادر شاه افشار را میخواندم آنجا نویسنده عینٱ این نقل شما را به این گونه آورده بود که اگر نادر پس از فتح دلاورانه دهلی و .... مرده بود و به رسوایی پایان عمرش نمیرسید حال قهرمانی بزرگ برای ایرانیان بود

مدادسیاه سه‌شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 22:16

همه شان را خوانده ام. ترتیب پیشنهادیم گفتگو در کاتدرال، سور بز، جنگ آخر زمان، مرگ در آند و سال های سگی است.

پس چه حظی بردید از خوانش همه .
بابت پیشنهاد هم متشکرم

مجید مویدی شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 20:31

می دونی، جمله ی سحر دو پلوئه انگار! آدم رو می ترسونه. میگه "با خوب غولی شروع کردی"!
داره اشتباه میگه؟؟
قطعا" نه! تک تکِ اجزا این جمله رو که نگاه کنی، به شدت درسته!
تو هم با غول شروع کردی، هم خوب شروع کردی، هم با کار خوبی از یه غول شروع کردی، هم خوب کردی که با یه غول شروع کردی ...
اما روی هم رفته جمله ش بازم آدم رو می ترسونه!
+ از شوخی که بگذریم، معرفیِ خوبی بود. ممنونم بابتش. شسته رفته و جمع و جور.
+ این کتاب رو چند ماه پیش گرفتم، اما هنوز نوبت نرسیده برم سراغش. راستش معرفی چند تا از داستان ها کنجکاوم کرد زنبیلش رو بذارم جلوی صف
+ به خصوص "کرجی"، "برادر کوچک" و "سردسته ها" رو.
من یوسا رو با "سال های سگی) یا همون "شهر و سگ ها" شروع کردم و شگفت زده شدم از خوندنش. راستش بعد از اینکه فاکنر خونده بودم، "جریان سیال ذهن" با اون قدرت توی کمتر داستانی دیده بودم، تا اینکه یوسا خوندم.
یه نکته ی جالب توجه راجع به یوسا برام اینه که او توی یه کار، چند سبک روایی رو به خوبی کنار هم میاره. این اصلا کار ساده ای نیست. به ویژه توی "گفتگو در کاندرال"، که جزء لیست "شاهکارهای تمام دوران داستانی نویسی"ه.
+ فقط اگه اشکال نداره، به لیست مداد خان عزیز، رمان "قصه گو" رو اضافه می کنم. هر چند ترجمه ای که من خوندم خیلی جالب نبود، اما خودِ کار... .
خوش بگذره با یوسا، و دیگر رفقا

سحر این روزا کلن منو میترسونه و تهدید میکنه . عادت کردم
اینکه با غول شروع کردم شکی نیست اما اینکه خوب شروع کرده باشم تلاشم این بوده اما این که موفق بودم یا نه رو نمیدونم ، ممنون از جفتتون و دوستان دیگه که به نظرتون خوب بوده.
شما که آثار شاهکار این نویسنده را خوندی نمی دونم . اما برای من دلنشین بود . کوتاه و جذاب
ممنون از کامنت خوبت که باعث میشه ما چیز یاد بگیریم. قصه گو هم در لیست اضافه شد .
خوش می گذرد . شما هم تشریف بیارید

محبوب چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 10:42 http://2zandarman.blog.ir/

سلام
کتاب های زیادی ازیوسا خوانده م. درکل ادبیات آمریکای لاتین را دوست دارم. اثار این دسته از نویسندگان رنگ وبوی جادویی دارد و آدم را با خود به ناشناخته ها می برد.آدم با خواندن کتابهایشان، می تواند، درآنجا زندگی کند و تجربیات تازه کسب کند....درکل همیشه ازخواندن نوشته های یوسا، احساس خوب و رضایتمندی کامل داشته م.
بابت این نوشته های خوب و دعوت مهربانتان هم ممنونم. : )

سلام
خوش آمدید
من بر خلاف شما از یوسا تنها همین کتاب را خوانده ام. اما همین یکی جای نویسنده را در دل ما حسابی باز کرد . بقیه را هم میخوانم.
این حس و حال و رنگ بوی جادویی که می فرمایید را در هنگام خواندن عشق سالهای وبای مارکز داشتم . به واقع همینگونه است وگاهی امکان تجربه زندگی هایی را به ما می دهند که شاید اگر نباشند ما خودمان هیچوقت آنها را تجربه نخواهیم کرد.
..........
حضور افراد خوش ذوق و هنوز پایبند به وبلاگ همچون شما و دوستان دیگری که در اینجا دارم باعث افتخار است.
باز هم تشریف بیاورید

فرانک شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 11:27 http://ذbestbooks.blogfa.com

یوسا معرکه است شک نکن

چشم . دیگه شک نمی کنم .
ممنون بخاطر حضورتان.

سمیه جمعه 7 دی 1397 ساعت 15:51

جناب یوسا ی دوست داشتنی... که چقدر کتاب چرا ادبیات می خوانیم ش رو دوست دارم .... اصولا به داستان‌های کوتاه علاقه دارم ،حتما اینو هم خواهم خواند

من الان با دیدن این کامنت ها اونم تو این پست های اولی حسابی ذوق کردم ، از این جناب یوسای دوست داشتنی من تنها همین کتاب رو خوندم اما دو کتاب حجیم و مهمش یعنی جنگ آخر زمان و گفتگو در کاتدردال رو دارم، تا ببینیم کی فرصت میشه که برم سر وقتشون، خوشحال میشم بعد از خوندن این اثر دوباره اینجا شما رو ببینم و نظرتو درباره اش بدونم ، بازم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد